کل نماهای صفحه

یکشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۸

اما و اگرهای مرگ زهرا کاظمی پس از ۶ سال
در چند روز پیش مطلبی نوشتم در مورد باز خوانی پرونده مرگ زهرا ( زیبا ) کاظمی خبرنگار ایرانی‌ تبعه کانادا و خواستم اگر کسی‌ در این مورد خبری دارد برایم ارسال کند - امروز که سرگرم دیدن پیامها بودم پیامی از طرف یک دوست برایم ارسال شده بود که یک لینک ضمیمه آن شده بود پس از خواندن لینک مورد نظر تصمیم به چاپ مطالب لینک کردم ؛ اما موضوعی که من دنبال آن هستم این هست که بتوانم اسناد اصلی‌ را فاش کنم - در هنگام باز داشت زهرا کاظمی ایشان اصلا در وحله اول بازداشت نشده است و فقط در اتاق افسر نگهبانی ( درب یک زندان اوین )  بوده است و در خصوص مدارک عکاسی ایشان از ایشان سئوال پرسیده میشود و مأمورین زندان به تحقیق در خصوص صحت مدارک میپردازند - این ماجرا در عصر روز ۲/۴/۱۳۸۲ اتفاق میفتد و دقیقأ در همان روز مجوز خانم کاظمی که از سوی اداره کلّ مطبوعات و رسانه‌های خارجی‌ بر اساس معرفی‌ نامه خانم کاظمی از سوی موسسه عکس انگلیسی کمرا پرس مبنی بر تهیه عکس از مردم و سطح شهر تهران و چند دانشگاه و کوی دانشگاه بوده صادر میشود و ایشان در همان روز به جلوی درب زندان اوین میرود تا بر اساس مجوزی که داشت از آنجا عکس تهیه کند .
****************
نکته اول : با توجه به جو آن زمان و تحصن خانواده دانشجویان در جلوی درب اوین اصولا ورود با دوربین عکاسی به آن منطقه در آن زمان از مشکل‌ترین کارها بوده است و اگر بخواهد کسی‌ با دوربین به آنجا راه پیدا میکرده باید قبل از ورود حتما تمام مدارکش توسط نیروهای لباس شخصی که در میان آنها از افراد وزارت هم کم نبوده اند کنترل بشود و تا کنترل انجام نمیگرفته است اصلا ورود به آن منطقه از محالات است ( پس فرضیه عکس گرفتن از مناطق ممنوعه اصلا قابل بحث نیست )
**************
نکته دوم : ایشان در ساعت ۱۷/۴۰ عصر برای پاره ایی توضیحات به داخل اتاق افسر نگهبانی اوین در محوطه ( درب یک اوین ) هدایت میشود . و از آنجا بر اساس دستور قاضی کشک دادسرا در اختیار زندان اوین قرار می‌گیرد و ۲۱ ساعت در اختیار داد سرا و زندان بوده است ( حالا این وسط شاکی‌ چه کسی‌ بوده و اتهام چیست ؟ در ابهام است )
**************
نکته سوم : ایشان در ساعت ۱۷/۴۰ روز ۲/۴/۱۳۸۲ به داخل زندان میرود و همان جا باز داشت میشود!! برای ۲۱ ساعت - پس با این فرض ایشان در ساعت ۱۴/۴۰ یعنی دقیقأ ۲۱ ساعت بعد در اختیار نیروی انتظامی قرار می‌گیرد آن هم معاونت اطلاعات ( من تعجبم چرا معاونت اطلاعات !! اگر جرمی‌ صورت گرفته در محدوده زندان اوین بوده و قانونا به سازمان حفاظت اطلاعات سازمان زندانها و حفاظت اطلاعات قوه قضاییّه مربوط میشود و آنها خودشان در اوین دارای زندان هستند ( زندان ۳۴۰ ) و اصلا به نیروی انتظامی ربطی‌ ندارد !! ) پس ایشان در تارخ ۳/۴/۱۳۸۲ ساعت ۴۰/۱۴به نیروی انتظامی معاونت اطلاعات تحویل میشود و ۲۶ ساعت در اطلاعات ناجا بوده است ( میشود ۴/۴/۱۳۸۲ ساعت ۴۰/۱۶ و از آنجا ۴ ساعت در دادسرا بوده میشود ساعت ۴۰/۱۸ و از آنجا ۲۶ ساعت در اختیار وزارت اطلاعات بوده است پس میشود تارخ ۴/۴/۱۳۸۲ ساعت ۴۰/۱۸ عصر ایشان تحویل وزارت اطلاعات شده و با حساب ۲۶ ساعت بازداست در وزارت اطلاعات میشود ساعت ۴۰/۱۸ تاریخ ۵/۴/۱۳۸۲ )
************
نکته چهارم : ایشان در تاریخ ۲/۴/۱۳۸۲ دستگیر شده است . و تا ساعت ۴۰/۱۸ مورخه ۵/۴/۱۳۸۲ در باز داشتگاه‌ها بوده طبق آمار دادستانی ولی‌ ۲۰ تیر دادستانی از مرگ ایشان مطلع میشود و در تاریخ ۲۵/۴/۱۳۸۲ با تایید مقامات دادستانی مرگ ایشان رسما اعلام . در صورتی‌ که مرگ ایشان به گفته افرادی در سیستم قوه قضاییّه در تاریخ ۵/۴/۱۳۸۲ یا ۲۴ ساعت قبل از آن یعنی در تاریخ ۴/۴/۱۳۸۲ بوده و ایشان در تاریخ ۴/۴/۱۳۸۲ در دست وزارت اطلاعات بوده آن هم پس از ساعت ۴۰/۱۸ - پس چرا مرگ ایشان ۲۳ روز بعد اعلام شده و ایشان از تاریخ ۵/۴/۱۳۸۲ ساعت ۴۰/۱۸ به بعد در کجا بوده است که ۲۳ روز بعد مرگ ایشان اعلام میشود .
**********************************************************************************
من بدنبال این هستم  - از این دوست به خاطر ارسال این لینک که در زیر میخوانید سپاس گذارم اما این حرفا و نوشته‌ها من را قانع نمیکند . چون تصمیم دارم در این خصوص به یک کنکاش اساسی‌ دست بزنم باز هم از تمام افرادی که در این مورد اطلاعاتی دارند خواهش می‌کنم با من با یک آدرس ایمیل معتبر حتما تماس بگیرند

***********************************************************************************
( این همان لینکی‌ است که این دوست برایم ارسال کرده )
راز اصلى قتل زهرا كاظمى بوسيله جعفر نعمتى در دست وزارت اطلاعات فاش ميشود!!!!
*******************

 

پس از چند ماه كش وقوص در خصوص قتل زيبا كاظمى خبر نگار ايرانى كانادايى و گمانه زنيهاى ممتد و سناريو سازيهاى بي شمار بالاخره پس از بازداشت جعفر نعمتى دستيار و همكار سعيد مرتضوى و الياس محمودى با اعترافات جعفر نعمتى از اين راز پرده برداشته شد.
اعترافات جعفر نعمتى: در سال 1380 پس از موفقيت الياس محمودى در مجبور نمودن سيامك پور زند به اعترافات دروغين و نتيجه حاصله از آن برنامه بر طبق نظر آقايان به ثمر نرسيد و آلياس محمودى به كمك و مشورت رييس شعبه 26 دادگاه انقلاب قاضى حداد به پرونده اى دست يافتند بنام خبرنگاران ايرانى تبار و فعال در رابطه با جريانات داخلى ايران و يكى از آن اسامى اسم مرحومه كاظمى بود و با دستور قاضى مرتضوى زمينه دعوت از ايشان و رسيدگى به اجراء اين برنامه در قبل از 18 تير ماه 1382 آماده شد و قبل از اينكه به بازداشت ايشان دست بزنيم اسامى و آدرسهايى مد نظر بود كه بوسيله رابط نفوذى خودمان زهرا كاظمى را به مراجعه به بسيارى از آدرسها مجبور نموديم و زمانيكه سوژه از نظر اوليه آماده بهربردارى شد و زواياى اعترافات و اعترافگيرى آماده گشت و موقعيت نفراتى كه بايستى مد نظر بودند كه بر روى آنان بعنوان جاسوس اعتراف شود آماده گشت با دستور الياس محمودى و با هماهنگى قاضى مرتضوى و بوسيله نيروى حفاظتى زندان اوين اين كار عملى گشت و در ساعاتى كه زهرا كاظمى بازداشت شد الياس محمودى بنده و قاضى مرتضوى در زندان اوين و دفتر تازه تاسيس ايشان حضور داشتيم و پس از گذراندن مراحل اوليه بازداشت و طرح نوع برخورد اوليه با زهرا كاظمى ايشان را به سلول انفرادى در بند 325 انتقال داديم و با توپ و تشر سعى در القاء وضع وخيم و عواقب جاسوسان در ايران را به زهرا كاظمى تفهيم نمودم و در ساعات سوم بودم كه الياس و مرتضوى بر طبق برنامه به داخل بند آمدند و شروع به دلجويى و كمك به زهرا كاظمى نمودند و زمانى كه زهرا كاظمى خطاب به مرتضوى با لحن بد شروع به تهديد در مورد عواقب خطرات بازداشت يك تبعه كانادا نمود مرتضوى با يك ضربه سيلى ايشان را بدرقه نمود و مسير اصلى رسيدگى به اين جريان از حالت عادى خارج شد و با دستور مرتضوى بنده شروع به زدن ضربات بدنى و شكنجه كاظمى نمودم تا اينكه از شدت درد و شكنجه ايشان اعلام نمود كه حاضر است هر كارى كه اعلام نماييم انجام دهد و پس از اين گفتار با پذيرايى از ايشان و دادن غذاى گرم ايشان را سرو نموديم و در ساعت 2 بعد از نيمه شب بود كه ايشان را به طبقه بالا انتقال داديم و از آنجا به دفتر مخصوص ضد شنود مرتضوى و الياس تا اينكه مراتب بر طبق نظر آنان دنبال شود و همزمان با اين مراحل كه به 4 ساعت جلسه اوليه انجاميد نظرات و افكار مرتضوى و الياس به خانم كاظمى تفهيم شد و قرار شد كه مراحلى كه بايد طى شوند و بصورت مكتوب و زمان بندى شده درآمده بود . به كاظمى داديم و ايشان در صبح روز بعد براى اجراى عمليات اجرايى آماده شود و با قول اوليه ايشان مرتضوى دست به درز دادن اطلاعات اوليه نمود و اعلام نمود كه كاظمى از طرف سيستم خارجى ماموربه استخدام و پشتيبانى جاسوسان فرهنگى بوده و اين موضع ايشان بصورت گزارش به نزد شاهرودى و از كانال ايشان به دفتر آقا...خامنه اى و هاشمى رفسنجانى فرستاده شد و آقايان مجموعاٌ خواستار پيگيرى پرونده شدند و بغيير از شاهرودى در رده اول كشورى و سروران حاج سعيد كسي از اصل جريان با خبر نبود تا اينكه در طول 48 ساعت اوليه زهرا كاظمى كاملا توجيح و با تمام موارد آشنا شده بود و بيش از 29 اسم و مكانهاى مورد نظر به اطلاع ايشان رسيده بود كه طى 4 ماه همكارى بايستى به تمامى آنان اعتراف نمايد و بيشتر اين اسامى كسانى بودند كه بايستى از گردانه خارج ميشدند و يا پرونده هاى ناقص گذشته آنان تكميل گردد و از اين مجموعه 7 تن نماينده مجلس هستند . اين بود كه زهرا كاظمى در شب دوم بازداشت بعنوان يك ركن اساسى و عملى درآمد تا اينكه در شروع روز سوم قبل از ورود قاضى مرتضوى از طرف نگهبان بند مطلع شديم كه ايشان سعى داشته بوسيله دادن وعده به نگهبان زن بند. اطلاعات مكتوبى را به سفارت كاناد ا برساند و اين عمل ايشان و موافقت ذمنى نگهبان كه مورد تاييد الياس بود باعث شد كه مرتضوى نسبت به ايشان و عدم اطمينان در آينده در موقعيتى قرار گيرد كه نه راه پيش داشته باشد و نه راه پس و در كمتر از دو ساعت همگى در آنجا حاضر شديم و مرتضوى با تماس با رازينى و تماس كوتاهى با اژه اى مراتب و متوقف شدن برنامه را اعلام نمود و به داخل بند زهرا كاظمى رفتيم كه الياس محمودى بدون هيچگونه حرفى با يك لگد با كف پا زهرا كاظمى را نقش برزمين نمود و بر روى شكم او نشست و شروع به كشيدن موهاى او نمود و با دستى ديگر متعاقبا و زنجيره وار با دشنام به او سيلى ميزد و قاضى مرتضوى با الفاظ تف و لعنت به ايشان چندين لگد به پهلوى ايشان زد و سر زهرا كاظمى را بر زير پاهايش ميفشرد و مدام ميگفت سزاى خيانت مرگ است باور نكردى و با اشاره به من گفت بلندش كن و من هم همين كار را كردم و مرتضوى شروع به دريدن لباسهاى او نمود و گفت سزاى خيانت در مرحله اول اين است و بعد له شدن سرت زير ثم اسبان و در اين لحظات بود كه مرتضوى براى امر مهمى فراخوانده شد و الياس هم با او رفت و گفتن تا ساعتى ديگر برميگردن و چون درب اين بند بايستى از درون قفل ميشد راهى براى ورود از خارج نبود و پس از رفتن آنها بنده درآنجا با زهرا كاظمى و لباس دريده او روبرو شدم و شيطان در جلدم رفت و به جان او افتادم در حالى كه بدن بى جانش يارى مقاومت نداشت به او تجاوز نمودم و اين امر بر خلاف راه معمول انجام شد تا اينكه كارم تمام شد و شروع به پوشاندن لباسهاى او نمودم ولى به دليل پارگى نتوانستم او را كاملا بپوشانم و با پتويى بر روى بدن ايشان از رويت بدنش جلوگيرى نمودم و در همين اسناء بود كه مرتضوى و الياس برگشتند و گفتند كه بهوش است كه بشود با او حرف بزنيم و من گفتم بله و وقتى آنها با زهرا كاظمى روبرو شدن متوجه تجاوز من به او شدن و با خنده بمن گفتن خودت صيغه را خواندى و حالا خودت فسقش كن .من گفتم چشم و با برداشت كابل شكنجه كه در نزديكى من بود به نزديكى كاظمى آمدم تا شروع به ترساندن ايشان نمايم و مرتضوى با دشنام و الفاظ هرزه و همكاره و ....به او گفت نتونستى از شانست استفاده كنى و با بزرگان پرواز كنى و حالا همانگونه كه قول دادم سزايت مرگ است آنهم از نوع عالى و در اين لحظه كاظمى با التماس از او خواست كه شانسى به او بدهد و از مرتضوى خواست كه به او اطمينان كند و در اين لحظه مرتضوى گفت فكر ميكنى چقدر مثل توى كثيف در زير دستان من به التماس افتادن و به آنها رحم كردم. هيچ هيچكدامشان جان سالم بدر نبردند چون ما در راهمان با كسى ‍شوخى نداريم و بيش از يك بار ريسك اطمينان نميكنيم و شانس توهم تمام شد و نميتوانم آن را تكرار كنيم و در اين لحظات بود كه با الياس در گوشه راهرو حرف ميزدم و او گفت بخاطر اينكه همه چيز را ميداند بايستى از بين برود و تمام مراحل آماده شده و از راهى ديگر سود ميبريم .الياس گفت حاج سعيد اجازه بديد آقا داماد كارشو تمام كنه كه اجر بيشترى ببره و با اشاره مرتضوى من با كابل اولين ضربه را با شدت تمام به سركاظمى وارد كردم . و او نقش بر زمين شد و تمام بدنش بر روى زمين مثل بيمارانيكه بيمارى عصبى دارند شروع به لرزيدن نمود و متوجه شديم كه ضربه كارى و اساسى وارد شده و ميشود دانست كه در 24 تا 48 ساعت آينده نه يارى گفتار دارد و نه يارى زنده ماندن و با فرستادن ايشان به درمانگاه زندان از اين امر مطمين شديم و سريعا اورا به زندان و سپس با برنامه قبلى و هماهنگى با يكى از ياران حاج سعيد او را به اداره 14 وزارت اطلاعات تحويل داديم و متعاقبا مسايلى پيش آمد كه همگان با خبريد .

ولى در اصل زهرا كاظمى بعلت بى احتياطى و ندانم كارى كشته نشد بلكه بعلت دانستن موارد ونييات باند خشونت و دانستن نام سوژه ها و بسيارى از مسايل كشته شد كه در 48 ساعت اول بعنوان بهره بردارى از ايشان با او در ميان گذاشته شده بود من حكم شرعى قتل ايشان را نديدم ولى مطمين هستم بوسيله رازينى تاييد شده بود چون اخيرا در دو ماه گذشته تمامى احكام را حاج سعيد از اون ميگرفت چون معمولا آقايان روح الله حسينيان و محسنى اژه اى و رازينى اين سه تنى هستند كه دوره اى اين دستورات را به حاج سعيد ابلاغ ميكنند و در مدت مرگ زهرا كاظمى نوبت رازينى بود.

بله اين بود اصل ماجرا و لحظاتى را كه حقيقتاٌ زهرا كاظمى در زندان دشخيمان پشت سر گذاشته و اين اطلاعات عين اعترافات قاتل او و شاهد لحظه به لحظه جريان بوده كه در اختيار محمد شفيعى معاون فعلى وزارت اطلاعات است و در خارج از وزارت اطلاعات نگهدارى ميشود و تا اين لحظه در اختيار حتى وزير اطلاعات قرار نگرفته و اميدواريم قاصدى فيلم ضبط شده اين اعترافات را به دادگاه مردمى و جهانى ارسال كند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر