شنیدن خبری در یک روز
(( آنها ..... مردند ))
مطلبی را نوشتم با عنوان کمک به پناهندگان در حال دیپورت از کشور انگلستان و در آن مطلب به اسامی دو تن از این افراد اشاره کرده و لینکهای ارتباطی آنان را نیز در پی نوشت قرار دادم . چند نفر هم زحمت کشیده و با این افراد علی الخصوص ارسلان ساسانی پور تماس گرفته بودند . دستتان درد نکند . سپاس فراوان . اما به خدا همه چیز پول نیست . این درست است که در جامعه امروزی ما حرف اول را پول میزند اما پس کجاست وطن دوستی . آیا واقعا کسی نیست به این افراد کمک کند ؛ اگر این افراد از قدرت مالی برخوردار بودند که دست بدامان کمک من و شما نمیشدند ؛ آیا واقعا حمایت از انسانی که در حال دست و پنجه نرم کردن با هزار مشکل است و در آرزوی یک زندگی بدون ترس از دیپورت است برای من و شما که هموطن او هستیم اینقدر بی تفاوت است ؟ حاشا و کلا که نباید اینگونه باشد ؛ ارسلان ساسانی پور و بیتا قایدی و چندین نفر دیگر در آستانه دیپورت هستند و متاسفانه تا به حال هر کسی با آنان تماس داشته عنوان کرده برای انجام کارشان بایستی پول پرداخت کنند و تا کنون کسی حاضر نشده بخاطر انسان دوستی به آنان کمک کند ؛ براستی چرا ؟ مگر من و تو ایرانی نیستم ؟ براستی چرا ؟ یعنی جان انسانها بخاطر نداشتن باید در معرض خطر باشد ؟ هیچ فکر کرده آیم اگر اینها به ایران دیپورت شوند چه فاجعهای در انتظارشان هست ؟ ترسم از دیپورت اینهاست و شنیدن خبری در یک روز که ((( آنها مردند ))) آن زمان با وجدان خود چه کنیم ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر