کل نماهای صفحه

شنبه، تیر ۱۳، ۱۳۸۸

با سلام در حال حاضر به دلیل پیگیری مسایل کاری و پیگیری به خاطر بی عدالتی های پلیس ترکیه از نوشتن درد نامه سالهای سیاه معذورم . فقط از خدا میخواهم همه پناهندگان را از دست بعضی پلیس های ترک نجات دهد . چون بعضی از افراد در دایره پناهندگان یا به قول خودشان یابانجی شعبه صد برابر بد تر بازجویان وزارت اطلات هستند امید وارم هر چه زود تر این مشکلات تمام شود و همه پناهندگان علی الخصوص پناهندگان سیاسی از دست بعضی از این پلیس های ترکیه نجات پیدا کنند من تا حالا نشنیده بودم واژه ای بنام (( پول خاک )) اینجا شنیدم و دیدم و حتی مدرک مستند در دست دارم که پول خاک من بخشیده شد و من معاف از پرداخت این پول خاک شدم ولی باز مدرک مستند دارم که پلیس ترکیه در قسمت یابانجی شعبه بلایی به سر من آورد که فردای همان روز که من معاف از پرداخت پول خاک شدممجبور شدم در شرایط سخت پناهندگی مبلغی بالغ بر 400 میلیون لیر ترکیه به پلیس پرداخت کنم...!!!!! و اگر پرداخت نمیکردم به ایران دیپورت میشدم!!! چرا چون من یک پناهنده سیاسی بودم این رفتار از طرف پلیس دولتی که میخواهد به اروپا بپیوندد واقعا بعید است حالا هم که همان افراد پلیس مرا را واقعا بیچاره کرده اند ...... به چه کسی باید گفت نمیدانم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چه کسی در این کشور مسوول سوالهای ما است و باید جواب دهد؟؟؟
با کمال تشکر از جناب آقا رضا معینی دوست خوبم و سرکار خانم پریسکا اورسونوز که امروز خبر بسیار خوبی به من دادند وهمه اعضای سازمان خبرنگاران بدون مرز در کشور فرانسه

سه‌شنبه، تیر ۰۹، ۱۳۸۸

تصاویر نامه هایی که مشاهده میکنید اعتراض عده ای از پناهندگان سیاسی شهر وان در کشور ترکیه میباشد که به دفاع از سرکار خانم فرشته حیدری زندانی سابق و فعال سیاسی است که با داشتن قبولی پناهندگی در دفتر سازمان ملل در شهر وان کشور ترکیه در طی ماه های گذشته مورد بازداشت و ضرب و شتم و فحاشی از طرف پلیس شهر وان قرار گرفته و تهدید به دیپورت شده و ایشان با داشتن حکم اعدام در آستانه دیپورت به ایران است و موجبات ناراحتی دوستان و اطرافیان گردیده و دوستان با امضا این نامه خواستار رسیدگی به وضع ایشان هستند متاسفانه از طرف دفتر سازمان ملل در شهر وان هم هیچ کمکی به ایشان و سه فرزندش نمیشود
با سلام

طی چند روز گذشته حوادث جالبی برایم اتفاق افتاد از جمله پیدا کردن همسر یکی از بهترین دوستانم در شهر وان ترکیه آن هم در روز 20ژوئن در مراسم روز ملی پناهنده که از طرف کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در شهر وان تدارک دیده شد و خیلی از پناهندگان در آن حضور داشتند اما چیزی که خیلی جالب بود بی تفاوتی برخی از ایرانیان بود که با آگاهی داشتن از مسایلی که در ایران در حال اتفاق است خیلی بی تفاوت مشغول پایکوبی بودند و اصلا هیچ کس نگفت که الان در ایران چه میگذرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ فقط توجه من زمانی جلب شد که خانمی در حال دادوفریاد با آدمهای در مراسم بود و به یکباره توسط پلیس بازداشت و با برخوردی کاملا نامناسب به طرف ماشین پلیس هدایت گردید!!!!!! آن هم درروز ملی پناهنده!!!! وقتی علت را جویا شدم گفتند پلیس ترکیه جلوگیری کرده از حرف زدن این خانم و اعلام همدردی با کشته شدگان حوادث ایران برایم خیلی جالب بود در روز پناهنده فرد پناهجو حق ندارد از ملت خودش دفاع کند و در کشوری مثلا آزاد بازداشت هم میشود!!!! بعد تعدادی از ایرانیان گفتند تازه این خانم قبولی هم دارد ولی اجازه خروج از کشور توسط پلیس ترک و وزارت کشور ترکیه به او داده نمیشود!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گفتم مگر پلیس حق دارد؟ حق خگفتند از سال 2006 اینجاست با 3 فرزند!! بارها توسط پلیس بخاطر دفاع از خودش بازداشت شده و تهدید به دیپورت به ایران هم شده و سازمان ملل هم کمکی به او نمیکند چند بار از طرف رییس پلیس تهدید به دیپورت شده 2 بار توسط رییس پلیس کتک خورده و آزار و اذیتهای زیادی را متحمل شده و هیچ کس کمکی به او نمیکند حتی سازمان ملل خیلی جالب بود ترکیه که مدعی ورود به اروپا است کمترین اصول حقوق بشر را رعایت نمیکند و با یک زن تنها با 3 بچه کوچک اینطور برخورد مبکند چطور مدعی ورود به اروپا است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!! کنجکاوانه نام این زن را جویا شدم گفتند: خانم فرشته حیدر ی تازه فهمیدم او همسر یکی ازدوستان مبارز است که سالها از او بیخبربودم آری او همسر حسن رحیمی است. جا دارد تمام مراکز جهانی حقوق بشر که بازدید کننده این سایت هستند و با بنده حقیر رابطه دارند سریعا در خصوص رفع مشکل ایشان و 3 فرزندش اقدام کنند مشخصات ایشان در دسترس اینجانب میباشد..
با کمال تشکر از همه کسانی که مرا در داخل و خارج ایران کمک و حمایت کردند و کمکهای آنان بسیار دلگرم کننده بود لازم میدانم در اینجا از همه آنها یاد کنم که اگر کمکهای آنان نبود نه میتوانستم از ایران خارج شوم و نه در اینجا باشم تا زمان رفتن,همچنین بعلت مسایل امنیتی از ذکر نام فامیل این دوستان در ایران معذورم و فقط نام آنها را مینویسم ....

بیاد::: علی,علی,رحیم,زینال,عیوض و لاچین عزیز که برایم زحمت کشید و در ایران به او و سایرین خیلی زحمت دادم.

در خارج از ایران::: آقای رضا معینی,خانم پریسکا اورسونوز,.آقای مردانی. رییس محترم سازمان ملل در شهر وان,رییس پلیس امنیت شهر آقری,مدیر واحد پناهندگان در پلیس آقری دوست خوبم آقای حق وردی. آقایان بارش و رسول و خانم گلنهارو وکیل من آقای سینان آراس و مترجم ایشان آقای مخلص که زحمات زیادی برای من کشیدند تقدیر و تشکر نمایم و امیدوارم بتوانم روزی از زحمات آنان تشکر کنم همچنین دوستان خوبم:پیام,کیانوش,سبحان,آزاد,قریب,حمید,هادی,حمید,آریا,امید,صلاح الدین,و خیلی های دیگر همچنین بیاد دختر کوچوی معصومی که وقتی او را میدیدم دنیا برایم با تمام تلخی هایش برایم زیبا میشد:دختر گلم ژوان... و همچنین:شیلرو نشمل آرزوی بهترین خوبیها را برایشان دارم (دوست دار شما: پوریا نژادویسی )
با یاد تمام درگذشتگان حوادث اخیر ایران شجاعان سرزمین خوبیها همانان که با خون خود به ما یاد دادند که ایرانی ذلت نمیپذیرد.......................

جای شما خالی زمانی که داشت فیلم پخش میشد قیافه ها دیدن داشت عده کمی از دیدن بغض دانشجویان منقلب شده بودند.عده ای از فرط هیجان و اینطور بی پرده صحبت کردن داتشجویان و بیان دیدگاهشان از انقلاب و شنیدن چنین صحبتهایی از دانشجویان سخت جا خورده بودند و اصلا انتظار نداشتند که در پاسخ سوالات من این جوابهای سخت بیان از طرف دانشجویان بیان شود ..

یک عده از قدیمیهای جنگ در حین پخش فیلم گریه میکردند.یکی از آنها از مجلس خارج شد و قتی این صحنه را دیدم کنجکاو بیرون آمدم و او را که در گوشه ای ایستاده بود دیدم,در حال تنفس با کپسول کوچک اکسیژن ,گفتم آقا چی شده؟ رو به من کرد و گفت اینها راست میگویندما به اینها مدیونیم,چطور میخواهیم در محضر خدا به آه دل اینها جوابدهیم ما و انقلاب به اینها ظلم کردیم !!!! خدا کند مسولان متوجه باشند به خدا قسم اینها کاری کردند که تمام زحمات ما به فنا رود آخر چرا با یکعده آدم که آینده مملکت ما هستند اینطور برخورد میشود من و امثال من... آقایان از من و ما بهتران چگونه میخواهند جواب دهند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟(پایان قسمت ششم)
بعد از یک هفته کار تدوین و صدا گذاری تمام شد.تیتراژ ساخته شد و من کار را جهت ارجاع به سفارش دهنده به صورت نوار به دفتر معاون سیاسی سازمان یعنی علی آقا محمدی بردم وتحویل دادم . 3 روزهمان نوار به من پس داده شد و طی نامه ای از من خواسته شدکه در سمیناری با عنوان : بسیج و راههای مقابله با عناصر ضد انقلاب در مراکز دانشگاهی شرکت کرده و آن فیلم را هم جت نمایش با خودم ببرم.روز جلسه آماده شدم وراه افتادم. در جلسه که با حضور نمایندگان ولی فقیه دردانشگاههای سراسر کشور برگزار میشد.و فرماندهان بسیج هم در آن حضور داشتند.پس از سخنرانی آقایان,اعلام آمار از برخوردهای بسیج در دانشگاهها,با عناصر فساد و ضد انقلاب,و... نوبت به من رسید و مجری برنامه اعلام کرد ما از صدا و سیما خواستیم که توسط یکی از برنامه سازان خبره خود در امور مستند سازی بخواهد فیلمی مستند از همراهی دانشجویان با انقلاب تهیه کند و اول در این سمینار پخش شود و بعد هم از سیما پخش سراسری شود.. حالا از ایشان دعوت میکنیم تشریف بیاورند.. من هم رفتم و اعلام کردم دوست داشتم چیز خوبی بسازم اما هر چه تلاش کردم از این بهتر نشد چون آن چیزی که آقایان از من درخواست کردند اصلا امکان ندارد و من تا اینجا از توانم ساخته بود. دوستان هم نوار را قبلا مشاهده کرده اند و تایید داده اند که در این سمینار پخش شود. و فیلم را را برای پخش دادم .(پایان قسمت پنجم)
بعد از دیدن و شنیدن حرفهای همه اون بچه ها که همشون یک جور حرف میزدند و درد دل همشون یک جور و یک مدل بود خودم ازخودم بدم اومد که چرا من باید برای ساخت چنین برنامه ای انتخاب بشم ؟ اون هم برنامه ای که حتما باید مصاحبه با معترضان در اون سانسور بشه و فقط حرفهایی که خوش آیند یک عده خاص هست در اون باشه و پخش بشه! آخه چرا من؟ به همین خاطر تصمیم گرفتم . از بین 64 مصاحبه ای که ضبط کرده بودم گلچینی انتخاب کنم و به سازمان تحویل بدم . روزی که برای تدوین به باکس مونتاژ رفته بودم دوباره نشستم و تمام گزارش رو از اول دیدم.برام خیلی جالب بود طی 2روز و حرف زدن با 64 نفر فقط 12نفر موافق انقلاب بودند و خیلی تعریف میکردند,مابقی متنفر از واژه انقلاب بودند.وحتی یک دختر وقتی فهمید موضوع :برنامه و مصاحبه ما چی هست آنچنان سر من فریاد کشید:گفت برو آقای محترم :برو خواهر , مادر خودت رو بیچاره کن میخوای از من به اسم صدا وسیماوگزارش ومصاحبه حرف بکشی بعد من به اون طرف خیابون نرسیده بگیرن ببرنم . !!!! من و همکارانم داشتتیم از تعجب شاخ در میاوردیم که این دختر چی داره گفتم خانم این کارت شناسایی من , اینم حکم ماموریت برای تهیه گزارش از سطح کل استان تهران,اینم دوربین و ارم پلاک اموال و چیزهای دیگه حالا که مطمئن شدی ,میشه جواب سوال من رو هم بدی؟ بنده خدا خیالش که راحت شد شروع کردم به سوال کردن,گفتم خانم موضوع چی بود؟! گفت چند روز پیش به اسم مصاحبه با دوستم ازش سوال پرسیدن دوستم هم چون دلی خون از وضعیت داشت جواب داده بود بیچاره نرسیده اون طرف خیابان یک ماشین جلوش وامیسته و دوست من و نگه میدارن و بهش میگن خانوم شما به اتهام توهین به نظام بازداشت هستی وقتی دوستم گفته بود کی که خودم خبر ندارم گفته بودند 10 دقیقه پیش خودت به همکاران ما گفتی فیلمت هست!! منم فکر کردم شما اونها هستید وقتی به این گزارش رسیدم دیدم بهتره این رو برای تیتراژ پایانی بذارم بعد نشستم برنامه رو تدوین کردم بدون حرف های مثبت و این کار نزدیک به 1 هفته طول کشید.....(پایان قسمت چهارم)
سلام میخواهم یاد کنم از کسانی که برایم ره آورد صبر و مقاومت بودند.. تک تک حروف و کلمات را تقدیم میکنم به کسانی که مدتها درکنار آنها بودم,و با این نوشته میخواهم از تمام آنها یاد کنم شادروان اکبر محمدی,همو که در شبی سنگین و تاریک در اتاق 3 سالن 350 امنیتی اوین چشم انتظار دیدن مادر جان به جان آفرین تسلیم کرد, استاد و سرور گرانمایه ام جناب آقای دکتر ناصر زر افشان,مرد پیروز اوین, همو که اگر حرفهای او نبود من قدرت تحملم رااز دست میدادم..دوست مهربان و صبورم هم اتاقی ام در اتاق 3- 350 امنیتی حسن ناهید,مصطفی سنگ تراش مرد خندهای تمام نشدنی,حمید رضا محمدی,جلیل آقاجانی,خوانساری,خالد حردانی,رسول حردانی,شهرام پور منصوری, فرهنگ پورمنصوری,رضا,خلیل شالچی,غلام کلبی,هاشم شاهین نیا,سعیدشاه قلعه,امیر پرویزی,عسگری,جمشیدی,و در اندرزگاه هفت اوین سالن یک:امیر دوربین قاضیانی,سرهنگ محمدقنبری,دکتر حسام فیروزی,احمد قصابان,حسین اصغری,محمد روستایی,جمال بهادری,رشید خالقی,محمد زنیر,وکیل بندسالن یک سید محمد موسوی,دکترکاظمی,سید امجدمیرلوحی و همه کسانی که با آنها زندگی کردم و الان اسامیشان در خاطرم نیست . امیدوارم همیشه در سلامت کامل باشند, و تشکر ویژه از وکلایم,آقایان:بهرام قربانی و محمد علی خرمشاهی, که زحمات زیادی برایم کشیدند,و سختیهای زیادی را تحمل کردند.و بیاد کسی که تمام امید من بودوبخاطر من به زندان افتاد,و یک دسیسه,شوم که طراحی شده وزارت اطلاعات بود صرفا بخاطر اینکه بین .من و او,جدایی بیندازندو موفق هم شدند که این کار را بکنند,کسی نیست جز: کی که برایم مثل پدر بودوهست جناب آقای مهندس سید احمد دانش پذیر مردی که من همه چیزم را مدیون او هستم,امیدوارم که روزی همه ماجرا را بفهمدوبداند که همه چیز فقط یک بازی:کثیف اطلاعات بود و بس,به امید آن روز . پس امیدوارم تقدیم ان نوشته ها مورد قبول قرار گیرد:که برگ سبزی بود تحفه درویش, به امید روز رهایی ایران
امروز یک خبر نسبتا خوب به دست من رسید و شاید فعلا نتونم که براتون مطلب بنویسم به همین خاطر گفتم به پاس احترام به شما عزیزان اطلاع بدهم که مبادا باعث رنجش خاطر گردد ولی تمام تلاشم را خواهم کرد که ارتباط نوشتاری من با شما عزیزان قطع نگردد. به امید خدا طی چند روز آینده مجدد با شما عزیزان خواهم بود......فعلا همه شما عزیزان را به خدای قادر متعال میسپارم..............امیدوارم که همیشه در کمال صحت وسلامت باشید:/.. خداوندگار ایران وجهان نگهدارتان.. دست حق یگانه دست حق یگانه مرد عالم مرتضی علی یارتان بدرود و دوصد درود
زمانی که شروع برای مصاحبه کردم اصلا فکر نمیکردم با جواب هایی که میشنوم چون جواب هایی میشنیدم که اصلا قدرت نداشتم که سوالات بعدی را بپرسم وقتی یکی از اونها با یک بغض غریب گفت من چه گناهی کردم که بابام جنگ نرفته, جانباز نشده, شهید نشده,خیلی تعجب کردم.. پرسیدم .. چرا ؟ مگه چی شده؟؟!! گفت من الان دارم ارشد میخونم وقتی لیسانس گرفتم رفتم جایی استخدام بشم دیدم شرایط استخدام ندارم!!! گفتم چرا؟ گفت اولویت با فرزندان شهید, جانباز, رزمنده,اسیر آزاده, پاسدارو...... غیره هست تازه نوبت به اعضای بسیج و ... بعد امثال من .آخه من چه گناهی کردم که هیچ تناسبی با این موضوعات ندارم .تکلیف من چی هست؟؟؟؟ دیدم دوباره درس بخونم بهتره لا اقل بعد از این همه درس خوندن از ایران میرم لا اقل تو خارج بهم نمیگن بابات کی بود!ننت کی بود!! دیگه سابقه بسیج نمیخوان,دیگه مهم نیست بچه شهید هستی یا نه! اونجا به خاطر تحصیلات وسواد آدم بهش احترام میذارن,لا اقل اونجا مملکتی هست که انقلابش فقط برای یک عده آدم خاص نیست, مملکتی هست که هر کی جنگ کرده با اونی که جنگ نکرده یک کم فرق داره , نه مثل ایران که تفاوت از زمین تا آسمان هست هر کی جنگ کرد , تو انقلاب فعالیت داشت,بدون کنکور,باسهمیه,و... بیاد دانشگاه,بره سر کار,استخدام بشه .. پس تکلیف آدم های مثل من چی؟؟؟؟!!!!! مگه ما گناه کردیم؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا باید تو مملکتی که اسمش جمهوری اسلامی و قوانینش میگن بر اساس اسلام هست!! بین دو تا مسلمان اینهمه فرق باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این درسته؟؟؟ این اسلامه؟همین کارها رو به اسم انقلاب میکنن که من دارم تلاش میکنم درسم زود تمام بشه و برم این انقلاب برای اونهایی که انقلاب کردن ,ما جایی در این انقلاب نداریم پس بریم خارج خیلی بهتره , نخواستیم تو ایران کار کنیم. اینها میخوان کاری کنن که هر بچه ای دنیا میاد اگه بخواد در آینده درس بخونه یا جایی استخدام بشه از همون زمانی که دنیا میاد براش هم کارت بسیج بگیرن,هم عضو فعال بسیج بشه,تا بدونن این نوزاد از الان یک فرد انقلابی هست!!! تا در آینده که خواست کار کنه مشکل نداشته باشه و راحت بتونه کار کنه!!! این درسته ؟ به این میگن انقلاب؟این کجاش انقلابه. من و امثال من این انقلاب رو نمیخوان . اصلا ما اگه انقلاب نخوایم کی رو باید ببینیم ؟؟؟ به کی بگیم؟حرف هم که نمیشه زد!تا حرف بزنی یا کمیته انظباطی , یا محروئ تحصیل موقت,یا اخراج,یا زندان,یا مرگ این کجاش انقلابه؟؟؟ اگه این انقلابه.. خدا پدر هیتلر رو بیامرزه لا اقل اون آدمهای ناقص رو که نمیتونستند کار کنن میکشت به اسم اینکه نژاد آدم ارتقا پیدا کنه,اینها آدمهای سالمرو دارن با این کارهاشون میکشن!!!!!!!!!!!!!! بابا به خدا این انقلاب نیست!!!!! این کشتن آدمهایی که خیلی آرزو دارن.تنها اتهامشون,نجنگیدن,اسیر و جانباز نشدنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! وقتی این حرفها رو ئیشنیدم دلم خیلی شکست . آخه سخت بود باور این همه تبعیض!!؟؟ (پایان قسمت سوم)
با سلام :خوشحال خواهم شد نظرات شما عزیزان را در خصوص نوشته هایم بدانم.چون وقایع نگاری که در حال حاضر از دید شما میگذرد: تماما اتفاقاتی است که طی هفده سال کار دررسانه ملی ایران یعنی قلب انقلاب و استمرار حکومت ایران:: صدا و سیمای جمهوری اسلامی بر من گذشته و اگر برای من به عنوان خاطره گردیده است شاید برای شما یک سری نکات جالب داشته باشدکه برای من مهم قابل احترام است تمام نوشته های من موجب شدتا به خاطر دانسته هایم در کشوری که در آن اسم اسلام و عدل سلامی اول گفتار همه مسولان آن هست به خاطر ساخت برنامه هایی: که اکثر آنها سفارشی بود پنج سال از بهترین سالهای عمرم را در زندان بگذرانم و به این سوال پاسخ دهم که : هدفت از ساخت این برنامه ها چه بوده؟؟؟؟ در صورتی که من فقط کار کردم و اطلاع رسانی آن هم به خواست و سفارش خوداینها نه کسی دیگر!!!!!!!!!!!! پس دانستن نظر شما عزیزان برایم مهم است.... منتظر دیدن نظرات شما عزیزان هستم با ادای احترام و آرزوی شادکامی ................................. به امید بازگشت روزهای سبز و اباد:::: بدرود
زمانی که کار را شروع کردم تصمیم گرفتم از همان جایی شروع کنم که که به گفته آقایان قرار بود کانون اعتراضات بشود یعنی دانشگاه با روسای دانشگاه ها مکاتبه کردم و تمام هماهنگی های لازم صورت پذیرفت و قرار شد من و تیم برنامه سازی ام به دانشگاه برویم روزی را انتخاب کردم که درست مصادف با ایام امتحانات دانشجویان چون در آن روز همه دانشجویان بخاطر امتحان بودند و از همه طیف میشد برای مصاحبه استفاده کرد و سرانجائ روز موعود فرا رسید وقتی با اکیپ وارد ئحوطه دانشگاه شدم از تعجب شاخ درآوردم تنها چیزی که اصلا نمیشد در دانشگاه دید تب و تاب امتحان بود!!!!!!! آنچنان بین دانشجوها بحث سیاسی رد و بدل میشد که بیا و ببین!!!؟؟!! منکه بی اختیار ایستادم و نگاه کردم تا صدای دانشجویی مرا به خود خواند که: آقای دوربین بدست با ما حرف نمیزنی؟؟؟؟ من هم از خدا گفتم:مهم اینه که شما ها بخواهید حرف بزنید من که از خدامه!!؟؟ بعد با همکارانم به طرفشون رفتیم یک جمعی در حدود 15تا 20 نفر دور هم نشسته بودند دختر و پسر قاطی من گفتم از شبکه اول سیما آمدم تابرنامه ای با عنوان دانشجو انقلاب چرا؟؟ بسازم یکی از اونها با خنده گفت به امید خدا بعد از مصاحبه هم همه ما میریم اونجایی که عرب نی انداخت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گفتم نه بابا این برنامه برای سیما هست نه برای...... بعد شروع به مصاحبه کردم.. سوال هم این بود: دانشجو انقلاب چرا؟؟؟؟؟؟ ((( پایان قسمت دوم)))
در تمام نقاط دنیا در روز رای و انتخاب رسانه های ان کشور در جنب و جوش خاصی هستند و سعی در بهتر نشان دادن حضور مردم را دارنداما در ایران پس از انتخاب خاتمی به عنوان ریس دولت تمام رشته های مسولان نظام پنبه شد و تقریبا فهمیدند که مردم ایران به دنبال ازادی هستندو سید محمد خاتمی به عنوان سوپاپ اطمینان رژیم برای دانستن اینکه مسولان بدانند که دیگر زبان و دل مردم ایران یکی نیست و از این نوع حکومت خسته شده و به دنبال رها شدن هستند عمل کرد و از ان به بعد بود که صدای خفته ملت ایران بلند شد و در گوشه وکنار کشور صدای مردم به خاطر خیلی از چیزهایی کهاز دستداده بودند بلند شد و خبر نارضایتی مردم حتی بیش از پیش به تمام نقاط دنیا مخابره شد و رسانه های خارج کشور به انعکاس این مطالب پرداختند دولت هم که وضع را این چنین اشفته دید با تشکیل جلسات مداوم به منظور پیشگیری و معکوس جلوه دادن خواسته های مردم در خصوص انچه در رسانه های غربی از ایران گفته میشد از برنامه سازانی که به اصطلاح از خودشان بودند و از هزار فیلتر عبور کرده بودند خواست که برنامه هایی بسازند که بشود از انها در مباحث خبری شبکه های تلویزیون ایران پخش شود تا به این ترتیب اثرات اخبار رسانه های خارجی خنثی شود ومبحث اصلی را بر دانشجویان قرار دادند و من هم به عنوان کسی که در بخش معاونت سیاسی سازمان کار میکردم و به عنوان یک برنامه ساز سیاسی در سازمان شناخته شده و در اغلب سفرهای دولت به عنوان مسول پوشش خبری با هئات دولت بودم ماموریت یافتم تا با حضور در جمع دانشجویان برنامه ای از انها بسازم و برای پخش به سازمان تحویل دهم اما هنوز اسم برنامه راانتخاب نکرده بودم که یک روز به من تلفن شد و گفتند تا دفتر معاون سیاسی سازمان بیا که کار واجبی داریم در ان زمان ئعاون سیاسی سازمان علی اقامحمدی بود من حقیقتا ترسیدم با خودم گفتم چه شده و از ساختمان محل کارم به سمت ساختمان شیشه ای براه افتادم زمانی که به دفتر رسیدم و وارد شدم دیدم چند نفر با لباس نظائی سپاه در دفتر هستند و تا من وارد شدو ئسول دفتر گفت ایشان هستنند و ان افراد با من احوال پرسیاان چنان گرئی کردند که من خودم شک کردم که نکند من با اینها دوست قدیمی اهستم و خودم یادم نیست به هرحال به صحبت نشستیم تا اقا محمدی ما را به اتاق خودش دعوت کرد و تازه انجا فهمیدم که موضوع از چه قرار است و من برای چه اینجا هستم و چه خبر است در ان جلسه به من گفته شد که چون این اقای خاتمی یک سری حرف زده که دانشجویان تشویق به شورش بر علیه نظام شده و داد ازادی سر میدهند ما از شما میخواهیم برنامه ای با عنوان دانشجویان انقلاب چرا؟ بسازید و به ما بدهید که ان را از سیماپخش کنیم و من هم قبول کردم و یک برنامه سفارشی را شروع به ساخت کردم ............(پایان قسمت اول)
jamee sokhan khaham goft hal az en be bad dar hamen mored baray shoma azezan matalebe ra menevesam :

yeke az asle tarn karhaye nezam pas az enghelab moghabele ba systemhaye mahvare ast ke az taregh mahvarehay fazzaee dar sar ta sar zamen pakhsh meshavad va faghat ba yek dastgahe kochak dar har khanee metavan dar haman lahze az yek gharee degar kasb etellae kard

nezam iran baray en mozoee rah kare ajebe ra peshnahad kard va tavasot nerohaye mptekhases dar sepah pasdaran en mohem ra anjam dad va an ejad posthay ersal noise dar manategh mokhtalef keshvar bod

yek az bozorgtaren saithay pakhsh va tahveyat knande dar iran ke naghsh moheme ra dar en bare ejra mekonad sait markaze mahvare asad abad hamadan ast ke dar noee khod az peshrafte taren saithay taghveyat konande dar iran va hata khavaremeyane ast en sait hata dar zaman jang iran va irag chand bar mored hamle havaee gharar gereft ama be dalel dashtan emkanate nezame dar an zeyad aseb naded vazefeh asle in makan taghveyat pakhash dar keshvar ast va agar roze in makan ba moshkel robero shavad shayad neme az iran az dedan television mahrom shavand ama ba sysasathay rejem en makan na tanha taghveyat konande ast hata dar hale hazer vazefe asly an ejad va ersal noise dar sath mantaghe ast ke dar iran be tor kamel nashavad az mahvare estefade kard

en karha faghat baray en anjam meshavad ke mardome iran az kheyle masaeel roz agahe nadashte bashand vali khob ba abzre emroze en amr baed be nazar meresad va en ham az khastehaye khod rejem ast

en nezam agar bekhahad kare konad ke dar iran hech kanal mahvare ghodrat manovr nadashe bashad dar arze kamtar az 24 saat en kar ra mekonad chon enghadr emkanat darad keaslan dar hech zehne nemegonjad

va en tanha az daste kasane bar meyayad ke faghat khodeshan ra dost darand va aslan baraye mardom arzeshe ghaeel nestand

en tanha goshe kochak va na cheze bod az dara bodan emkanate nezam ke agar bekhahad erade konad man va shoma bekhahem barnamee ra bebenem va nezam dost nadashte bashad agar erade konad man nemetavanem hata telvision khod ra roshan konem che resad be en ke bekhahem barnamee bebenem

dar bahse bad be tor kamel be karhaee ke zamane tavasot amsale man dar zamene etelaee resani estefade mekonad khahem pardakht
salam man dar matlab deroz esm ahmade nejad ra dar zaman daheye 60 bejaye doctor merzaee doktor mazahere goftam ke dar enja az shoma khanandehe azez pozesh mekhaham
pas az enghelab 1979 dar iran va be roye kar amadan nezame eslami dar iran etefaghat jaded va tazee rokh dad ke mohemtaren anha ra metavan be chand bakhsh taghsem kard:ke hame anhaee ke seneshan meresad anha ra dar yad darand

dasrgere anasor mokhalef nezam

dastgere azaye mojaheden

gashthaye mobareze ba zed amneyat

tases komete enghelab eslami ba hadaf moghabele ba taharokate mardomi

tases dadgahe enghelab be manzore barkhord bedon tarahom ba mokhalefen nezam

ke hame va hame faghat be manzore mohkam kardan payehay nezam sorat gereft

va dar en ratsta az hech kare eba nadasht va be hech kas rahm nemekard ke nemone barez an ke dar yadha mand rahm nakardan be khanevadeh khodeshan bod

pesarash ra chon ozve sazmane mojaheden khalgh bod edam kard va ter khalas ra khodash be

pesarash zad va uo ra kosht

enha hame chezhay kocheke bod ke kam kam be yek tomore saratani ba khem tabdel shod va baes mohkam shodan reshehay hokomat iran shod az in dast etefagh ha dar iran dar an salha zeyad roy medad nemone degar farde be name lajvardi bod ke dar an zaman rees zendan even bod marde ke jeneyate zeyade mortakeb shod va dast akhar ham be khater tamam jenayathayash be dast bache haye sazman mojaheden jkhalgh koshte shod che jenayate ke dar zamane lajvardi dar even etefagh nayoftad che ghadr ensan be gonah ke be khater sabet mandan hokomat akhondi dar even koshte nashodand che edamhaye sarasare va che terbaran shodanhay bedon mohakeme

afradi ke dar an zaman baes tahkim paye hay nezam shodand emroz dar ras kar hastand

va be khater khosh khedmatehay khodeshan az behtaren emkanat barkhordar hastan

mahmood ahmade nejad ke an zaman dar even be doktor mazahre marof bod va masool shekanje kheyle ha bod

taghe marof be taghe be namos ke masool en bod ke agar dokhtar mojahede gharar bod edam shavad agar bakere bod vey an ra be aghd khodash darmeyavard va pas az yek shab hambaste ba an dokhtar be gonah va gereftan bekarat dokhtar be gonah ra be jokheh edam mesepord

va kheyle az en masaell ke goftan an tanha pareshan khater kardan kasane ast ke an masayel ra be yad darand

en tanah bakhshe ast ke man faghat baray yad avre az an zekr kardam va az in be bad faghat be negaresh khaterat talkh va farebkarehay nezam dar mored baze kardan ba ehsasate yek ede adam sokhan khaham goft va dastorate ke nezam be television medad va ma majbor bodem tore barname kar konam ke hame mellat fekr konnad ke iran khahan zeyad darad

va tableghate ke dar kheyle mavared meshod faghat doroghe mahz bod va serfan be khater baze ba fekr mardom bod va bas
be name khodavand bi kasan menegaram baraye tanha kasan

in ranj name man ast

name: pouriya nejadveisi

shoghl:mostanad saze va khabar negar

sabeghe kare: 17 sall

posthay kare dar iran:mostanad saze television;khabatnegar;nevesande;ozve haste gozenesh keshvar;daberkoll kongereh vozaraye shahed dolat;namayande bonyade shahed dar setad moshtarak artesh;nevesande barname vorod goshthaye alode be keshvar;nevesande barname dokhtaran farare parke melat tehran;daneshjoyan enghelab chera;ozve shoraye mobareze ba mavad mokhadre ostandare ;sazande avalen film amozeshe entekhabat dar vezarat keshvar;namayande farmandar dar entekhabat;masool poshesh khabare zelzeleh bam dar sal 82;va ....................

ama dar tarekh1382/11/28 tavasot avamel vezarat etellat dar mahall

kar dastger va be zendan 209 amneyate even montaghel shodam va 30 mah dar enferade na shab dedam na roz va en natejeh dars khandan va 17 sal talash bod ke tavasot en afrad be khakestar mobadall gasht va ba etehamate chon: eghdam bar alayhe nezam:ertebat ba beganegan:talash baraye bar andaze nezam:hemayat az dolat israel:pakhsh mataleb mahramane va nezame :eghdam baray jasosi:taheye barnamehay zed nezam;ba hokme shobe aval amneyat dadgahe enghelab iran be reyasat ghaze hasan hadad be edam mahkom shodam bedone enke betavanam az khod defaee bekonam

ama ba talash dostan dar dakhel va kharej keshvar va mokatebe ba rees dastgah ghaza dar iran va eteraz be hokm edam balakhare pas az 5sall tavanestam az zendan berın beyayam

ama degar an adam sabegh nabodam adame ba narahate rohe dar asar shekanje 17 mahe adame ba besyare az gereftarehaye an chenani va adame ke hala faghat metavanest pas az 5 sal zendan faghat 1 hafte az zendan beron bashd vali ba komak dostanam az iran farar kardam va be kharej az iran amadam ta chezhaee ra ke metanam va madareke ra ke pas az 5 sal zendan va zer shekanje az tahvell an khod dare karde bodam ra be majame jahani bedaham ta hame befahmand ke iran va masuolan an gorge hastand dar lebas mesh va har che da iran az azadi va demokrasi gofte meshavad doroghe besh nest

baray khandan khaterat va mataleb man metavaned dar safahate bad jostejo koned va bekhaned sar gozashte talkh man va eghdamate farebkarane dolat iran ra

man hameshe montazer dedan nazarate shoma hastam va khosh hal khaham shod ke nazarate shoma ra ham dar in khosos befahmam

be omed roze ke betavanam be iran bargardam va az tahselatam dar iran estefade konam va dar fazee azad be karam bepardazam

va omedvaram hame shoma ham dar ahdafetan peroz bashed

ba ehteram : pouriya nejadveisi 5jon2009