کالبد شکافی مرگ پنج سردار سپاه و سکوت ولی امر مسلمین ؟ ! ....
( در تابلوی شام آخر )
چند روز پیش با خبر شدم که سردار سرتیپ پاسدار ستاد احمد سوداگر ، فرمانده پیشین اطلاعات و امنیت قرار خاتم النبیا به جمع چهار تن از دوستانش پر کشید و قبل از آنکه در زیر آگهی ترحیمش بنویسند احمد جان شهادت مبارک .. نوشتند مرحوم مغفور و یادگار دوران جنگ و خبری از القاب شهید و از این جور چیزها نبود . آره احمد سوداگر هم به دلیل سکته قلبی این جهان را ترک کرد و مشکوکانه در بستر خاک ارمید و پروندهاش هم بسته شد ، همانند آن چهار تن دیگر . اما نکته اینجاست که چرا در پشت پرده این سریال سکتهها و مرگها که حضرت عزراییل را اینقدر در نوازش سردارن سپاه پر کار کرده که اصلا وقت ندارد جان هیچ بنده دیگری را بگیرد ، نشنیدن پیام تسلیت و تبریک ولی امر مسلمین جهان است هیچ خبری از ناراحتی آقا مبنی بر عزادار بودن ایشان در سوگ فرزندان انقلاب به گوش نرسید و ایشان هم نزول اجلال نکردند بر اقامه نماز میت ، نه خود آمد و نه رئیس دفترش و نه فرستادهاش و نه هیچ کس دیگر از نزدیکان دفترش و نه حتی وحید حقانیان که الان همه کارهاش است .
اگر به قبل بر گردیم میبینیم که تمام این پنج سردار شربت و شهد شهادت نچشیده ، همگی از دوستان گرمابه و گلستان سردار سرتیپ پاسدار حسین علایی هستند که چند وقت پیش کاری کرد و نامه نوشت و صدای همه را در آورد و تمام بسیجیانی که تا دیروز سردار علایی برای اینان قبله گاه یک رزمنده واقعی بود به ناگهان ریختند جلوی درب منزل علایی و آن سر و صدا را بپا کردند و با رنگ روی در و دیوار منزل حسین علایی نوشتند مرگ بر منافق . !!! آری سردار دیروز جبهههای جنگ که تا همین چند وقت پیش همه با سلام و صلوات جلویش خم و راست میشدند به یک باره شد منافق و ضدّ نظام و هر آنچه که نباید میشد ..
این پنج نفر هم که همگی از دوستان گرمابه و گلستان همدیگر بودند پس از ماجرای سردار علایی هر یک به نوعی اعتراض کردند که این چه وضعی است که در آورده شده است و چرا باید با یک فرزند امام و انقلاب این گونه رفتار کرد و هر کدام به نوعی و بسته به ظرفیت ارتباطی خود با استفاده از نفوذ شخصی و ارتباطاتی خودشان نامهها و شکایت نامههای فراوانی به دفتر خامنهای و رحیم صفوی ارسال کردند و اعلام انزجار کردند از این ماجرای تجمع در جلوی درب منزل سردار علایی ..
این نامه پراکنیها به طور گسترده ادامه یافت و حتی باعث شد که سردار نظری که از فرماندهان عالی رتبه و از دوستان نزدیک علایی است و با وحید حقانیان دارای ارتباط بسیار خوب و نزدیکی هست ، در یکی از ترددهای خود به بیت رهبری بر سر این موضوع با وحید حقانیان مشاجره لفظی کند که : تقصیر شماست با سردار علایی اینگونه رفتار کردند ، شما با علایی مشکل داری و ایشان را یکی از مسببان آن پرونده جنجالی خود در سپاه میدانی و به خاطر ایشان و چند نفر دیگر میخواستی از سپاه بیرون بیایی و بواسطه نسبت فامیلی همسرت با آقای گلپایگانی که رئیس دفتر خامنه ای است توانستی برای همه افراد دخیل در پرونده ات درد سر درست کنی و حالا هم آمدی و جا خوش کردهای اینجا و شدی همه کاره آقا و نفر میفرستی جلوی درب منزل سردار علایی و آبرو ریزی میکنی و میگویی شعار بنویسند و هر کاری دلت میخواهد میکنی و اصلا به این فکر نیستی که داری با بچههای جنگ چه میکنی فقط به فکر انتقام و زهر چشم گیری از مشکلات و مسببان گذشته خود هستی ، حالا هم که برای تو خیلی هم خوب شده و به همه جا رسیدهای پس این کارها چیست که میکنی ...
و چند روز بعد هم سردار احمد سودگر در مجمع شورای هماهنگی زیر مجموعههای اطلاعاتی قرار گاه خاتم به نسبت همان حرفهای سردار نظری ، چیزهای دیگری را عنوان میکند و بعد هم همگی این پنج مرحوم هر یک به نوعی آب در آسیاب ریخته که امروز با علایی اینکار را کردند و فردا نوبت تک تک ماست . و هر یک به نوعی از دست آویزهای خود یا بهتر بگوییم ( آتوها ) شروع به صحبت کرده و تمام این حرفها به گوش آنهایی که نباید برسد میرسد و پس از پراکنده شدن تمام این حرفها در میان جمعهای سرداران و قدیمیهای سپاه :
باعث میشود که رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه و مشاور عالی رهبر خود نیز به جمع این بازی کنندگان پیوسته و همگی آنها را به ضیافت شامی در مجموعه ۱۳ آبان یا همان ( لانه جاسوسی سابق ) دعوت کند و جویای کم و کیف موضوع گردد و علت ابراز ناراحتی و عنوان شدن برخی از حرفهای همیشه سر به مهر را جویا میشود و به نوعی در مقام دلجویی بر میاد و از آنها میخواهد همان گونه که تا کنون با نظام بوده اند و برای راه امام و انقلاب تلاش کرده اند باز هم هم چنان در همین مسیر بمانند و اسیر دست یک سری تحرکات دشمن ساخته نشوند .
( شاهد جمع شدم این چند نفر در مجموعه سیزده آبان که خیلی هم جای سؤال دارد : که چرا این مهمانی در آنجا برگزار شده هم این است که : پس از پایان مراسم شام و گفتگوهای این آقایان و در زمان خروج اتومبیل حامل رحیم صفوی از درب مجموعه
۱۳آبان که قبلاً تابلوی هنرستان سپاه در بالای آن بود ، اتومبیل اسکورت این فرد در زمان گردش به داخل خیابان با یک اتومبیل دیگر به شدت برخورد میکند و این امر موجب میشود در آن موقع شب - ترافیک و راه بندان بسیار شدیدی حدود ۲ ساعت در آن منطقه بوجود بیاید و تمام پرسنل حاضر در مجموعه سیزده آبان از کادر و سرباز گرفته همه به صورت مسلح تمام طول دیوار مجموعه سیزده آبان را پوشش امنیتی بدهند که این موضوع برای ساکنین آن منطقه بسیار تعجب آور بوده است ) .
تنها پس از گذشت چند روز از این ماجرا و جلسه در مجموعه سیزده آبان
نفر اول آن جمع به ناگهان بر اثر بیماری و درد و ... به جای شربت شهادت ، شربت سکته نوش جان میکند و بدون هیچ ردی و آثاری از شهید شدن به ناگهان مرحوم میشود و الباقی ماجرا که دیگر خودتان میدانید . این سرداران و فرزندان امام و انقلاب و جنگ یکی یکی بدون نوشیدن شربت شهادت ، فقط مرحوم میشوند آن هم از نوع عادی و نه حتی به خاطرات صدمات دوران جنگ که شهید به حساب بیایند .
بدین سان تابلوی شام آخر در مورد سرداران و بزرگان جنگ که همهشان یادگارها و فرزندان امام و انقلاب بودند بدست نقاشان چیره دست ، صورت پوشیده در حال رقم خوردن است .
و از این پس هم باید به گوش باشیم که دیگر یادگاران جنگ و امام و انقلاب بدون خوردن شربت شهادت و تنها با نوشیدن شربت سکته طعم شهادت را نچشند ..
افرادی چون : سردار حسین علایی ، سردار نظری ، سردار حمید حسام ، سرهنگ ایران پور ، سرهنگ ولیان ، سردار توحیدی ، سرهنگ حق گو ، و خیلیهای دیگر ... حال با این تفاسیر خودتان قضاوت کنید که چرا علی خامنهای و اطرافیانش سکوتی معنا دار در مورد این مرگها گرفته اند و اصلا حرفی نمیزنند .
آیا در فکر ترسیم یک تابلوی دیگر شام آخر هستند ؟