کل نماهای صفحه

پنجشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۹

پیش گویی‌هایم متاسفانه به واقعیت پیوست
 دکتر شهریاری هم در حادثه ترور کشته شد
 ( بخش ۱ )
در تاریخ ۱۳/۰۱/۲۰۱۰ در مطلبی تحت عنوان ( ترور ) در خصوص به قتل رسیدن دکتر علیمحمدی دانشمند هسته‌ای ایران نوشتم : 
 اگر اوضاع به همین روند پیش برود در آینده باید شاهد ترور افراد دیگری مانند : 
 دکتر رشیدی ، دکتر شهریاری , دکتر سلطانی ، دکتر معزی , دکتر رضایی نژاد ,
عباسی . احمدی روشن
 و ... باشیم .

 که متاسفانه پیش گویی‌های من درست از آب در آمد و در ۷۲ ساعت گذشته دکتر شهریاری به همراه همسرش و دکتر سلطانی به همراه همسرش مورد سؤ قصد قرار گرفتند که متاسفانه دکتر شهریاری


 در این حادثه فوت کرده اما دکتر سلطانی با کمی‌ خوش شانسی‌ از مرگ حتمی نجات یافت  . اما در آینده بر سر این فرد چه میاید خدا عالم است .
 متاسفانه بنده به دلیل مشکلات بسیار زیادی که در ۸۰ روز گذشته برایم پیش آمد کرده از خبر رسانی بدور بوده‌ام اما در چند روز آینده در مورد این سؤ قصد و عوامل آن حتما خبرهای موثقی را در این وبلاگ برایتان انتشار خواهم داد.
ترانه‌های ابی
 به روی پارچه‌های خیر مقدم به رهبر معظم انقلاب ایران در شهر خون و قیام قم



با این فتوا که توسط علمای اعلام صادر گردیده است دیگر نیازی به ارتش سایبری سپاه وجود ندارد

پنجشنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۹

وقتی‌ گزارشگر تلویوزیون ایران آنهم گزارشگر شبکه قرآن از اینهمه خرافه سازی مذ هبی به تنگ میاید اینگونه میشود

سه‌شنبه، آبان ۰۴، ۱۳۸۹

مسئولیت مستقیم جان محسن عبدالحسینی تماما با کشور پادشاهی سوئد است
محسن عبدالحسینی پناهنده لب دوخته ایرانی مقیم یونان در حال حاضر به مدت ۵۶ روز است که در تحصن بسر برده و امروز وارد سیزدهمین روز لب دوختن خود شده است .
محسن شاعر ضدّ انقلاب ایرانی است که علیرغم سکونت و اقامت تمام اعضای خانواده‌اش در کشور سوئد به کشور سوئد نقل مکان کرده اما به دلیل وجود اثر انگشت خود در کشور یونان ، توسط اداره مهاجرت کشور پادشاهی سوئد به یونان دیپورت گردیده است ! یونانی که حتی حاضر به شنیدن حرفهای محسن و تمام ۴۴ نفر ایرانی اعتصاب غذا کرده نیست و از دادن هر گونه جواب به این افراد خود داری می‌کند . محسن عبدالحسینی امروز وارد سیزدهمین  روز لب دوختن خود شده است و از خوردن و آشامیدن هر گونه غذا خود داری می‌کند . چهره محسن به سیاهی رسیده و حتی قادر به باز نگاه داشتن چشمان خود برای مدت طولانی نمیباشد ، در راه رفتن و حرکت کردن مشکل دارد ، قادر به حتی تکان دادن سر خود برای پاسخ به سوالی نیست . در واقع این حرکت محسن و سایر افراد ایرانی اعتصاب کرده و دهان دوخته در کمپین ایرانیان متقاضی پناهندگی کشور یونان اعتراض به اوضاع اسف بار ایرانیانی است که قربانی کثیف همکاری دو کشور یونان و ایران هستند ، اعتراض به کشوری است که با نادیده گرفتن حقوق اولیه انسانها ,  آنها را به مبارزه ای دعوت کرده که بازنده اصلی‌ این مبارزه تنها و تنها دولتمردان یونانی هستند ، دولت یونان به دلیل داشتن روابط دیپلماتیک بسیار بالا با کشورایران و عقد قراردادهای امنیتی با ایران با جان صدها ایرانی در خاک کشور خودش بازی می‌کند و با وجود قرار داشتن در فهرست کشورهای عضو اتحادیه اروپا (( شینگن )) قانون دوبلین را زیر پا گذاشته و نسبت به اوضاع افراد سیاسی ایرانی حاضر در یونان مبنی بر اعطای پناهندگی سیاسی خود داری می‌کند .
و حالا اصل ماجرا و سخنی با دولتمردان کشور پادشاهی سوئد ...
محسن عبدالحسینی ایرانی دیپورت شده از کشور سوئد با وجود اقامت و سکونت تمام اعضای خانواده‌اش در سوئد پس از طی مسیری دشوار خود را به کشور سوئد می‌رساند ، در اداره مهاجرت کشور سوئد اقدام به تسلیم درخواست پناهندگی سیاسی می‌کند اما پس از چندی به صورت بسیار نا باورانه با وجود اقامت تمام اعضای خانواده‌اش در سوئد به دلیل داشتن اثر انگشت در کشور یونان توسط دولت سوئد به یونان دیپورت میشود و متاسفانه دولت یونان هم به تقاضای محسن مبنی بر اعطای پناهندگی سیاسی خود داری کرده و محسن هم به جمع ایرانیان متقاضی پناهندگی میپیوندد و سیزده روز پیش به همراه هشت نفر از ایرانیان متحصن که در میان آنها یک زن نیز دیده میشود اقدام به دوختن لبهای خود می‌کند و در شرایط کاملا دشوار بسر میبرد .
 هر لحظه هم امکان خطر مرگ  برای محسن و  برای سایر لب دوختگان وجود دارد .
اما دولت یونان تا کنون از پاسخ به در خواست کاملا مشروع و قانونی‌ این ۴۴ نفر نداده است . اما به دلیل وجود پرونده پناهندگی محسن در کشور سوئد و عدم اعطای پناهندگی از طرف دولت پادشاهی سوئد به محسن و دیپورت این فرد به یونان برابر قانون و مصوبات معاهده دوبلین مسئولیت مستقیم جان محسن عبدالحسینی تماما به عهده دولت پادشاهی سوئد است و هر گونه بروز خطر برای جان این فرد متوجه دولت سوئد خواهد بود .

چهارشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۹

وقتی‌ ایران در برابر تحریمها به زانو در آید
نامه لؤ رفته از دفتر رئیس جمهور


با خواندن این نامه خودتان قضاوت کنید که احمدی نژاد ایران را تا کجا در آستانه سقوط اقتصادی قرار داده است .
 آیا حق ایران این است ؟
 به باد دادن سرمایه‌های ایران تا کی‌ ؟


استفاده جمهوری اسلامی از لقب اشرف پهلوی خواهر شاه
 (( سایپا مخفف چه چیزی است؟))

در اواخر کتاب سفر شاه آمده است که
  دوستان اشرف پهلوي او را سايپا ميخواندند، SAIPA که ظاهرا نام شرکت و ماشين است
البته اين نام ، يعني سايپا مخفف کلمات زيراست:

Son Altess Imperial Preincess Ashraf
همان طور که توجه فرموديد کلمات بالا به زبان فرانسوي/اسپانيائي مي شود:
والا حضرت همايون شاهدخت اشرف 
 و اين نام و عنوان همچنان زينت بخش هزاران ماشين است و حالا يک سوال: در طول اين همه سال بعد از انقلاب، يک مسئول امر، يک سياستمدار ... و غيره متوجه اين نکته نشده است؟!!!

یکشنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۸۹

مرتضوی، قاضی حداد و حیدری‌فر تعلیق شدند
غلامحسین محسنی‌اژه‌ای، دادستان کل ایران تأیید کرده که سه مقام قضایی در ارتباط با پرونده کهریزک تعلیق شده‌اند. مخالفان دولت از «سعید مرتضوی، حسن زارع‌ دهنوی مشهور به قاضی حداد و علی‌اکبر حیدری‌فر» به عنوان سه مقام قضایی تعلیق شده، نام می‌برند  . با این حال هنوز قوه قضاییه ایران نام سه مقام قضایی تعلیق شده را اعلام نکرده است   محسنی‌اژه‌ای در حاشیه برگزاری مراسم گرامیداشت اسدالله لاجوردی، رئیس زندان اوین در دهه ٧٠ خورشیدی گفت:‌«باید به این پرونده (بازداشتگاه کهریزک) سرعت بیشتری در رسیدگی‌ها داده می‌شد. اما با پیگیری‌هایی كه از سوی رئیس قوه قضائیه و توسط هیئت سه نفره دستگاه قضایی شده است، این پرونده در حال حاضر از وضعیت مناسبی برخوردار بوده و روند تحقیق درحال حاضر خوب است , محسنی‌اژه‌ای به نام سه مقام قضایی تعلیق شده اشاره نکرد اما تارنمای دانشجونیوز خبر داد که «سعید مرتضوی، دادستان پیشین تهران؛ حسن زارع‌ دهنوی مشهور به قاضی حداد، معاون وقت امنیت دادستان تهران و علی‌اکبر حیدری‌فر، قاضی شعبه اول دادیاری دادگاه انقلاب» سه قاضی تعلیق شده‌ای هستند که به دلیل تخلفات‌شان در جریان بازداشتگاه کهریزک از کار برکنار شده‌اند  ,  حکم تعلیق سه مقام قضایی از سوی شعبه اول دادگاه انتظامی قضات صادر شده است  , صالح نیک‌بخت، وکیل خانواده امیر جوادی‌فر، از کشته‌شدگان بازداشتگاه کهریزک نیز  تأیید کرد که سعید مرتضوی یکی از سه مقام قضایی برکنار شده است. اما او درباره دو نفر دیگر سخنی نگفته است  . بازداشتگاه کهریزک پس از آن مشهور شد که دست‌کم سه نفر از معترضان به نتیجه انتخابات بحث‌برانگیز ریاست‌جمهوری سال گذشته ایران، در آن بر اثر «شکنجه» جان دادند  «امیر جوادی‌فر، محسن روح‌الامینی و محمد كامرانی» سه نفری هستند که در بازداشتگاه کهریزک بر اثر شکنجه کشته شدند  . علی خامنه‌ای، رهبر ایران پس از انتشار خبرهایی درباره «شکنجه» بازداشت‌شدگان در کهریزک، پنجم مرداد ١٣٨٨ دستور تعطیلی این بازداشت‌گاه را صادر کرد  .٩ تیرماه گذشته نیز سازمان قضایی نیروهای مسلح اعلام کرد که دو نفر از متهمان بازداشتگاه کهریزک به اتهام «ضرب و جرح عمدی منجر به قتل» به مجازات مرگ محکوم شده‌اند  مخالفان دولت این حکم را که در آن از سعید مرتضوی نامی برده نشده بود، مورد اعتراض قرار دادند  آن‌ها از سعید مرتضوی به عنوان «متهم اصلی» بازداشتگاه کهریزک نام می‌بردند و خواهان محاکمه او بودند  با تعلیق این سه مقام قضایی، احتمال محاکمه آن‌ها قوت گرفته است  . سعید مرتضوی پس از انتصاب صادق لاریجانی به سمت ریاست قوه قضاییه از دادستانی تهران کنار گذاشته شد. محمود احمدی نژاد، رئیس‌جمهور ایران پس از برکناری مرتضوی، او را به عنوان رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز منصوب کرد.

چهارشنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۸۹


سرگردانی دانشجوی سابق رشته معماری
نوید میر پورزاده
در اروپا مهد حقوق بشر
نوید میر پور زاده دانشجوی سابق معماری دانشگاه آزاد واحد گچساران که به اتهام نشر و تکثیر کتابهای اینترنتی و مقالات ضدّ حکومت در ایران توسط اداره اطلاعات گچساران طی دو نوبت دستگیر و به مدت ۲۰ روز مورد شکنجه و آزار اذیت روحی‌ و روانی‌ و در نهایت اخراج از دانشگاه شد مدت ۱/۵ سال است که در اروپای مهد حقوق بشر سرگردان و آواره است و از سوی هیچ نهاد حقوق بشری نیز حمایت نمی‌شود ، نوید برادر حمید میر پور زاده است که عضو سندیکای کارگری نیشکر هفت تپه بوده و در سال ۱۳۸۰ توسط وزارت اطلاعات اعدام شده . او پس از آزار و اذیت‌های مداوم وزارت اطلاعات و اداره کلّ  اطلاعات استان خوزستان و همچنین اداره اطلاعات شیراز به ناچار در سال ۱۳۸۷ خاک ایران ترک کرده و هم اکنون ۱/۵ سال است که به صورت بلاتکلیف در اروپا ساکن بوده از سوی هیچ نهاد حقوق بشری حمایت نمی‌شود . نوید همانند سایر دانشجویان سیاسی به خاطر نوع فکر و عقیده‌اش و به خاطر اعدام شدن برادرش در ایران تحت انواع آذر و اذیت‌های روحی‌ و روانی‌ وزارت اطلاعات قرار گرفته و حتی از تحصیل هم باز ماند و حتی خواهرش نیز پس از قبولی‌ در دانشگاه دولتی در گزینش تائید نشده و از تحصیل محروم گردید ، نوید هم اکنون در سخت‌ترین شرایط در حال سپری کردن دوران پناه جویی خود در اروپا است بدون دریافت هیچ  نوع کمک و حمایتی ، و این وظیفه بر دوش من و شما و  کسانی‌ است که خود مدیون افرادی چون نوید و برادرش میدانند که خون خود را در راه آزادی ایران اهدا کرده و هم اکنون نیازمند کمک و همیاری من و شما هستند . به عمید آزادی ایران و رهایی تمام نویدهای سرزمین ایران زمین از دست جلّادان حکومت صّفاک آخوندی .

دوشنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۸۹


جلسه محرمانه مرزبان درجه یک ایران  و فرمانده هنگ مرزی خوی
( آذربایجان غربی )
با فرمانده هنگ ششم مرزبانی کشور ترکیه
( شهر وان )
در مقر این ستاد در نوار مرزی شهر وان ترکیه
دولت خود فروخته ترکیه همچنان بر تداوم قرار دادهای امنیتی با ایران در مورد استرداد پناهندگان ایرانی‌ از خاک این کشور به ایران پافشاری دارد و همیشه عنوان کرده این مورد صحت نداشته و این موضوعات که در کشور ترکیه پناهندگان دستگیر و به ایران استرداد میشوند صحت ندارد و این حرفها توسط پناهدگان ایرانی گفته شده !! و هیچ ایرانی‌ از کشور ترکیه به ایران استرداد نمیشود . تا کنون هم علی‌ رغم تلاشهای صورت گرفته مدرک مستند و محکمی دال بر دیدار فرماندهان ارشد پلیس ایران و ترکیه چه به صورت تصویری و چه به صورت سند منتشر نشده ، و هر گاه هم حرف یا خبری پخش و منتشر شده دولت ترکیه و دولت ایران منکر دیدار فرماندهان ارشد مرز بانی‌ خود با یکدیگر و برگزاری جلسه آن هم در نوار مرزی شده اند ، اما اینبار دست این خود فروشان و جلّادان دولت ترکیه رو شد و تصاویر دیدار دو فرمانده ارشد پلیس دو کشور آن هم در شاخه مرزبانی و در محل ستاد فرماندهی هنگ ششم کشور ترکیه در شهر وان مهمترین پایگاه تجمع پناهندگان ایرانی‌ به دستم رسید که به منظور افشا گری و بر ملأ کردن گوشه کوچکی از جنایات دولت ترکیه در رابطه با دستگیری و استرداد پناهندگان ایرانی‌ در وبلاگ منتشر می‌کنم و امید وارم که تمام خوانندگان عزیز هم در انعکاس این خبر تمام سعی‌ خود را انجام دهند . اما اخبار دیدار محرمانه این دو فرمانده پلیس ؛ به پیشنهاد فرمانده هنگ ششم مرزبانی کشور ترکیه در نوار مرزی وان و در خواست تشکیل جلسه ویژه با فرمانده مرزبان درجه یک ایران در هنگ مرزی خوی به منظور پیشگیری از خروج ایرانیان از ایران به صورت قاچاق و جلوگیری از پناهنده شدن آنها در مقر سازمان ملل ( کمیساریای عالی پناهندگان در شهر وان ) در پی‌ حوادث اخیر انتخابات و موج دستگیری ایرانیان در کشور و خروج آنها از ایران این جلسه مورد موافقت مرزبان درجه یک کشور قرار گرفته و مقرر میگردد که این جلسه در محل ستاد فرماندهی هنگ ششم کشور ترکیه برگزار گردد ؛ در این جلسه مقرر شد هر گونه تردد از طریق قاچاق از داخل خاک سرزمینی ایران به داخل خاک سرزمینی دولت دوست و برادر ترکیه !!! شدیداً محدود گردیده و اگر احیانا فردی موفق به ورود به خاک ترکیه شد در صورت مشاهده در ابتدا مورد سؤال قرار گرفته و سریعا دستگیر گردد ؛ اما اگر موفق به دستگیری نشده و فرد مورد نظر از دست نیروهای مرزبانی موفق به فرار شد دولت ترکیه حق دارد قوانین بین المللی را در مورد افراد ایرانی زیر پا گذاشته و فرد مورد نظر را مورد اصابت شلیک مستقیم گلوله قرار داده و فقط جنازه فرد مورد نظر را به مرزبانی ایران تحویل دهد ، در مورد افراد داخل شهر وان هم قرار بر این شد تا افرادی که توسط ایران معرفی میشوند هر کدام به نحوی دستگیر و به هنگ ششم تحویل داده شده و آنها هم به هنگ مرزی ایران خبر داده تا تبادل نفرات با کشور دوست و برادر انجام پذیرد و مرزبان درجه یک ایران هم تعهد داد به محض دریافت خبر در مورد تحویل دادن پناهنده ایرانی مراتب استرداد فرد ایرانی با یکی‌ از اعضای ( پ . ک . ک ) یا ( پژاک ) را مورد ترتیب اثر قرار دهد .
متن نامه خیلی‌ محرمانه معاونت امور مطبوعاتی و اطلأع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در خصوص سانسور خبری میر حسین موسوی ، مهدی کروبی و سید محمد خاتمی با استناد به دستور مقامات امنیتی

دور خیز سپاه برای تسلط بر منابع و تاسیسات حیاتی کشور
رئیس بنیاد تعاون سپاه پاسداران از اینکه این نهاد از معامله شرکت های خودروسازی کنارگذاشته شده نحوۀ واگذاری های شرکت های دولتی را مورد انتقاد قرار داده و سپس از دولت خواسته است که در ازای بدهی های نقدی اش به بنیاد سپاه که بالغ بر ۴۵۰ میلیارد تومان می شود "جنس بدهد" یعنی نیروگاه .
پرویز فتاح وزیر نیرو در دولت نهم(احمدی نژاد) و رئیس کنونی بنیاد تعاون سپاه پاسداران  از نحوۀ واگذاری شرکت های دولتی به باصطلاح بخش خصوصی انتقاد کرد و گفت  است که نباید با این قبیل خصوصی سازی ها چوب حراج به اموال عمومی یا به گفتۀ او "بیت المال" زد. او نحوۀ فروش شرکت های دولتی را غیرعقلانی دانسته و افزوده است که دولت احمدی نژاد این شرکت ها را به بهایی اندک حراج می کند "ضمن اینکه شرکت های فروخته شده را به نااهلان می سپارد. پرویز فتاح  بدون توضیحی گفت  : باید از دولت پرسید چرا معاملۀ ایران خودرو را ملغی کرد و چرا شرکت خودروسازی سایپا را به سه برابر قیمت به یکی از شرکت های سایپا، یعنی به خود دولت فروخت؟  پرویز فتاح از اینکه بنیاد تعاون سپاه پاسداران که تحت نظارت اوست از این معامله کنار گذاشته شد انتقاد کرده و سپس افزوده است : "دولت اکنون شرکت ها را نقد و نسیه می فروشد می گوید ۱۵درصد نقد بدهید و بقیه را در طول هشت سال بپردازید." رئیس بنیاد تعاون سپاه سپس می افزاید : "اشکالی هم ندارد، زیرا دولت این کار را برای روان سازی صورت می دهد تا خریدار هم راغب باشد، اما من آن چوب حراج را قبول ندارم." البته پرویز فتاح دقیقاً نمی گوید : "کدام چوب حراج"، ولی می افزاید : "اموالی که واگذار می شود، بیت المال است و باید مراقبت شود. دولت باید خوش معامله و درست معامله باشد و خود دولتی ها هم دخالت نکنند." پرویز فتاح تلویحاً به نحوۀ واگذاری برخی نیروگاه ها انتقاد کرده که ظاهراً بنیاد تعاون سپاه پاسداران از آن کنار گذاشته شده است. وزیر نیرو در دولت نهم در انتهای اظهاراتش از دولت خواسته است که اگر نمی تواند بدهی هایش را به نهادهایی نظیر بنیاد تعاون سپاه پاسداران به صورت نقدی بپردازد، به جای آن، به گفتۀ او، "جنس بدهد". پرویز فتاح گفته است : "دولت به تأمین اجتماعی، بنیاد شهید و سپاه بدهکار است. دولت به بنیاد تعاون سپاه پاسداران ۴۵۰  میلیارد تومان بدهکار است و ما به دولت گفته ایم که اگر نمی تواند بدهی اش را به صورت نقدی بپردازد، به ما جنس بدهد، مثل نیروگاه."
 بعد هم در توضیح اینکه چرا نیروگاه می خواهد، پرویز فتاح افزوده است : دلیلش این است که خود من "در وزارت نیرو کار کرده ام، جنس کار را می شناسم. گفتم اگر نیروگاه بگیریم، بهتر اداره می کنیم تا بگوییم به ما پالایشگاه بدهند."
 رئیس بنیاد تعاون سپاه  تأکید کرده است که "طلبکار مایل است حتا طلب خود را غیرنفتی دریافت کند. زیرا، از آنجا که دولت بدهی ما را در این چند سال نپرداخته، به ما سود نمی دهد.

پنجشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۸۹



فروشگاه های زنجیره ای یاس متعلق به بسیج است 
 یکی از اقدامات سازمان بسیج پس از سرازیر شدن پول های بادآورده نفت به جیب این نهاد، افتتاح "موسسه ی مالی و اعتبار بسیجیان" و همچنین "فروشگاه های زنجیره ای بسیجیان" در سطح کشور بود. در پی عدم اقبال مردم برای سرمایه گذاری در موسسه مالی و اعتباری بسیجیان و بروز بحران نقدینگی در آن، بسیج خیلی زود تصمیم گرفت تا نام موسسه را از "بسیجیان" به "مهر" تغییر دهد. اینطور شد که اندک فرجی در کار این بانک اتفاق افتاد. البته هنوز هم، انواع رانت ها و حمایت های فراقانونی دولت به این مجموعه توانسته این موسسه ی مالی را که از سو مدیریت شدید رنج می برد، سرپا نگه دارد. در این میان، فروشگاه های زنجیره ای بسیجیان تلاش بیشتری کردند تا با همان نام، کار را ادامه دهند. اما بعد از خونریزی ها و فجایعی که بسیجی ها در جریان حوادث بعد از انتخابات 88 کردند، بسیج و بسیجی آنقدر در نزد عموم مردم منفور شدند که صاحبان فروشگاه های بسیجیان، در نهایت مجبور به تغییر نام شده اند تا با ردگم کنی بتوانند از ورشکستگی رهایی یابند. اخیرا نام این فروشگاه ها به نام "فروشگاه های زنجیره ای یاس" تغییر یافته است. در زیر عکسی از سردر یکی از این فروشگاه ها در بندرانزلی نشان داده شده است که اخیرا با یک پارچه نوشته، کلمه ی "بسیجیان" را موقتا پوشانده اند. همچنین فروشگاه بسیاری بزرگی که در دو سال پیش در ضلع شمال شرقی میدان هفت تیر ساخته شده بود(عکس بالا) و در نهایت سپاه پاسداران آنرا خرید و در دوران تظاهرات مردم بر علیه تقلب در انتخابات ،به عنوان زندان استفاده میشد ، قرار است گل سرسبد فروشگاه های  زنجیره ای یاس (بسیجیان سابق) باشد. با توجه به آنکه این دو موسسه یکی از راه های تامین مالی جنایات سازمان بسیج هستند،  باید این مطالب را به اطلاع عموم رساند تا آنها را تحریم کنند.

چهارشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۹

آخرین خبر لؤ رفته از شورای عالی‌ امنیت ملی‌ ایران
در جلسه محرمانه که به صورت قریب الوقوع در دفتر علی‌ خامنه‌ای تشکیل شده است
آیا دوباره باید شاهد زلزله‌ای همچون زلزله بم باشیم ؟ ميليونها ايراني از بين خواهند رفت

در روزهای گذشته نظر ناگهانی و تعجب آوری که احمدی نژاد در باره انتقال ۵  میلیون تهران از پایتخت مطرح کرد، خبرهای های دیگری نیز در محافل سیاسی ایران و  شورای عالی‌ امنیت ملی‌ ایران و دفتر علی‌ خامنه‌ای گفته  شد  که فقط تکمیل کننده انتقال ۵  میلیون تهرانی نیست، بلکه زیربنای این ماجراست. در این جلسه گفته  شد،  سپاه محمدرسول الله که تهران به آن سپرده شده و در کودتای ۲۲  خرداد و مقابله خونین با مردم نقش اصلی را داشت، در اطراف "شهریار" مامور ایجاد پناهگاه هائی برای شرایط اضطراری شده است. این پناهگاه ها با سرعت در حال حفاری است. در عین حال گفته می شود بدستور خامنه ای "ستاد بحران جنگی" تشکیل شده که مقر آن نیز در شهریار و در همین پناهگاه ها در نظر گرفته شده است. در دیدار فرماندهان سپاه و ارتش با علی خامنه ای، وی به آنها گفته : شما طوری برنامه ریزی کنید که بتوانید خود را برای حمله در اواسط تابستان آماده کنید. خبر هول انگیز دیگری که با نگرانی توام با اعتراض محافل حکومتی همراه شده اینست که بخشی از حاکمیت معتقد است برای جلوگیری از حمله نظامی به ایران باید یک زلزله مصنوعی در تهران بوجود آورد. این زلزله نه تنها ویرانگر خواهد بود، بلکه تلفات زیادی نیز برای آن پیش بینی شده است. مبنای این طرح آنست که با وقوع زلزله دیگر تا مدت ها هیچ دولتی به یک کشور زلزله زده حمله نمی کند. آن اظهار نظر احمدی نژاد در باره قرار داشتن تهران روی مدار زلزله و ضرورت انتقال 5 میلیون تهرانی به خارج از پایتخت، زمزمه ایست ناشی از بحث هائی که درباره این طرح هول انگیز و ضد انسانی جریان دارد. با طرح این مسئله، می خواهند اذهان عمومی را بتدریج با وقوع یک زلزله برنامه ریزی شده آماده کنند. هم اكنون در حوالي تهران كمپهايي با عنوان طرح اسكان موقت برپا كرده اند كه خود بيانگر همين قضيه است. در همین محافل از سفرهای پیاپی فرماندهان سپاه در هفته های اخیر به مجمع الجزایر "قمر" (كمور) گفته می شود. سپاه در این مجمع الجزایر که رئیس آن یک روحانی است با عمامه سبز و قبلا در قم از شاگردان مصباح یزدی بوده، طرح های خانه سازی را اجرا کرده است. برخی از این خانه ها که دارای تجهیزات ویژه است به شماری از فرماندهان سپاه تعلق دارد. خلاصه آنكه تهراني ها در معرض بزرگترين خطرها هستند و هر لحظه آبستن حوادثي است كه به فرمان سران جمهوري اسلامي رقم خواهد خورد و دوستان عزيز بايد اين خبر را پخش كنند تا همه دنيا بدانند كه چنين اتفاقي در راه است. با اين كار يا سران نظام نقشه را بر باد رفته مي بينند و به فكر كثيف ديگري خواهند پرداخت و يا آنكه بعد از اين اتفاق شوم كه ميليونها ايراني از بين خواهند رفت شايد جهان به دادخواهي برخيزد.

یکشنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۹

پنجشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۹

 به جرم حضور در فیس بوک  هانیه فرشی شتربان بازداشت شد
ماموران امنیتی در تاریخ یکشنبه ۲۷ تیر ماه ۱۳۸۹ ساعت شش صبح به منزل هانیه فرشی شتربان وارد شده و وی را بازداشت می‌کنند. ماموران امنیتی بعد از تفتیش منزل ، هانیه را بازداشت کرده و کامپیوتر، تلفن و وسائل شخصی وی را ضبط می‌کنند. وی در ابتدا به بازداشتگاه اطلاعات تبریز منتقل شده و سپس به زندان اوین منتقل می‌شود. به این شهروند تبریزی اتهاماتی چون «اهانت به مقدسات، ارتباط با بیگانه» زده‌اند که گفته می‌شود بر مبنای فیس بوک ایشان است.  از وضعیت وی در حال حاضر اطلاعاتی در دست نیست و اجازه تماس با وی به خانواده‌اش داده نمی‌شود. تنها جرم هانیه حضور در فیس بوک است.

فیلمی تازه منتشرشده از حمله به منزل آيت الله بروجردی ‬

دوشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۸۹

شهرام امیری یا ویتالی یوشنکو به سبک ایرانی‌
شهرام امیری به گفته یک منبع مطلع به "روز" بعد از آزادی در قرنطینه امنیتی قرار دارد. او برای شرکت در برنامه خبری شبکه دو نیز تحت الحفظ به استودیوی برنامه رفت واز آنجا به مکان نامعلومی منتقل شد.

خروج امیری از ایران، ناپدید شدن وی در عربستان، ورود وی به خاک آمریکا و انتشار ۴ ویدئو، و در نهایت بازگشت وی به ایران ابهامات زیادی پدید آورده که آخرین ادعای آمریکایی ها مبنی بر پرداخت ۵ میلیون دلار به وی برای جاسوسی، آن را پیچیده تر هم کرده است. روزی شهرام امیری براساس گفته های وزیر خارجه جمهوری اسلامی، "دانشمند هسته ای" بود، روزی شد یک "شهروند عادی". خود او هم در بدو ورود به ایران خود را یک پژوهشگر ساده نامید. امروز اما سیا می گوید او سالها خبر چین بوده است، اما جمهوری اسلامی دارد از او یک قهرمان می سازد که توانست مانند "تن تن" و"جمیز باند" از چنگال استکبار بگریزد. هرچند متکی امروز باید شک های زیادی داشته باشد. بی جهت نیست که به گزارش رادیو فردا، آخرین حرفی که منوچهر متکی درباره امیری زد این بود که آقای امیری تا زمانی که ادعای خود در مورد ربوده شدن را اثبات نکرده، قهرمان قلمداد نخواهد شد . سناريوي ناپديد شدن شهرام اميري را اولين‌بار روزنامه الشرق‌الاوسط کليد زد و مدعي شد که وزير امور خارجه جمهوري اسلامي در سفر اخير خود به نيويورک يک يادداشت اعتراض رسمي به بان‌کي مون دبيرکل سازمان ملل ارائه کرده و از ربوده شدن سه ايراني طي سال‌هاي اخير به طور رسمي شکايت کرده است. البته اين نکته که ايران از ربوده شدن اتباع خود به سازمان ملل شکايت کرده چندان بيراه نيست، ولي نکته مهم اين است که روزنامه‌هاي عربي و غربي سعي مي‌کنند ناپديد شدن اميري را با بحث آشکارسازي مرکز جديد غني‌سازي ايران موسوم به فورد و مرتبط کنند. اين سناريو بلافاصله بعد از تازه‌ترين اظهارات متکي کليد خورد. متکي در گفت‌وگو باخبرنگاران در حاشيه نشست هيأت دولت گفت: ايران اسنادي به دست آورده که نشان مي‌دهد آمريکا در گم شدن شهرام اميري در عربستان دخالت داشته است. او همچنين عربستان را در اين زمينه مسؤول دانست. البته يان کلي سخنگوي وزارت خارجه آمريکا دخالت کشورش را در اين ماجرا تکذيب کرد و گفت که اين پرونده براي آمريکا ناآشناست". رادیو فردا اما درگزارشش میآورد: "مقام های ایرانی در گام بعدی بر ربوده شدن این کارشناس ایرانی یا آنطور که در رسانه های غربی طرح شد «دانشمند هسته ای» با همکاری سرویس های اطلاعاتی عربستان و آمریکا پافشاری کردند. در مقابل روایت ایران از این ماجرا، یعنی روایتی که در نخستین فیلم منتشر شده از شهرام امیری هم بر آن تاکید شد، روایت دیگری هم مطرح شد. روایتی که بر مبنای آن شهرام امیری با قصد ادامه تحصیل به آمریکا سفر کرده و خواستار پناهندگی در این کشور است. روایتی که موضوع اصلی دومین فیلم منتشر شده از شهرام امیری بود. پس از آن شهرام امیری در دو ویدئوی ارسالی دیگر بر یوتیوب از دلتنگی برای خانواده اش و بازگشت قریب الوقوع خود به ایران خبر داد و نهایتاً حضورش در دفتر حافظ منافع ایران در سفارت پاکستان در واشینگتن مقدمه بازگشت او به ایران شد. بازگشتی که نه تنها از ابهام موجود در پرونده شهرام امیری نکاست که ابعاد ابهام آمیز دیگری را هم بر آن افزود. آیا شهرام امیری آنطور که اکنون در مطبوعات غرب بازتاب یافته در مقابل دریافت پول به سرویس اطلاعاتی آمریکا اطلاعات هسته ای داده است یا آنطور که خود می گوید اساساً پژوهشگر هسته ای نیست؟ آیا شهرام امیری چنانکه آمریکایی ها مدعی هستند در چند سال اخیر خبرچین آنها در ایران بوده است؟ آیا شهرام امیری که درتهران از او با حلقه گل استقبال شد، یک قهرمان ملی است یا نه؟ به ویژه که آخرین حرفی که منوچهر متکی وزیر خارجه ایران درباره او این بود که آقای امیری تا زمانی که ادعای خود در مورد ربوده شدن را اثبات نکرده، قهرمان قلمداد نخواهد شد".
حضور تصویری؛ این بار در سیمای اسلامی
در چنین شرایطی شهرام امیری، شنبه شب در برنامه گفت گوی ویژه خبری حاضر شد. منابع آگاه به روز گفتند وی با اسکورت ۳  پژوبه سازمان صدا و سیما و استودیو پخش شبکه دو آمد وچند نفری او را تا داخل استودیو نیز همراهی کردند. وی در این برنامه نیز دوباره تکرار کرد که "تو سط آمریکایی ها در عربستان ربوده واز آنجا به درون خاک آمریکا منتقل شده است". وهمچنین اینکه "بعد از ویدئوی اول توسط اف بی آ بازداشت ومجبور شدم که ویدئو دوم را منتشر کند.  اما شهرام امیری این دانشمند سابق هسته ا ی وپژوهشگر ساده امروز در خصوص مهم ترین سئوال باز هم گذر کرد وپاسخ درستی نداد. وی در مورد اینکه علیرغم ربوده شدن چگونه توانسته از دست نیروهای امنیتی آمریکا بگذرید؟ گفت: "وقت برنامه شما اجازه نمی دهد من این را به طور مفصل بیان کنم ولی اسناد ومدارک آن موجود است و در فرصت مقتضی منتشر خواهد شد. "وی همچنین بیان داشت: "آمریکایی ها به من گفتند قبول کن که تو جاسوسی تا ما بتوانیم تورا با سه جاسوس خودمان که در بند ایران هستند معاوضه کنیم". برخی از تماشاگران این برنامه گفته اند که امیری آشکارا مضطرب ونگران بود، کلمات را با تامل به کار میبرد و در چند مورد مجری برنامه برای بیان منظورش به وی کمک کرد. شهرام امیری هفته گذشته با غافلگیر کردن ماموران سیا که مراقب وی بودند به ایران بازگشت در واقع با زندگی‌اش قمار کرد. آیا سرانجام او مانند ویتالی یوشنکو خواهد شد که ربع قرن پیش به واشینگتن پناهنده شد و اسرار امپراطوری در حال فروپاشی (شوروی) را در اختیار آمریکا گذاشت و بعد با فرار از دست سیا در یک رستوران فرانسوی در جرج تاون سرانجام از مسکو سر درآورد؟ آن رستوران فرانسوی مدت‌ها است که دیگر تعطیل شده ولی محل آن فقط هفت بلوک از دفتر حفاظت ایران در سفارت پاکستان، جایی که شهرام امیری دوشنبه شب به آن پناهنده شد فاصله دارد. البته آقای یوشنکو هنوز هم فعال است، و با آغاز بازجویی از شهرام امیری در روز جمعه توسط وزارت اطلاعات ممکن است همین فرجام در انتظار وی نیز باشد".  "البته سرانجام دیگری هم ممکن است برای شهرام امیری درکار باشد که وی نمی‌خواهد به آن بیاندیشد و آن سرنوشت حسین کامل، داماد صدام حسین است. ‌آقای کامل در سال ۱۹۹۵ از عراق به اردن گریخت و سرنخ‌هایی در مورد برنامه‌های بیولوژیک، شیمیایی و میکروبی صدام حسین در آن زمان به غرب داد که بی‌شباهت به برنامه‌های هسته‌ای ایران و آنچه غرب در مورد آن می‌داند نیست. آقای کامل نیز به خانه بازگشت و صدام قول داد او را ببخشد ولی چند روز بعد به ضرب گلوله کشته شد...

Akhund Ghraati امام شمر

آخوند



آخوند....

یکشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۹

من نمیدونم چرا وبلاگ منو هر کی‌ تو ایران میخواهد بخونه براش این پیام میاد ؟ من مگه کاری کردم به نظام ایران که با من اینهمه کم لطفی‌ می‌کنن ؟
بابا به خدا من فقط دارم پته میریزم روی آب
 مگه بده آخه



بدون شرح.....

بازجویی از شهرام امیری در شبکه 2 تلویزیون / Shahram Amiri



بازجویی از شهرام امیری

دکتر عباسی، مثلث ما نمی توانیم


مثلث ما نمی توانیم
کاظم دارابی کازرونی یک تروریست است که به دلیل قتل چهار تن از رهبران کرد در جریان ترور میکونوس در آلمان توسط دادگاه به حبس ابد محکوم گردید و پس از ۱۵ سال و ۶۴ روز در تاریخ ۱۹ آذر ۱۳۸۶ از زندان آزاد گردید

در هفدهم سپتامبر سال ۱۹۹۲ یک تیم عملیاتی از نیروی قدس سپاه پاسداران در رستورانی در خیابان پراگ برلین بنام میکونوس با گشودن آتش بروی هشت مخالف جمهوری اسلامی چهار تن از اعضای ارشد حزب دموکرات کردستان ایران را به قتل می رسانند .صادق شرفکندی ، فتاح عبدلی ، نورمحمد پور دهکردی و همایون اردلان جان باختگان این عملیات تروریستی بودند . بدنبال این ترور بود که نیروهای امنیتی و دستگاه قضایی آلمان دست به تحقیقات و رسیدگی ای زد که تا کنون در نوع خود بی نظیر بوده است . در این عملیات مستندا مشخص شد که این عملیات از سوی عالیترین نهادهای حکومتی و نظامی جمهوری اسلامی طراحی و هدایت شده است . در این عملیات ؛ کاظم دارابی کازرونی ، عضو یگان نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، به عنوان فرمانده عملیات وعبدالرحمان بنی هاشمی ، عضو معاونت عملیات حوزه اروپای شرقی وزارت اطلاعات ، به عنوان عامل یک و عباس حسین راحیل ، عضو نهضتی نیروی قدس سپاه پاسداران به عنوان تک تیر انداز و همچنین سید محمد یوسف امین و فضل الله حیدر از دیگر اعضای نهضتی نیروی قدس سپاه پاسداران به عنوان کمین و مراقب عملیات و علی صبری و محمد اشمر ، که ایشان نیز از اعضای نهضتی نیروی قدس بوده اند به عنوان آماد و پشتیبانی عملیات حضور داشتند
محمد جعفر صحرارودی، کسی که مسئولیت ترور سال ۱۹۸۹ در وین را به عهده داشت، امروز یکی از بلند پایه ترین مسئولین جمهوری اسلامی ایران است.
هفته نامه ی اطریشی پروفیل در گزارشی موقعیت او را از زمان ترور دکتر قاسملو تا امروز دنبال کرده است - دو عکس که در مدتی نزدیک به ٢٠ سال گرفته شده اند. عکس اول عکس سیاه و سفیدی است که پلیس اطریش در سال ١٩٨٩ گرفته است - در تصویر اول مردی دیده میشود که در چهره او درد نمایان است و همچنین بخیه های دوخته شده کتف چپ او بعد از جراحی دیده می شود که مدتی قبل از گرفتن این عکس در بیمارستان شهر وین، به علت مجروحیتش با اسلحه گرم مداوا شده بود  - تصویر دوم عکسی است رنگی و مقداری تار که می توان گفت مدت زمان طولانی نیست گرفته شده است. مردی با ریشی سه روزه و لبخندی بر لب، با کت و پیراهنی پوشیده که یقه آن به سبک اطرافیان محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری کنونی ایران باز است - در تصویر اول مسئول تیم تروری دیده می شود که در اطریش رهبر حزب دمکرات کردستان ایران و همراهان وی را به قتل رساند - در تصویر دوم معاون رئیس شورای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران است - عکسها اشاره به سعود اعجاب انگیز پستها و مسئولیتهای جعفری می کنند که در طول ٢٠ سال گذشته به آنها دست یافته است - هرچند این شخص در زمان ترور وین که بر اثر اصابت گلوله خودی به اشتباه و در هنگام حادثه به وی، اندکی با مرگ فاصله داشت با وجود حکم دستگیری او که تا کنون از طرف دادستانی پابر جاست، دولت اطریش هیچ اقدام جدی برای دستگیری او به عمل نیاورده است و او امروز یکی از مقامهای برجسته جمهوری اسلامی ایران است - جعفری بنا بر مسئولیتی که اکنون دارد توانست در ماه مه ٢٠٠٧ به همراه هیئت ایرانی در کنفرانس شرم الشیخ در مصر، که در مورد عراق تشکیل شده بود شرکت کند و در مقابل وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا بنشیند - این در حالی بود که آمریکاییها چند ماه قبل از این کنفرانس سعی نمودند در یک عملیات ویژه این تروریست معروف را دستگیر کنند - در واقع انسانی است باچند اشارت: بعد از اجرای طرح ترور وین به گونه ای سری و مشکوک به تهران فرستاده شد و زمانی که او یکی از افسران ارشد سپاه قدس در قرارگاه رمضان ارگان وابسته به سپاه پاسداران بود، از او به عنوان یک قهرمان پیشوازی به عمل آمد، و در مغرب زمین که زمانی از او صحبت به میان می آید گویی هیچگاه چنین شخصی وجود نداشته است - در تهران به مدت دو ماه در بیمارستان اختصاصی سپاه پاسداران تحت معالجه و حفاظت بود. بعد از مدتی  به کردستان فرستاده شد. از اوایل سالهای ١٩٩٠ به بعد جعفری بارها برای اجرای عملیات مختلف برون مرزی به شمال عراق رفته است - در سال ١٩٩٦ عهده دار مسئولیت اجرای حمله به قرارگاه مرکزی حزب دمکرات کردستان ایران در مرزهای ایران بود - گفته می شود که وی هنگام هجوم گفته است،"به همان نحو که قاسملو را از بین بردم شما را نیز نابود خواهم کرد-
انیس نقاش متولد ۱۹۴۸ در لبنان ، عامل ترور اول و ناموفق شاپور بختیار است که در جریان آن دو نفر را کشت. وی هم اکنون رییس مرکزی به نام «مركز پژوهشی امان» است
در سال ۱۳۵۹، شاپور بختیار از یک ترور جان سالم به در برد. در جریان این ترور دکتر بختیار جان سالم به در برد اما یک پلیس و یک شهروند عادی فرانسوی کشته شدند. وی به اتهام اقدام به این ترور در دادگاه فرانسه به زندان ابد محکوم شد ولی پس از شش سال مورد عفو قرار گرفت به ایران تحویل داده شد. در مرداد ماه سال ۱۳۸۷ در مصاحبه‌ای با خبرگزاری فارس گفت كه اقدام به ترور بختیار را به "خواست دولت ایران" و در هماهنگی با "سپاه پاسداران" انجام داده بود - وی در حال حاضر مالک یکی از برج های مرتفع تهران است. و نیز ریاست محلی به نام «مركز پژوهشی امان» می‌باشد. وی رفتار غرب را در مورد برنامه هسته‌ای ایران نامناسب می داند و می گوید:غرب به دنبال بزرگ نشان دادن برنامه هسته‌ای ايران است تا دستش در اعمال تحریم و تهدید ایران باز باشد - انیس نقاش تروریست لبنانی الاصل که در جریان ترور نافرجام دکتر شاهپور بختیار در پاریس یک پلیس فرانسه و یکی از همسایه های او را کشت در مصاحبه با یکی از تار نماها در ایران ، خاطره خود از عماد مغنیه و آموزش تروریستی به داوطلبان ایرانی در لبنان را حکایت می کند . انیس نقاش در تابستان 1359 در پاریس اقدام به ترور آخرین نخست وزیر شاه کرد اما با هشیاری محافظان بختیار در جنایت خود موفق نشد . او در درگیری طی سوء قصد مجروح شد ولی جان سالم به در برد . در جریان این ترور یک پلیس و یکی از همسایگان خانه بختیار به دست او کشته شدند . نقاش بوسیله پلیس فرانسه دستگیر و در دادگاه به حبس ابد محکوم شد اما پس از مدتی ، پاریس او را با تهران معامله کرد و به جمهوری اسلامی تحویل داد . انیس نقاش اینک در تهران بسر می برد و ظاهرا به تجارت اشتغال دارد . وی یکی از ثروتمندان بر آمده از جمهوری اسلامی است که مالک یکی از برجهای مرتفع تهران است .
حسین الله کرم، فرزند كفاشي درويش به نام شوق علی‌شاه نجار،
از رزمندگان سابق به حساب می‌آید - وی پس از پایان جنگ به هیئت های رزمندگان اسلام پیوست تا پس از گذشت مدتی کوتاه به همراه دیگر دوستانش یک تشکل سیاسی را به وجود آورد ,  حسین الله کرم به همراه حجت الاسلام پروازی، سردار نقدی، سردار ذوالقدر، عبدالحسین محتشم و .. در سال ۱۳۷۰  اقدام به تاسیس "انصار حزب الله" نمودند - اما آغاز گسترده فعالیت های این گروه به سال  ۷۲ باز می‌گردد. حجت الاسلام پروازی درباره چگونگی تشکیل این گروه می‌گوید: «در این سال ـ ۱۳۷۲ ـ الله کرم آمد و گفت بیا در هیات رزمندگان سخنران باش. تعداد موسسان انصار ۱۸ نفر بودند که به سه گروه تقسیم می‌شدند. گروه وابسته به «ذوالقدر» که تعدادشان ۷ نفر بود. هفت نفر هم از طرف «عبداللهی» معرفی شدند و چهار نفر هم با «الله کرم» بودند - بدین ترتیب حلقه اولیه انصار حزب الله کار خود را آغاز کرد که حسین الله کرم یکی از تاثیرگزارترین افراد این گروه بود. الله کرم به عنوان یکی از سردسته های این گروه به تجمعات مختلف گروه هاي موسوم به اصلاح طلبان حمله می کرد - اصلاح‌طلبان، الله کرم را متهم به نقش آفرینی فعال در ماجرای کوی دانشگاه در سال ۷۸ ، حمله به سینما قدس در سال ۷۴ ، محاصره فرودگاه خرم آباد در سال ۷۹ و بسیاری اقدامات تشنج آفرين ديگر كرده اند
حسین الله کرم در زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی یکی از فعال‌ترین چهره‌های حزب‌الله بود. مسئولین وزارت کشور اصلاحات از الله کرم و دار و دسته‌اش با عنوان "گروه فشار" و "لباس شخصی" یاد می‌کردند - این چهره شاخص انصار حزب الله تا پایان دوران اصلاحات به فعالیت سیاسی خود ادامه داد. اما پس از روی کار آمدن آقاي محمود احمدی نژاد و حمایت همه جانبه از وی در اوایل سال  ۸۶ به عنوان وابسته نظامی ایران در يكي از كشورهاي منطقه ي بالکان برگزیده شد تا از جنجال آفرینی در عرصه سیاسی دور شود - الله کرم بامداد روز سه‌شنبه بیستم فروردین ۱۳۸۶ تهران را به مقصد زاگرب ترک کرد تا چند سالي هیچ فعالیت ویژه ای در ایران نداشته باشد و به گونه ای از فضای سیاسی ایران دور نگه داشته شود  - برخی از همراهان الله کرم معتقد بودند که سیاستمداران دولتی در آن زمان با گماردن وی در این پست به گونه‌ای خواستند او را از جنجال آفرینی در کشور دور کنند - الله کرم در تمام این سال‌ها به فعالیت‌های اقتصادی نیز اقدام کرده است. عده ای او را به عنوان یک چهره اقتصادی می‌شناسند - اما به نظر می‌رسد پروژه های اقتصادی وی ان گونه که باید پیدا و شفاف نیست.
الله کرم یک اژانس مسافرتی هوایی به نام "توکا تور" در خیابان "استاد نجات اللهي تهران دارد و برادرش را عضو هيئت مديره  آن كرده است ...
حسین  طائب - سال تولد: ۱۳۴۲  - محل تولد: تهران  - معروف به حسین طائب و میثم

حسین  طائب، پس از تصدی مسئولیت‌های مختلفی چون معاونت فرهنگی ستاد مشترك و فرمانده دانشكده فرهنگی دانشگاه امام حسین(ع)، به فرماندهی نیروی مقاومت بسیج رسید - در تیر ۱۳۸۷ توجه به آنچه رویكرد جدید نیروی مقاومت بسیج در تعمیق موضوعات فرهنگی و عقیدتی خوانده شد، طائب فرمانده نیروی مقاومت بسیج شد.

                                           تحصیلات
دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه طائب در مدارس محله " ۱۷ شهریور تهران" طی شد. در نخستین سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت سپاه پاسداران درآمد و فعالیت زیادی در سرکوب و بازجویی های تمام عیار نیروهای وابسته به گروه مجاهدین خلق (موسوم به منافقین ) داشت
وی همزمان با انجام ماموریت برای سپاه و وزارت اطلاعات، در حوزه‌های علمیه تهران، قم و مشهد دروس طلبگی خواند 
وی در دروس فقه و اصول استادانی چون شیخ جواد تبریزی، فاضل لنكرانی و رهبری هم حضور یافته است

                                            عضویت در سپاه
سال ،۱۳۶۱  حسن طائب در نوزده سالگی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد  شروع فعالیت او در سپاه منطقه ۱۰  تهران بود، اما ادامه مسئولیت در سپاه با فراز و نشیب همراه بود و طائب از مسئولیت در سپاه قم تا سپاه خراسان رضوی و سپس تا معاونت ضدجاسوسی در وزارت اطلاعات پیش رفت  - مسولیت او در وزارت اطلاعات با ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و وزارت علی فلاحیان مصادف بود. طائب در این زمان بود که با تشکیل پرونده ای در خصوص مفاسد یکی از فرزندان رییس جمهور وقت، مورد غضب قرار گرفت و از وزارت اطلاعات اخراج شد. این دردسر شغلی، بلافاصله به مشکل جسمی انجامید و طائب جوان را به سکته ی قلبی مبتلا ساخت -

حسن طائب، بعدا مدتی معاونت هماهنگ‌كننده دفتر  رهبری و مدتی بیش از سه سال معاونت فرهنگی ستاد مشترك سپاه و نیز فرماندهی دانشكده فرهنگی دانشگاه امام حسین را برعهده گرفت , تا در پله ما قبل فرماندهی بسیج، جانشینی فرمانده نیروی مقاومت بسیج را تجربه کند  - سرکوب تظاهرات مسجد قبا توسط قرارگاه ثارالله که زیر نظر طائب می باشد صورت گرفت. دستگیرشدگان آنروز با ون های سیاه رنگی از صحنه منتقل شدند که این ون های سیاه انحصاراً متعلق به قرارگاه ثارالله می باشد. بازداشتی ها از محل دستگیری به مرکز قرارگاه ثارالله در خیابان سئول انتقال داده شدند. در این مرکز یکی از وحشتناک ترین زندانهای حکومت وجود دارد که به زندان ابوغریب معروف است  - طائب شخصاً بازجویی برخی از این افراد را بر عهده داشته و بقول خودشان دنبال لیدرهای تظاهرات می گشته اند تا از طریق آنها شبکه سازماندهی کننده پشت تظاهرات را کشف کنند. در بین بازداشتی ها ترانه موسوی بدلیل تشابه اسمی با میرحسین موسوی مورد توجه طائب قرار گرفته و از نیروهایش می خواهد که وی را برای بازجویی به اطاق شکنجه ببرند. محوطه بازداشتگاه از اطاقهای شکنجه و بازجویی جدا است و زندانی ها در درب ورودی ساختمان بازجویی به بازجویان تحویل داده می شوند و بجز بازجویان هیچ یک از زندانبانان و پرسنل بازداشتگاه اجازه ورود به این ساختمان را نداشته و اساساً نمی دانند که در آنجا چه می گذرد و برای شکنجه از چه تجهیزاتی استفاده می شود.   ترانه موسوی توسط افرادی که در این مجموعه کار می کنند برای آخرین بار به هنگام تحویل به ساختمان بازجویی دیده شده است و بر خلاف سایر زندانیان که بعد از شکنجه و بازجویی دوباره به بازداشتگاه عودت داده می شوند، هرگز به بازداشتگاه بازگردانده نشد. روز بعد نام وی بدستور طائب از لیست بازداشتی ها حذف می گردد، در صورتیکه اینکار خلاف بوده و ضرورتی نداشته است، افراد عادی و ارگانها و نهادهای حکومت دسترسی به این لیست ندارند و فقط اطلاعات رهبری است که می تواند بنا به ضرورت لیست زندانیان ابوغریب را مطالبه کند. طائب رد پای خودش را پاک می کر دو چیز مسلم است، طائب دستور داده که ترانه موسوی را برای بازجویی نزدش ببرند و دیگر اینکه ترانه موسوی بعد از آن ناپدید شده است. حتی اولین خبرها از این موضوع نیز بطور غیرمستقیم توسط پرسنل همین بازداشتگاه به بیرون درز داده شد، آنها اطمینان یافته بودند که دلیل برنگشتن ترانه به بازداشتگاه، سوء استفاده جنسی طائب از این دختر مظلوم است بعد از ارسال نامه افشاگرانه کروبی به هاشمی و ارجاع این نامه توسط هاشمی به شاهرودی رئیس وقت قوه قضائیه، طائب در جریان این پیگیری قرار گرفته و بشدت وحشت کرده و در صدد چاره جویی بر می آید و به این ترتیب با یاری گرفتن از خانواده باجناقش بعنوان بازیگر، تلاش می نماید در جمعی خصوصی و خانوادگی صورت مسئله ای بنام ترانه موسوی را پاک کند. فیلمی که از تلویزیون پخش شد بسیار احمقانه تدوین شده بود. در ابتدا فردی که در واقع از پرسنل نیروی انتظامی است ولی بعنوان کارشناس ثبت احوال معرفی می شود بطور قاطع می گوید که فقط 3 ترانه موسوی وجود دارد، بجز یکی که 2 ساله است دو نفر دیگر یکی در فرانسه متولد و همانجا زندگی می کند و ترانه موسوی سوم نیز از کشور خارج و دیگر بازنگشته است. بلافاصله گزارشگر برنامه را با مصاحبه با مادر ترانه موسوی ادامه می دهد و وی می گوید که دخترش در کانادا زندگی می کند و آخرین بار نیز سال گذشته به ایران سفر داشته است. در اثر نادانی خودشان بقدری بینندگان را کم شعور فرض کرده اند که فکر نکرده اند اظهارات قاطع کارشناس ثبت احوال با گفته های مادر ترانه در تضاد کامل است. دختر وی نه دو ساله است و نه در فرانسه زندگی می کند و نه اینکه از کشور خارج و دیگر بازنگشته است، دختر وی هیچکدام از این فقط 3 ترانه نیست، دختر او در کانادا زندگی می کند و مرتباً به ایران رفت و آمد می نماید، یعنی یک ترانه جدید و چهارم
طائب همچنین تنها کسی از مسئولین نظام بود که موضع گیری بسیار احمقانه ای در برابر نامه کروبی از خود نشان داد، در حالیکه همه دیگر افراد، موضوع تجاوز را از پایه و اساس تکذیب و دامن حکومت را از چنین اتهاماتی مبرا می دانستند، طائب مطرح کرد که برای اثبات تجاوز در زندان، مدعی باید ۴  شاهد عادل معرفی کند وگرنه بجرم اتهام زنی  ۸۰  ضربه شلاق خواهد خورد. تقریباً بچه های کلاس اول دبستان هم اگر بخواهند نقاشی یک زندانی را بکشند او را با چشم بند و دست بند می کشند، زندانی که با چشمان و دستان بسته در چنگ بازجویان بیرحم گرفتار گردیده و برای درهم شکستن شخصیتش از سوی آنان مورد تجاوز قرار گرفته از کجا باید ۴   شاهد عادل برای اثبات جنایتی که بر علیه اش صورت گرفته بیاورد؟ او حتی نمی داند کجا و توسط چه کسی مورد تجاوز قرار گرفته است، ولی نظام بدون نیاز به شاهد دقیقاً می داند در مورد کدام زندانی چنین حکمی را داده است طائب با تکیه بر تجربیاتش در وزارت اطلاعات بهترین راه رفع اتهام از خود را منحرف کردن موضوع از طریق یک سناریوی جایگزین دید. وی که با نام میثم سالها مسئول بخش ضد جاسوسی وزارت اطلاعات بوده بخوبی با این روش آشنا است. در زمان تصدی وی بارها از سناریوهای جعلی برای هدایت افکار عمومی استفاده شده بود. معروفترین آنها در مورد انفجار حرم امام رضا بود که توسط وزارت اطلاعات طراحی و اجرا و منجر به کشته شدن  ۲۶ نفر و مجروح شدن بیش از ۳۷۰  نفر شد. این انفجار با هدف ایجاد تنفر عمومی از مجاهدین خلق و فشار بر کشورهای غربی برای قطع حمایت و اخراج آنها بود. شاید اگر موضوع قتلهای زنجیره ای و رسیدگی به پرونده آن پیش نمی آمد هرگز این حقیقت برملا نمی شد. وزارت اطلاعات برای اجرای این سناریو از یک زندانی بنام مهدی نحوی استفاده کرد. وی تحت فشار و شکنجه برای اعتراف به انفجار حرم امام رضا قرار گرفت. مهدی نحوی را به صورت فردی مجروح در اثر اصابت گلوله گریم کردند و سپس در بیمارستان مصاحبه‌ای تصویری با وی انجام دادند و وی، که گویا در آستانه مرگ بود، بمب‌گذاری در حرم را متقبل ‌شد. سپس، نحوی را با اتومبیل به تهران پارس بردند و او را آزاد کردند. کمی پس از آزاد شدنش، او را به محاصره گرفتند و به گلوله بستند. نحوی کشته شد. همان شب خبر درگیری مسلحانه در تهران پارس و مجروح شدن و اندکی بعد مرگ عامل بمب‌گذاری در حرم رضوی (ع)، به همراه مصاحبه نحوی، از تلویزیون پخش شد. مهدی نحوی با اتومبیل افراد سعید امامی به تهرانپارس در یکی از شلوغ ‌ترین نقاط که ایستگاه مسافران نیز هست، آورده می‌شود تا عده زیادی از مردم تهران شاهد باشند. به او یک قبضه کلت کمری خالی از فشنگ داده و چنین فریب داده می‌شود که می‌خواهند او را فراری دهند. مهدی نحوی، جوان بی‌تجربه‌ای که گمان می‌کند فرشته نجات به سراغ او آمده است با خیالی خام از اتومبیل بیرون فرستاده می‌شود. او چونان محکومی گریزپا به سوی سرنوشتی نامعلوم، به امید رهایی و بی‌خبر از سناریوی طراحی شده، شتابان می‌دود. چند لحظه بعد ماموران از اتومبیل بیرون آمده و فرمان ایست می‌دهند. نحوی همچنان شتابان می‌دود، اما گلوله‌ها امان نمی‌دهند و او نقش بر زمین می‌شود و در حالیکه عده زیادی از مردم شاهد بودند که او در حال فرار و ماموران در حال تعقیب بودند و به او ایست دادند اما فرد فراری که اسلحه‌ای هم نزد خود داشت تسلیم نشد و هدف قرار گرفت. شب همان روز در اخبار سراسری صدا و سیما گفته شد که عده زیادی از مردم شاهد این درگیری بوده‌اند. ماجرا به اندازه‌ای طبیعی بود که هیچکس به ساختگی بودن سناریوی نحوی تردید نمی‌کند. مصاحبه تلویزیونی قبل از کشتن مهدی نحوی انجام شده بود ولی بعد از کشته شدن وی پخش گردید و گفته شد که لحظاتی پس از مصاحبه و اعتراف به اینکه بدستور مجاهدین خلق حرم را بمب گزاری کرده در اثر جراحات وارده مرده است  مورد بعدی قتل ۳ کشیش ارمنی بود (كشیش هائیك هوسپیان مهر، كشیش مهدی دیباج و اسقف میكائیلیان) که بنا به ابتکار شخص طائب انجام و متعاقباً باز هم یک سناریوی تلویزیونی ساختگی. برای اجرای این نمایش از ۳ دختر بنامهای فرحناز انامی، بتول وافری و مریم شهبازپور برای محاكمه استفاده شد. رهبرپور (رئیس دادگاههای انقلاب تهران) قاضی پرونده قتل كشیشهای مسیحی بود. رهبرپور پس از اجرای محاکمه ساختگی و شوی تلویزیونی، در زمان اعلام حكم آنها گفت: براساس قوانین اسلام حکم اعدام می‌توانست در مورد این  ۳ منافق اجرا شود اما بلحاظ ارزشی كه اسلام برای زن قائل است با تخفیف اعدام، مورد تبعید و زندان در خصوص این منافقین صادر شد .  همچنین در مورد قتل نویسنده نامدار سعیدی سیرجانی موضع رسمی نظام این بود که وی به مرگ طبیعی درگذشته است تا آنکه سعید امامی در جریان بازجویی هایش گفت: «سیرجانی در اواخر کار واقعا بریده و بیمار شده بود. شاید هم تیم فنی در تعزیر وی بسیار زیاده روی نموده بود. حال سیرجانی خوب نبود و ضبط ویدئویی نیز دیگر موثر نبود. یک ماه دیگر وی را در خانه نگهداری کردیم تا که قرار بر حذف وی گرفته شد. آقای محسنی خود از آیت الله خوشوقت حکم حذف سیرجانی را گرفت که همان شب پس از آن که به اطلاعم رسید با اکبر خوش کوش و یدالله رفتیم به خانه ی امن. پرسنل عملیات را فرستادیم. آن ها که از خانه رفتند، یدالله قرص آرام بخشی به وی داد و بعد با آمپول هوا کارش را تمام کرد....

Executions in Islamic Regime

چه میتوان گفت


چه میتوان گفت


ایران، یک زندان بزرگ ؛

فحاشی دیپلمات حکومت اوباش سالاران در مونیخ

شنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۹

خمینی جنایتکار - سخنانی که هیچگاه پخش نشد



سخنانی که هیچگاه پخش نشد
یکی‌ از دختران اجاره‌ای در تهران که از عناصر وابسته به اطلاعات سپاه پاسداران است شناسایی شد

در پی‌ تحقیقات تنی چند از دوستان که از طریق منابع اصلی‌ به این اطلاعات دسترسی‌ پیدا کرده اند مشخص شد معا ونت اطلاعات سپاه پاسداران و فرماندهی حفاظت اطلاعات بسیج تهران بزرگ با همکاری و مشارکت معا ونتهای : سیزده ، پانزده و نوزده ، اداره کلّ چپ ، اداره کلّ راست ،اداره چپ نو و اداره راست نو ، وزارت اطلاعات با شناسایی دختران فاقد وجاهت اخلاقی‌ از این افراد به بهانه حق السکوت و همکاری به شرط آزادی اقدام به پرورش نیروی نفوذی کرده و حتی ماهیانه هم حقوق قابل توجهی‌ به این افراد پرداخت میشود ، وظیفه مشخص شده برای این افراد به ترتیب زیر است :

نفوذ در گروههای دوستی در پیستهای اسکی و زمینهای اسکیت

نفوذ در گروههای موسیقی زیر زمینی و پارتیهای شبانه

 نفوذ در شرکتهای هرمی (گولد کوئیست و ... )

 نزدیک شدن به هنرمندان سینما برای داشتن عکسهای خصوصی با آنها برای ایجاد فشار بر آنها در موقع لزوم برای شرکت در محافل دولتی و اعلام حمایت از مراسم تشریفاتی دولتی(در این خصوص به نام ۲ بازیگر با سابقه و  ۱ خواننده جوان معتبر بر خوردیم )

 برقراری ارتباط با مدیران شعبات بانکها دولتی (علت این امر راتاکنون متوجه نشده ایم)

نزدیک شدن به برخی از صاحبان صنایع و کارخانجات عمده (در اینجا به نام ۲ کارخانه عمده تولیدی برخورد نمودیم ) و پسران برخی از افراد سرشناس و سرمایه دار با واسطه و معرفی دیگران

********************************
اما ماجرای پیگیری و علت آن : در راهپیمائی روز قدس و روز ۹ دی در تهران تعدادی دختر جوان با پوشش کاملا نا‌ متعارف در سطح شهر و در میان راهپیمائی کنندگان وارد شده و با در دست داشتن تصویر علی‌ خامنه‌ای اقدام به بر هم زدن نظم حضور مردم شده و با قرار گرفتن در مسیر عکاسان و خبرنگاران با توجه به ظاهرشان که با قوانین ایران کاملا نا‌ موزون است سوژه بسیار جذابی برای عکاسان و خبرنگاران میشوند که این افراد با توجه به ظاهرشان خواستار حکومت اسلامی هستند و در همین بین هم تصویر آنها در سایتهای خبر گذاری منتشر شده و مورد استفاده همگان قرار می‌گیرد ؛ اما بشنوید از زبان دوست من که این موضوع برایش جالب میشود و در همان روز برگزاری مراسم روز قدس با توجه به نوع کارش به میان جمعیت رفته از از این چند دختر در خواست می‌کند که پوشش خود را رعایت کنند که در همین بین از طرف چند لباس شخصی دیگر مورد خطاب قرار می‌گیرد که ( اخوی : خسته نباشی‌ ، خودی هستند ) از طرف این چند نفر به عقب رانده میشود ، پس از مدتها این دوست فضول ما که از نوع کار شدیداً ناراحت شده بود پیگیری می‌کند و به نکته بسیار جالبی‌ از سردسته این افراد با مشخصات زیر برخورد می‌کند و چیزهای که بیا و ببین قسمتهایی را که در زیر میخوانید گوشه‌ای از اطلاعات داده شده میباشد که به دلیل حفظ فرد یا افراد ارسال کننده مطلب و اطلاعات در برخی‌ موارد قادر به توضیحات کامل نیستم و امیدوارم که حساسیت موضوع را درک بفرمایید این اطلاعات با تصویر همین فرد که از ارشیو عکس خبرگزاری ( ایسنا ) استخراج شده و ممهور به لوگوی خبرگزاری ( ایسنا ) هست جهت اطلأع عزیزان منتشر میشود ..

                                               *********************************
محل سازماندهی این افراد درخیابان پاسداران ، برج سفید

تارا لطفی با نام مستعار ( نیلو روحی ) حدود ۳۴ساله و ساکن تهران و بر اساس اطلاعات کسب شده تا سال  ۸۲ در محلی به آدرس: پیروزی خ -  پیروزی - حوالی میدان اول نیروی هوایی با  ۳  دوست دیگر در یک خانه زندگی می نموده و با سرپستی زنی به نام اشرف کوشکی (معروف به خاله اشرف ) به تن فروشی و فروش مواد مخدر و مشروبات الکلی در منطقه ولیعصر و میدان ونک مشغول بوده. در سال  ۸۲ در پارک ملت همراه ۳ جوان توسط پلیس دستگیر شده و در کیفش مقدار ۷۵گرم LSD و حدود ۲۰۰ گرم حشیش کشف شد. بلافاصله به مقر نیروی انتظامی در منطقه برده شده اما بعد از آن به دفتر نیروی انتظامی در منطقه تجریش برده شده است ( همین امر یعنی جابجایی بین  ۲ منطقه بدون هیچ دلیلی نیز جای سوال است که چرا متهم باید بین ۲ منطقه جابجا شود )  از اطلاعات سپاه ( در پوشش نماینده دادستانی تهران ) به این مقر مراجعه در ازای همکاری با دادستانی قول مساعدت و مسکوت ماندن پرونده را با او تعداد  ۲  دختر دیگر بازداشت شده داده می شود و در خصوص تارا گفته می شود که حکم حمل این میزان مواد بین ۶ تا  ۸ سال حبس است و دختران را مجبور به همکاری با دستگاه قضایی مینماید. این افراد با گرفتن کارتی به نام انصار کارت از بانک انصار (تحت پوشش سپاه ) ماهانه مبلغ  ۴۲۵۰۰۰  تومان حقوق دریافت می نمایند .
وقتی‌ مجری صدا و سیما
 جانگداز رو
 جانگوز بگه
 بیا و ببین
تو اون صدا و سیما
چه خبره...





شهرام امیری از دروغ تا واقعیت

بالاخره این جیمز باند حکومت آخوندی با استقبال مقامات امنیتی و کشوری و لشگری وارد تهران شد و در فرودگاه خمینی مورد استقبال سران حکومت و خانواده ‌اش قرار گرفت ولی‌ چند نکته جای بحث دارد :

نکته اول: این طفل معصوم از بس که تحت فشار روحی‌ و روانی‌ بوده و توسط سازمان اطلاعات آمریکا مورد آزار و اذیت روحی‌ و روانی‌ قرار گرفته بود از لاغری و شکسته شدن چهره ‌اش کم کم رو به موت داشت میرفت و اصلا نای پایین آمدن از پلهای فرودگاه رو نداشت و زمانی‌ که روی پله برقی قرار داشت در حال غش کردن بود و به همین خاطر چند نفر زیر بغلش رو گرفته بودند تا مبادا از زور شکنجه‌هایی‌ که شده از روی پله‌ها پرت نشه پایین ....

نکته دوم : زمانی‌ که داشت مصاحبه میکرد اینقدر تحت فشار روحی‌ گذاشته بودنش که حرفاش یادش میرفت ( آخه از قدیم گفتن دروغ کم حافظه میشه ) بیچاره مونده بود معطل که چه حرفی‌ رو کجا باید بزنه.

نکته سوم : من که بالاخره نفهمیدم این بابا بیهوش رفته تو هواپیمای نظامی یا با پای خودش ، که یادش هست هواپیما از چه نوعی بوده ؟ عجب حافظه ائ داره این بابا مغزش همه چیز رو ضبط میکنه !! در حالت بیهوشی همه چیز یادش هست ، نفراتی که دزدیدنش ، نوع هواپیما، مقصد ، رنگ ماشین ، نوع آمپول ، مدت زمان مسافت پرواز ، اصلا من فکر می‌کنم این بابا خودش اتم هست ..... نه کارشناس اتمی‌ . !!!!
در هر صورت شهرام امیری اگر هم اطلاعات داده باشه اطلاعات سوخته شده هست و اطلاعات این فرد ممکنه چمد وقت به قول معروف صداش در بیاد که سوخته شده بوده و بس ، قضاوت به دوش شما . فقط توجه شما رو به  عکس جلب می‌کنم ، الباقی ماجرا و قضاوتش با شما .............

پنجشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۹

امیر صدر الدین پایدار مقدم  (معروف به حاجی پایدار )  یکی‌ از عوامل لباس شخصی رژیم پناهنده شد

امیر صدر الدین پایدار مقدم معروف به حاجی پایدار که در دولت اکبر هاشمی رفسنجانی و دولت محمد خاتمی از مهره‌های پشت پرده و سازماندهندگان جریانات هجوم لباس شخصی به تجمعات است از کشور خارج شده و در حال حاضر در یکی‌ از کشور‌های اسکاندیناوی درخواست پناهندگی اعلام نموده به این ترتیب تعداد افراد لباس شخصی که از رژیم جدا شده و به خارج از کشور پناهنده شده اند رو به افزایش است . نگاهی‌ به زندگی‌ امیر صدرالدین پایدار مقدم متولد تهران با تاریخ تولد ۱۲/۰۶/۱۳۴۸ در محله رسالت تهران در منطقه تهرانپارس است . نامبرده در سال ۱۳۶۷ به خدمت سربازی رفته و در ستاد فرماندهی لجستیک سپاه پاسداران در پادگان بلال حبشی مشغول به خدمت میشود پس از پایان دوره سربازی به واسطه حضور در جمع فرماندهان لجستیک آن زمان و رابطه تنگاتنگ و خوش خدمتی‌های آنچنانی به فرماندهان پس از اتمام خدمت سربازی به جمع نیروهای حامی‌ رفسنجانی پیوسته و به طور کاملا آمیخته به این افراد از نزدیک برخورد می‌کند و رفته رفته به عنوان یک نیروی کاملا شناخته شده در بین ما بقی افراد شناخته میشود و به عنوان سر تیم اکیپ مبارزه با جمع آوری ماهواره شده و در طی ساللهای خفقان دوران هاشمی خدمات ارزنده ایی را به گروه و دسته خودش در گروه فشار وابسته به دار و دسته هاشمی رفسنجانی انجام میدهد . با پایان گرفتن دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و با به روی کار آمدن دار و دسته خاتمی نامبرده از قدرت قبلی‌ خود تنزل کرد و در جمع نیروهای بسیج که به طور مستقیم با نیروی موسوم به (( نوپو )) در نیروی انتظامی کار میکردند پیوست و در هجوم گسترده به دسته‌های دانشجویی و خرابکاری در محیطهای آموزشی و آکادمیک نقش بسیار ارزنده ایی را ایفا کرد به طوری که یادم هست نامبرده در همایش سراسری بسیج به سمت فرمانده پایگاه مقاومت بسیج امام علی‌ منصوب شد و در آن همایش هم حسابی‌ از وی تقدیر و تشکّر شد و تعداد ۵ سکه بهار آزادی به همراه بلیت رفت و برگشت به مشهد هم به عنوان هدیه خوش خدمتی به وی دادند ، در آن زمان من به عنوان مسول پوشش تلویزیونی آن برنامه در تالار کوثر حضور داشتم و از سردار فتحی پرسیدم که این بابا کی‌ هست که بلیت مشهد با هوپیما دریافت می‌کند !؟ نیرو گویا پولدار شده ؟ ایشان در جواب گفتند میدونی ۱۱۸ چی‌ هست ؟ با خنده گفتم بله : اطلاعات تلفن هست سردار ، ولی‌ چه ربطی‌ به سؤال من داشت ؟!! سردار فتحی گفت این بسیجی‌ ۱۱۸ مفقودین دانشجویی هست که در زندان هستند (( اون زمان چون خود من هم در بسیج بودم و در قسمت اطلاعات بسیج هم برو بیایی داشتم و یک حزب الهی سر سخت بودم تونستم این جواب رو از سردار فتحی که در اون زمان جانشین فرمانده حفاظت و اطلاعات بود بشنوم )) حالا چند سال از اون زمان می‌گذره و من ۳ روز فهمیدم که بله : امیر صدرالدین پایدار مقدم یا همون حاجی پایدار هم گویا از دست این سیستم به تنگ اومده و از ایران زده بیرون و حالا هم در یکی‌ از کشورهای اسکاندیناوی که هنوز نفهمیدم کجاست اومده و اعلام پناهدگی کرده و نمیدونم که آیا جواب گرفته یا نه ؟ در هر صورت اطلاعات این فرد میتواند در جهت روش کردن ابعاد فجایع نیروهای لباس شخصی‌ علی‌ الخصوص در زمان رفسنجانی و پس از آن در زمان خاتمی مثمر ثمر برای ارگانهای حقوق بشری باشد . در هر حال جدا شدن این مهره از جمع حزب الهی‌های ایران بسیار گران تمام خواهد شد و احتمالا ایران هم به دنبال برقراری ارتباط با کشورهای اروپایی برای باز پس گیری این فرد خواهد بود چون اطلاعات این فرد میتواند سند محکمی بر جنایات رژیم فاسد اسلامی باشد . توسط تنی چند از دوستان در داخل کشور توانستم از صحت خروج این فرد کسب آگاهی‌ کنم که مبادا با توجه به نوع وبلاگم که افشا گری در خصوص جنایات رژیم است خبر نادرست باشد و تازه متوجه شدم که این فرد نزدیک به ۳ سال است که از ایران خارج شده و فقط توانستم یکی‌ از تصاویر این فرد را بدست بیاورم که برای شناسای در این وبلاگ قرار میدهم ، خودم آخرین بار امیر صدر الدین پایدار مقدم را در دادگاه انقلاب زمانی‌ که برای محاکمه به دفتر قاضی حداد برده میشودم دیدم که در حال چای خوردن با قاضی حسن زارع دهنوی ملقب به ( حداد ) بود و زمانی‌ که من را با لباس ۲۰۹ دید گفت : سزای خائن مرگ است و از دفتر حداد خارج شد . حالا بسیار دوست دارم از او نشانی‌ پیدا کنم و این سؤال را از او بپرسم که سزای او چیست ؟ لطفا در صورت شناسایی این تصویر لطف کرده و اگر هر کسی‌ اطلأع یا خبری از این فرد داشت حتما به من هم خبر بدهد .

چهارشنبه، تیر ۲۳، ۱۳۸۹

کمی‌ با شهرام امیری از دروغ تا واقعیت
چند مدت است که در فهرست اخبار ایران چه در رادیو و تلویزیون و چه در روزنامه‌ها و هفته نامه‌ها و ماهنامه‌ها و غیره صحبت از فردی به نام شهرام امیری است که گفته میشود در سفر زیارتی به مکه در شهر مدینه از سوی نیروهای عملیاتی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا ( C.I.A ) به دلیل داشتن اطلاعات هسته ی ربوده شده و به کشور آمریکا انتقال داده شده است ، این موضوع از سوی مقامات آمریکائی در ابتدا نفی شد ، مدتی‌ بعد مورد قبول واقع شد ، مدتی‌ بعد تر هم عنوان شد که شهرام امیری خودش از کشور آمریکا تقاضای پناهندگی کرده و به آنجا عزیمت نموده و اطلاعات بسیار مفیدی هم در خصوص مسائل اتمی‌ ایران به کشور آمریکا داده و در حال حاضر هم به صورت بسیار آزادانه در کشور آمریکا در حال زندگی‌ می‌باشد و از سوی مقامات و دولت آمریکائی هم هیچ گونه مشکلی‌ برای وی بوجود نیامده است . اما در همین بین و به طور بسیار ناگهانی شهرام امیری در یک فیلم ویدیویی که از طریق اینترنت به دست آمده عنوان می‌کند که از دست نیروهای آمریکائی فرار کرده و در حال حاضر در جای امنی‌ قرار دارد !! این نوع فیلم در چند نوبت به ایران ارسال میشود و در این بین هم صدا و سیما آنرا در بخش‌های مختلف خبری خود پخش می‌کند و مقامات دولتی ایران هم کشور آمریکا را به آدم دزدی میکنند !! در این بین چند نکته بسیار اساسی‌ و بسیار مبهم وجود دارد که در زیر به آنها اشعار میشود و نظر خوانندگان محترم را به مطالعه دقیق این چند مورد جلب می‌کنم سپس با قضاوت با شما و عقل و منطق شما که چه کسی‌ راست میگوید و چه کسی‌ دروغ ...
**************
نکته اول : شهرام امیری کیست ؟ این فرد به عنوان محقق و استادیار در دانشگاه صنعتی مالک اشتر مشغول بکار میباشد و تحت هیچ شرایطی داری اطلاعات اتمی‌ نیست چون در زمان ۹ سال سابقه‌ کار در این دانشگاه هیچ وقت نه به عنوان مهمان و نه به عنوان کارمند یا محقق در سازمان انرژی اتمی‌ ایران کار نکرده است و تمام سنوات خدمتی خود را در این دانشگاه و همچنین برای مدت زمان کمی‌ در ( ساصد * سازمان ساخت صنایع دفاعی ) مشغول بکار بوده است و اینکه عنوان شده این فرد دانشمند اتمی‌ است تحت هیچ شرایطی درست نیست و حتی رئیس سازمان انرژی اتمی‌ ایران هم به طور رسمی‌ این مورد را در روزنامه جام جم ایران وابسته به صدا و سیما مردود اعلام کرده و عنوان کرده که این فرد به سازمان انرژی اتمی‌ ایران وابسته نیست .

نکته دوم : تمام افرادی که به مکه رفته اند به طور کامل میدانند که شرایط ایرانیان در مدینه و مکه با تمام افرادی که برای زیارت آمده اند بسیار فرق می‌کند چه از نظر هتل و اسکان و اقامت و چه از نظر برنامه‌های جانبی شامل اعمال حج و همچنین برنامه‌های جانبی آن که شامل تهیه و تدارک راه توشه سفر است برای خانواده‌های افراد حاضر و تمام حجاج ایرانی در کشور عربستان به خاطر وجود راوبط و معاهدات خاص بسیار دقیق و پیشرفته است و به همین دلیل دفتر نمایندگی رهبری در امور حج و زیارت به طور کامل در تمام ماه‌های سال در مدینه ، ریاض ، مکه ، مستقر و دایمی است و تحت هیچ شرایطی تعطیلی ندارد ، و این افراد به طور کامل به روی تمام رفت و آمدهای ایرانیان حاجی در عربستان دقت داشته و تمام این اعمال را به طور کامل کنترل میکنند و هیچ ایرانی‌ نمیتواند در کشور عربستان پا از پا فراتر بگذارد و مثلاً بخواهد کار نا‌ ثوابی انجام دهد !؟ پس این امکان که شهرام امیری توسط نیروهای سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(C.I.A) در خاک کشور عربستان ربوده شده باشد بسیار محال و غیر ممکن است ، چون علاوه بر تمام این تشریح موقعیت در عربستان در مورد حجاج ایرانی عربستان در داخل فضای حرم و تمام اطراف و اکناف آن دوربینهای مجهز بسیار پیشرفته مدار بسته قرار داده که هیچ چیز از نظر و دید ( شرطه‌های عرب ) پنهان نمیماند ، پس اگر این فرد ربوده شده در کجا ربوده شده و به چه نحوی که از دید این دوربینهای پیشرفته باز مانده است و هیچ سر نخی از این فرد در زمان مفقودی موجود نیست ؟

نکته سوم : با توجه به شرایط خاص ایران در رابطه با امور حجاج چرا زمانی‌ که این فرد مثلاً مورد ربایش قرار گرفته است از طرف نماینده حجاج ایرانی در هتل محل اقامت این فرد هیچ گزارشی به بعثه رهبری داده نشده و در همان شب سفارت ایران هم در جریان این امر قرار نگرفته است و هیچ گونه گزارشی نیز در دست نیست ؟

نکته چهارم : افرادی که به سفر حج رفته اند میدانند که فرودگاه کشور عربستان از یک پادگان نظامی هم مجهز تر است و تحت هیچ شرایطی امکان ورود و خروج به داخل آن بدون اوراق هویت برای افراد عادی و مدارک معتبر برای افراد شاغل میسر نمیباشد ، حتی اگر کسی‌ بخواهد از رتیق ( V.I.P) در مسیر مشخص شده حرکت کرده و به سمت یک هواپیما برود با آنچنان بوق و کرنایی همراه هست که بیا و ببین و اصلا تحت هیچ شرایطی امکان سوار شدن به هواپیما بدون سر و صدا نیست پس چگونه شهرام امیری مورد ربایش قرار گرفته و بدون سر و صدا سوار به هواپیما شده است و به کدام مقصد مگر پرواز مستقیم از ریاض به نیویورک هست ؟

نکته پنجم : تمام افرادی که دارای سمت مهمی‌ هستند و به سفر حج اعزام میشوند در شرایط بسیار امنیتی قرار میگیرند و در اکثر موارد بسته به نوع موقعیت شغلی‌ افراد برای آنها چیدمان امنیتی قرار میدهند چه به صورت ( محسوس ) و چه به صورت ( نامحسوس ) و تحت هیچ شرایطی اجازه ندارند که از برنامه‌هایی‌ که به آنها دیکته میشود پا فراتر بگذارند در غیر اینصورت به دلیل تمکین از دستورات عوامل امنیتی بلافاصله به کشور بازگردانده میشوند ! تمام افراد دارای پست مهم به صورت جدا از کاروانهای افراد معمولی به حج اعزام میشوند قبل از اعزام تمام وسایل آنها به شدت کنترل میشود ، این افراد تحت هیچ گونه شرایطی اجازه حمل کردن کارت شناسایی را با خود ندارند و در زمان رسیدن به مقصد مورد نظر این افراد در قالب یک گروه چند نفره با حضور و محافظت نا‌ محسوس افراد امنیتی در داخل خودشان در طول تمام مسیرهایی که حرکت دارند مشایعت میشوند و اتنها اوراق هویتی این افراد که همانا پاسپورت این افراد هست در دست یک نیروی امنیتی بوده و این افراد تحت هیچ شرایطی مجوز حمل کردن پاسپورت خود را ندارند .

حال  با این تفاسیر خودتان قضاوت کنید که چگونه شهرام امیری اگر دانشمند هسته ایی بوده است چگونه ربوده شده است ؟ ! ؟