کل نماهای صفحه

‏نمایش پست‌ها با برچسب باش تا صبح دولتت بدمد. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب باش تا صبح دولتت بدمد. نمایش همه پست‌ها

جمعه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۸

تقدیم به تمام مردم ایران ؛ به همه شهدای راه آزادی


***************
در پسین روز‌های فصل بهار    برگها در هجوم پاییزند

 

زردها روی شاخه میمانند    سبزها روی خاک میریزند

 

جای عطر گل اقاقی و یا س   بوی خون در فضای این شهر است

 

گویی احساس سر بلندی و اوج    با تمام درختها قهر است

 

از کفّ سنگ فرش هر کوچه    خون نا‌ حق لاله را شستند

 

غافل از اینکه در تمامی شهر   سروها جای لاله‌ها رستند

 

شب به شب روی شاخه هر سرو   قمری و چلچله هم آواز است

 

بانگ الله اکبر از هر سؤ   نغمه ساز است و نغمه پرداز است

 

هر دهانی که بوی گل میداد      دوختندش به نوک سوزنها

 

بوی گل شد گلاب و جاری گشت     از دو چشم خمار سوسنها

 

ناله پر شرار مرغ سحر    معنی‌اش ارتداد و بی‌ دینی است

 

در زمستان ذوق و اندیشه    سبز بودن چه جرم سنگینی‌ است

 

ساقهٔ‌هایی‌ که سبز تر بودند   سرخ گشته به خاک غلطیدند

 

باقی‌ ساقهٔ‌ها از این ماتم      برگ‌های سیاه پوشیدند

 

نخل را کنده بید میکارند

 

بید مجنون کجا ثمر بدهد

 

تو که بر روی ماه چنگ زدی

 

باش تا صبح دولتت بدمد


(محمد رضا عالی‌ پیام)