افشای ناگفتهها در خصوص ماهیت اصلی دولت جمهوری اسلامی ایران بانضمام انتشار و افشای مکاتبات درونی نظام جمهوری اسلامی و غارت سرمایههای ملی کشور ایران بدست ارگانها و افراد مختلف وابسته به حکومت آخوندی در داخل و خارج کشور . استفاده از مطالب و اسناد این وبلاگ بدون ذکر نام منبع بر خلاف اخلاق و مقررات بوده و شامل پیگرد نیز میگردد . جهت برقراری ارتباط میتوانید با آدرس زیر مکاتبه کنید pouriya1979@yahoo.com
کل نماهای صفحه
جمعه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۸
علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی هر وقت گذارش به اجتماعات دانشجویی
میافتد و در پاسخ به سؤالات دانشجویان درمیماند، بحث را به دوران پیش
از انقلاب میکشاند و سعی میکند دانشجویان را قانع کند که رژیم جمهوری
اسلامی در مقایسه با ایران شاهنشاهی جای بهتری برای زندگی است. او برای
اثبات ادعایش دلیل میآورد که محمدرضا شاه پستهای کلیدی را به بستگانش
میبخشید در حالی که این جور پارتیبازیها در حکومت عدل علی (جمهوری
اسلامی) جایی ندارد! بنابر این آنچه در باره دوران طلایی ایران در سالهای
پیش از انقلاب میشنوید ساخته و پرداختۀ رسانههای ضد انقلاب است.
لاریجانی قاعدتاً تا این اندازه معلومات عمومی و حافظه دارد که بداند
تنها عضو خاندان پهلوی شاغل در دولت آن زمان، مهرداد پهلبد وزیر فرهنگ و
هنر بود که او نیز در واقع عضو سببی خانواده سلطنتی و فرزند یک موسیقیدان
و خودش هم اهل هنر بود.
علی لاریجانی هفته پیش در دیدار با خبرنگاران از آنها خواست دنبال خبرهای
جنجالی نباشند و با قانون حرکت کنند. لاریجانی حوادث اخیر را نیز بخشی از
پروژه قدرتهای غربی و رسانههای بینالمللی برای براندازی حکومت ولایت
فقیه دانست. او در این جلسه دقیقا همان تحلیلی را از جنبش اخیر مردم
ایران به دست داد که محمد جواد و سیّد صادق برادرانش در مصاحبه با
رسانهها ارائه داده بودند و به این ترتیب گفتۀ چند روز پیش صادق
لاریجانی که هفتهای یک بار من و برادرانم مسایل مملکتی را در حضور مادرم
مرور میکنیم، میتواند درست باشد.
علی لاریجانی برای آنکه علت نارضایی عمومی و اعتراضات مردم را بداند کافی
است به سهم بزرگ قبیله لاریجانی هنگام تقسیم مشاغل و سمتهای مهم میان
فرزندان آخوندها در قبایل مختلف جمهوری اسلامی نگاه کند.
سال گذشته دانشجویان دانشگاه شیراز با علی لاریجانی بهعنوان نمایندۀ
هزار فامیل جدید ایران رو در رو شدند. آنها در عین حال به او بهعنوان
یکی از پایهگذاران رژیم نگاه میکردند که به آنان و به نسل پیش از آنها
دروغ گفته است. علی لاریجانی از سن 24 سالگی تاکنون مهمترین سمتهای
مملکتی از جمله وکالت مجلس، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیریت عامل صدا
و سیما، دبیر شورایعالی امنیت ملی و مذاکرهکنندۀ مسائل هستهای، ریاست
مجلس شورای اسلامی را در اختیار داشته و مدتی نیز از فرماندهان نظامی در
سپاه پاسداران بوده و مانند برخی دیگر از آقازادهها استادی دانشگاه را
نیز بهعنوان یک سرگرمی یدک کشیده است.
او داماد آیتالله مرتضی مطهری است که با مجله زن روز از انتشارات مؤسسه
کیهان در ایران قبل از انقلاب همکاری داشت و در دانشکده الهیات دانشگاه
تهران درس میداد و از کارکنان زن این دو سازمان هم انتظار نداشت از او
رو بگیرند.
علی لاریجانی همراه حداد عادل در درس فلسفه شاگرد دکتر سید حسین نصر نایب
التولیه دانشگاه آریامهر و رئیس دفتر علیاحضرت فرح و از پیروان مکتب اوست
و برای تهیه مقدمات سفر دکتر نصر به ایران نیز در این سالها خیلی تلاش
کرد.
محمد جواد لاریجانی، برادر علی، بعد از پایان تحصیل در پلیتکنیک تهران
با بورس دولت به آمریکا رفت و پس از بازگشت به ایران مدتی معاون وزارت
خارجه، چندی نماینده و رئیس مرکز پژوهشهای مجلس، معاون و مشاور رئیس قوه
قضائیه، رئیس مؤسسۀ تحقیقات ریاضی و فیزیک و استاد دانشگاه.... بود. محمد
جواد لاریجانی همیشه از تنبیهات خشن اسلامی ازجمله سنگسار و اعدام دفاع
کرده است. او در مورد حوادث اخیر نیز گفته است این که جنبش سبز میخواهد
ریشههای کژی و دروغ و بدی را اصلاح کند یعنی انقلاب مخملی.
علی و محمدجواد سالها سعی داشتند دست سید صادق برادر دیگر خود را که
تحصیلات عالی ندارد و پرورش یافتۀ حوزه است، در جایی بند کنند. آنها چند
سال پیش او را وارد مجمع تشخیص مصلحت کردند تا آنکه روز شنبه تاج ریاست
قوه قضائیه بر سر او گذاشته شد.
علی لاریجانی هفته گذشته در پاسخ خبرنگاری که از او پرسید شنیدهایم شما
سه برادر هفتهای یک بار درباره مسایل مملکتی با یکدیگر تبادل نظر
میکنید، گفت اطلاعات شما درباره خانواده ما ضعیف است. ما 5 برادر هستیم.
بههرروی تجربه سی سال گذشته نشان داده برادران لاریجانی لزوماً
قابلیتهای خاصی ندارند بلکه بوروکراتهایی هستند با تواناییهای متوسط و
افکار و عقاید دُگم که معمولاً در فرزندان روحانیون دیده میشود. اما
آنچه این برادران دارند وجه مشترک آنها با سرکردگان رژیم درتأیید
بیرحمیها و اعمال خشونتهای رایج در ایران است.
و اما درباره سید صادق لاریجانی رئیس جدید قوه قضائیه: ظاهراً قرار است
رئیس این قوه فردی باشد سالم، خوشفکر، درستکار، بیطرف و دور از
دستهبندیهای سیاسی و جناحی. اما سید صادق هفته پیش در گفتگو با روزنامه
اعتماد ملی در حالی که میدانست بهزودی بهعنوان رئیس قوه قضائیه معرفی
میشود، حتی زحمت حفظ ظاهر را هم به خود نداد و مردمی را که هفتههاست در
خیابانها شعار «مرگ بر دیکتاتور» و «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» سر
میدهند، بازیچه دست کشورهای غربی خواند و خیرهسرانه چشم خود را بر
واقعیات ملموسی که این روزها در ایران میگذرد، بست.
حال سؤال این است: بالاترین مرجع قضائی کشور که جنبش میلیونی مردم را
تحریک خارجی میداند و اصالت آن را به شدت رد میکند، چگونه میخواهد در
موارد بسیار حساس رأی عادلانه صادر کند.
صادق لاریجانی میگوید: «طیفهای وسیعی از کمپ تبلیغات انتخاباتی جناح
اصلاح طلب طمع کرده بودند. دشمنان نظام هم به دنبال آن بودند که نظام را
به چالش بکشند.» او میافزاید «بهعقیده من، این استراتژی در میان
اصولگرایان طرفدار داشت و عناصر افراطی حزب مشارکت هم از آن استقبال
کردند تا به نظام ضربه بزنند چون در این نظام نمیتوانستند ایدهآلهای
خود را پیدا کنند.»
خبرنگار میگوید مردم حتماً به وضع موجود اعتراض داشتند که به خیابانها
ریختند. صادق لاریجانی پاسخ میدهد آنها به خیابانها نیامدند بلکه کسانی
آنها را به خیابان آوردند. دیگر این که کمپین انتخاباتی میرحسین موسوی
توسط کسانی اداره میشد که هدف آنان گسیل مردم به خیابان بود. والا مگر
به خاطر یک نامزد انتخاباتی که از نتیجه انتخابات راضی نبوده میشود در
مملکت جنبش ایجاد کرد و اگر قرار است جنبش سبز بهخاطر تظاهرات خیابانی
آقای موسوی اتفاق بیفتد این همان پروژهای است که دشمنان جمهوری اسلامی
کلید زدهاند.
خبرنگار به سیدصادق میگوید: بعد از اين جريانات از يک نقطهاي به بعد،
مردم میرحسین موسوي را کنار گذاشتند و خودشان شروع به اعتراض کردند، آيا
اين يک پيغام براي حکومت نيست؟
لاریجانی جواب میدهد: اکثر مردم ايران موافق اين جمعبندي آقاي موسوي
نبودند و موسوي بايد بهعنوان يک چهره ملي فقط طرفداران خودش را نبيند.
موسوي بايد تو دهن آمريکا و همه کساني ميزد که از اين ماجرا نفع
ميبرند. او باید به مردم ميگفت کساني که طرفدار من هستند حق ندارند از
فردا به خيابانها بيايند. اما ايشان آمدند و گفتند مردم، در صحنه باشيد،
مبادا از صحنه کنار برويد. همه را زير سؤال ببريد و حرف رهبري را زير پا
بگذاريد.
خبرنگار سؤال میکند: شما ميگوييد اوباما و سارکوزي طمع کرده بودند.
فرداي انتخابات اوباما و کلينتون از مشارکت گسترده مردم حمايت و از آن
استقبال کردند. اوباما هم پيش از انتخابات اعلام کرد اين چهار نامزد با
هم فرقي ندارند چون در موضوع هستهاي همه يک موضع دارند. اصولاً شما چرا
ميکوشيد آقاي موسوي را هوادار غرب معرفي کنيد. اين چه نامزد هوادار غرب
است که تمام شعارهايش، نمادهايش و سمبلهاي انتخاباتياش برآمده از
باورهاي مذهبي و همپوشان با گفتمان حاکميت است؟
صادق لاریجانی میگوید: نه، به اين صراحت نيست. روزنامه اعتماد ملي از
نظر حرفهاي يکي از بهترين روزنامههاي کشور است اما همين روزنامه از
نگاه فکري، پايگاه معلم سکولاريسم است. اين روزنامه مبلّغ فکري است که در
بهترين لطف به اسلام، اسلام را براي حوزه خصوصي ميداند و براي جامعه و
اداره آن اسلام را تأييد نمیکند. برخي افراد که خود را نوانديش ديني
ميدانند و آنقدر متکبرند که افلاطون را هم قبول ندارند وقتي از آقاي
کروبي دفاع ميکنند طبيعي است که يک مزاح در آن است. اين روزنامه يک بخش
از کمپين اصلاحطلب است.
صادق لاریجانی در پاسخ به این سؤالات خبرنگار که چرا به خانواده ندا
آقاسلطان اجازه برگذاری مجلس ترحیم ندادند، یا اینکه چرا تلویزیون
اعترافات مردم را سانسور میکند، دربارۀ افرادی که در زندان کتک میخورند
و مثل محسن روحالامینی کشته میشوند چه میگوئید؟ اصولا چه کسانی این
کارها را میکنند، جواب داده است: اجازه برگذاری مجلس ختم به خانواده ندا
داده نشد چون جناح اصلاح طلب از هر فرصتی از جمله برگذاری مراسم ترحیم
برای برپایی اعتراضات استفاده میکند. بهنظر من تلویزیون باید نمایش این
گونه مراسم را سانسور کند چون جناح اصلاح طلب از آن برای روشن نگاهداشتن
شعله این حوادث بهرهبرداری میکند و اما اینکه اگر کسی در زندان بمیرد
دلیل ظلم حکومت نیست چون ممکن است مریض بوده باشد! ضمناً قوه قضائیه
معتقد است کسانی مانند سعید حجاریان از درون زندان این برنامهها را
هدایت میکردهاند.
بههرحال نظرات یکسان و یکدست و ضد مردمی برادران لاریجانی این ظنّ را که
آنها هفتهای یک روز در حضور والده به شور و غور مینشینند و تصمیم
میگیرند به رسانهها چه بگویند تقویت میکند.
لابد داستان برادران کارامازوف از داستایوسکی نویسنده نامدار روسیه را
خواندهاید. آنها چهار برادر بودند که انسانهای مفید، مطبوع، مقبول و
قابل اطمینانی از آب درنیامدند و لذا مقایسه آنها با برادران لاریجانی
میتواند تصویر درستی از اعضای این قبیله در اختیار خواننده قرار دهد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر