کل نماهای صفحه

دوشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۸۹

شهرام امیری یا ویتالی یوشنکو به سبک ایرانی‌
شهرام امیری به گفته یک منبع مطلع به "روز" بعد از آزادی در قرنطینه امنیتی قرار دارد. او برای شرکت در برنامه خبری شبکه دو نیز تحت الحفظ به استودیوی برنامه رفت واز آنجا به مکان نامعلومی منتقل شد.

خروج امیری از ایران، ناپدید شدن وی در عربستان، ورود وی به خاک آمریکا و انتشار ۴ ویدئو، و در نهایت بازگشت وی به ایران ابهامات زیادی پدید آورده که آخرین ادعای آمریکایی ها مبنی بر پرداخت ۵ میلیون دلار به وی برای جاسوسی، آن را پیچیده تر هم کرده است. روزی شهرام امیری براساس گفته های وزیر خارجه جمهوری اسلامی، "دانشمند هسته ای" بود، روزی شد یک "شهروند عادی". خود او هم در بدو ورود به ایران خود را یک پژوهشگر ساده نامید. امروز اما سیا می گوید او سالها خبر چین بوده است، اما جمهوری اسلامی دارد از او یک قهرمان می سازد که توانست مانند "تن تن" و"جمیز باند" از چنگال استکبار بگریزد. هرچند متکی امروز باید شک های زیادی داشته باشد. بی جهت نیست که به گزارش رادیو فردا، آخرین حرفی که منوچهر متکی درباره امیری زد این بود که آقای امیری تا زمانی که ادعای خود در مورد ربوده شدن را اثبات نکرده، قهرمان قلمداد نخواهد شد . سناريوي ناپديد شدن شهرام اميري را اولين‌بار روزنامه الشرق‌الاوسط کليد زد و مدعي شد که وزير امور خارجه جمهوري اسلامي در سفر اخير خود به نيويورک يک يادداشت اعتراض رسمي به بان‌کي مون دبيرکل سازمان ملل ارائه کرده و از ربوده شدن سه ايراني طي سال‌هاي اخير به طور رسمي شکايت کرده است. البته اين نکته که ايران از ربوده شدن اتباع خود به سازمان ملل شکايت کرده چندان بيراه نيست، ولي نکته مهم اين است که روزنامه‌هاي عربي و غربي سعي مي‌کنند ناپديد شدن اميري را با بحث آشکارسازي مرکز جديد غني‌سازي ايران موسوم به فورد و مرتبط کنند. اين سناريو بلافاصله بعد از تازه‌ترين اظهارات متکي کليد خورد. متکي در گفت‌وگو باخبرنگاران در حاشيه نشست هيأت دولت گفت: ايران اسنادي به دست آورده که نشان مي‌دهد آمريکا در گم شدن شهرام اميري در عربستان دخالت داشته است. او همچنين عربستان را در اين زمينه مسؤول دانست. البته يان کلي سخنگوي وزارت خارجه آمريکا دخالت کشورش را در اين ماجرا تکذيب کرد و گفت که اين پرونده براي آمريکا ناآشناست". رادیو فردا اما درگزارشش میآورد: "مقام های ایرانی در گام بعدی بر ربوده شدن این کارشناس ایرانی یا آنطور که در رسانه های غربی طرح شد «دانشمند هسته ای» با همکاری سرویس های اطلاعاتی عربستان و آمریکا پافشاری کردند. در مقابل روایت ایران از این ماجرا، یعنی روایتی که در نخستین فیلم منتشر شده از شهرام امیری هم بر آن تاکید شد، روایت دیگری هم مطرح شد. روایتی که بر مبنای آن شهرام امیری با قصد ادامه تحصیل به آمریکا سفر کرده و خواستار پناهندگی در این کشور است. روایتی که موضوع اصلی دومین فیلم منتشر شده از شهرام امیری بود. پس از آن شهرام امیری در دو ویدئوی ارسالی دیگر بر یوتیوب از دلتنگی برای خانواده اش و بازگشت قریب الوقوع خود به ایران خبر داد و نهایتاً حضورش در دفتر حافظ منافع ایران در سفارت پاکستان در واشینگتن مقدمه بازگشت او به ایران شد. بازگشتی که نه تنها از ابهام موجود در پرونده شهرام امیری نکاست که ابعاد ابهام آمیز دیگری را هم بر آن افزود. آیا شهرام امیری آنطور که اکنون در مطبوعات غرب بازتاب یافته در مقابل دریافت پول به سرویس اطلاعاتی آمریکا اطلاعات هسته ای داده است یا آنطور که خود می گوید اساساً پژوهشگر هسته ای نیست؟ آیا شهرام امیری چنانکه آمریکایی ها مدعی هستند در چند سال اخیر خبرچین آنها در ایران بوده است؟ آیا شهرام امیری که درتهران از او با حلقه گل استقبال شد، یک قهرمان ملی است یا نه؟ به ویژه که آخرین حرفی که منوچهر متکی وزیر خارجه ایران درباره او این بود که آقای امیری تا زمانی که ادعای خود در مورد ربوده شدن را اثبات نکرده، قهرمان قلمداد نخواهد شد".
حضور تصویری؛ این بار در سیمای اسلامی
در چنین شرایطی شهرام امیری، شنبه شب در برنامه گفت گوی ویژه خبری حاضر شد. منابع آگاه به روز گفتند وی با اسکورت ۳  پژوبه سازمان صدا و سیما و استودیو پخش شبکه دو آمد وچند نفری او را تا داخل استودیو نیز همراهی کردند. وی در این برنامه نیز دوباره تکرار کرد که "تو سط آمریکایی ها در عربستان ربوده واز آنجا به درون خاک آمریکا منتقل شده است". وهمچنین اینکه "بعد از ویدئوی اول توسط اف بی آ بازداشت ومجبور شدم که ویدئو دوم را منتشر کند.  اما شهرام امیری این دانشمند سابق هسته ا ی وپژوهشگر ساده امروز در خصوص مهم ترین سئوال باز هم گذر کرد وپاسخ درستی نداد. وی در مورد اینکه علیرغم ربوده شدن چگونه توانسته از دست نیروهای امنیتی آمریکا بگذرید؟ گفت: "وقت برنامه شما اجازه نمی دهد من این را به طور مفصل بیان کنم ولی اسناد ومدارک آن موجود است و در فرصت مقتضی منتشر خواهد شد. "وی همچنین بیان داشت: "آمریکایی ها به من گفتند قبول کن که تو جاسوسی تا ما بتوانیم تورا با سه جاسوس خودمان که در بند ایران هستند معاوضه کنیم". برخی از تماشاگران این برنامه گفته اند که امیری آشکارا مضطرب ونگران بود، کلمات را با تامل به کار میبرد و در چند مورد مجری برنامه برای بیان منظورش به وی کمک کرد. شهرام امیری هفته گذشته با غافلگیر کردن ماموران سیا که مراقب وی بودند به ایران بازگشت در واقع با زندگی‌اش قمار کرد. آیا سرانجام او مانند ویتالی یوشنکو خواهد شد که ربع قرن پیش به واشینگتن پناهنده شد و اسرار امپراطوری در حال فروپاشی (شوروی) را در اختیار آمریکا گذاشت و بعد با فرار از دست سیا در یک رستوران فرانسوی در جرج تاون سرانجام از مسکو سر درآورد؟ آن رستوران فرانسوی مدت‌ها است که دیگر تعطیل شده ولی محل آن فقط هفت بلوک از دفتر حفاظت ایران در سفارت پاکستان، جایی که شهرام امیری دوشنبه شب به آن پناهنده شد فاصله دارد. البته آقای یوشنکو هنوز هم فعال است، و با آغاز بازجویی از شهرام امیری در روز جمعه توسط وزارت اطلاعات ممکن است همین فرجام در انتظار وی نیز باشد".  "البته سرانجام دیگری هم ممکن است برای شهرام امیری درکار باشد که وی نمی‌خواهد به آن بیاندیشد و آن سرنوشت حسین کامل، داماد صدام حسین است. ‌آقای کامل در سال ۱۹۹۵ از عراق به اردن گریخت و سرنخ‌هایی در مورد برنامه‌های بیولوژیک، شیمیایی و میکروبی صدام حسین در آن زمان به غرب داد که بی‌شباهت به برنامه‌های هسته‌ای ایران و آنچه غرب در مورد آن می‌داند نیست. آقای کامل نیز به خانه بازگشت و صدام قول داد او را ببخشد ولی چند روز بعد به ضرب گلوله کشته شد...

Akhund Ghraati امام شمر

آخوند



آخوند....

یکشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۹

من نمیدونم چرا وبلاگ منو هر کی‌ تو ایران میخواهد بخونه براش این پیام میاد ؟ من مگه کاری کردم به نظام ایران که با من اینهمه کم لطفی‌ می‌کنن ؟
بابا به خدا من فقط دارم پته میریزم روی آب
 مگه بده آخه



بدون شرح.....

بازجویی از شهرام امیری در شبکه 2 تلویزیون / Shahram Amiri



بازجویی از شهرام امیری

دکتر عباسی، مثلث ما نمی توانیم


مثلث ما نمی توانیم
کاظم دارابی کازرونی یک تروریست است که به دلیل قتل چهار تن از رهبران کرد در جریان ترور میکونوس در آلمان توسط دادگاه به حبس ابد محکوم گردید و پس از ۱۵ سال و ۶۴ روز در تاریخ ۱۹ آذر ۱۳۸۶ از زندان آزاد گردید

در هفدهم سپتامبر سال ۱۹۹۲ یک تیم عملیاتی از نیروی قدس سپاه پاسداران در رستورانی در خیابان پراگ برلین بنام میکونوس با گشودن آتش بروی هشت مخالف جمهوری اسلامی چهار تن از اعضای ارشد حزب دموکرات کردستان ایران را به قتل می رسانند .صادق شرفکندی ، فتاح عبدلی ، نورمحمد پور دهکردی و همایون اردلان جان باختگان این عملیات تروریستی بودند . بدنبال این ترور بود که نیروهای امنیتی و دستگاه قضایی آلمان دست به تحقیقات و رسیدگی ای زد که تا کنون در نوع خود بی نظیر بوده است . در این عملیات مستندا مشخص شد که این عملیات از سوی عالیترین نهادهای حکومتی و نظامی جمهوری اسلامی طراحی و هدایت شده است . در این عملیات ؛ کاظم دارابی کازرونی ، عضو یگان نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، به عنوان فرمانده عملیات وعبدالرحمان بنی هاشمی ، عضو معاونت عملیات حوزه اروپای شرقی وزارت اطلاعات ، به عنوان عامل یک و عباس حسین راحیل ، عضو نهضتی نیروی قدس سپاه پاسداران به عنوان تک تیر انداز و همچنین سید محمد یوسف امین و فضل الله حیدر از دیگر اعضای نهضتی نیروی قدس سپاه پاسداران به عنوان کمین و مراقب عملیات و علی صبری و محمد اشمر ، که ایشان نیز از اعضای نهضتی نیروی قدس بوده اند به عنوان آماد و پشتیبانی عملیات حضور داشتند
محمد جعفر صحرارودی، کسی که مسئولیت ترور سال ۱۹۸۹ در وین را به عهده داشت، امروز یکی از بلند پایه ترین مسئولین جمهوری اسلامی ایران است.
هفته نامه ی اطریشی پروفیل در گزارشی موقعیت او را از زمان ترور دکتر قاسملو تا امروز دنبال کرده است - دو عکس که در مدتی نزدیک به ٢٠ سال گرفته شده اند. عکس اول عکس سیاه و سفیدی است که پلیس اطریش در سال ١٩٨٩ گرفته است - در تصویر اول مردی دیده میشود که در چهره او درد نمایان است و همچنین بخیه های دوخته شده کتف چپ او بعد از جراحی دیده می شود که مدتی قبل از گرفتن این عکس در بیمارستان شهر وین، به علت مجروحیتش با اسلحه گرم مداوا شده بود  - تصویر دوم عکسی است رنگی و مقداری تار که می توان گفت مدت زمان طولانی نیست گرفته شده است. مردی با ریشی سه روزه و لبخندی بر لب، با کت و پیراهنی پوشیده که یقه آن به سبک اطرافیان محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری کنونی ایران باز است - در تصویر اول مسئول تیم تروری دیده می شود که در اطریش رهبر حزب دمکرات کردستان ایران و همراهان وی را به قتل رساند - در تصویر دوم معاون رئیس شورای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران است - عکسها اشاره به سعود اعجاب انگیز پستها و مسئولیتهای جعفری می کنند که در طول ٢٠ سال گذشته به آنها دست یافته است - هرچند این شخص در زمان ترور وین که بر اثر اصابت گلوله خودی به اشتباه و در هنگام حادثه به وی، اندکی با مرگ فاصله داشت با وجود حکم دستگیری او که تا کنون از طرف دادستانی پابر جاست، دولت اطریش هیچ اقدام جدی برای دستگیری او به عمل نیاورده است و او امروز یکی از مقامهای برجسته جمهوری اسلامی ایران است - جعفری بنا بر مسئولیتی که اکنون دارد توانست در ماه مه ٢٠٠٧ به همراه هیئت ایرانی در کنفرانس شرم الشیخ در مصر، که در مورد عراق تشکیل شده بود شرکت کند و در مقابل وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا بنشیند - این در حالی بود که آمریکاییها چند ماه قبل از این کنفرانس سعی نمودند در یک عملیات ویژه این تروریست معروف را دستگیر کنند - در واقع انسانی است باچند اشارت: بعد از اجرای طرح ترور وین به گونه ای سری و مشکوک به تهران فرستاده شد و زمانی که او یکی از افسران ارشد سپاه قدس در قرارگاه رمضان ارگان وابسته به سپاه پاسداران بود، از او به عنوان یک قهرمان پیشوازی به عمل آمد، و در مغرب زمین که زمانی از او صحبت به میان می آید گویی هیچگاه چنین شخصی وجود نداشته است - در تهران به مدت دو ماه در بیمارستان اختصاصی سپاه پاسداران تحت معالجه و حفاظت بود. بعد از مدتی  به کردستان فرستاده شد. از اوایل سالهای ١٩٩٠ به بعد جعفری بارها برای اجرای عملیات مختلف برون مرزی به شمال عراق رفته است - در سال ١٩٩٦ عهده دار مسئولیت اجرای حمله به قرارگاه مرکزی حزب دمکرات کردستان ایران در مرزهای ایران بود - گفته می شود که وی هنگام هجوم گفته است،"به همان نحو که قاسملو را از بین بردم شما را نیز نابود خواهم کرد-
انیس نقاش متولد ۱۹۴۸ در لبنان ، عامل ترور اول و ناموفق شاپور بختیار است که در جریان آن دو نفر را کشت. وی هم اکنون رییس مرکزی به نام «مركز پژوهشی امان» است
در سال ۱۳۵۹، شاپور بختیار از یک ترور جان سالم به در برد. در جریان این ترور دکتر بختیار جان سالم به در برد اما یک پلیس و یک شهروند عادی فرانسوی کشته شدند. وی به اتهام اقدام به این ترور در دادگاه فرانسه به زندان ابد محکوم شد ولی پس از شش سال مورد عفو قرار گرفت به ایران تحویل داده شد. در مرداد ماه سال ۱۳۸۷ در مصاحبه‌ای با خبرگزاری فارس گفت كه اقدام به ترور بختیار را به "خواست دولت ایران" و در هماهنگی با "سپاه پاسداران" انجام داده بود - وی در حال حاضر مالک یکی از برج های مرتفع تهران است. و نیز ریاست محلی به نام «مركز پژوهشی امان» می‌باشد. وی رفتار غرب را در مورد برنامه هسته‌ای ایران نامناسب می داند و می گوید:غرب به دنبال بزرگ نشان دادن برنامه هسته‌ای ايران است تا دستش در اعمال تحریم و تهدید ایران باز باشد - انیس نقاش تروریست لبنانی الاصل که در جریان ترور نافرجام دکتر شاهپور بختیار در پاریس یک پلیس فرانسه و یکی از همسایه های او را کشت در مصاحبه با یکی از تار نماها در ایران ، خاطره خود از عماد مغنیه و آموزش تروریستی به داوطلبان ایرانی در لبنان را حکایت می کند . انیس نقاش در تابستان 1359 در پاریس اقدام به ترور آخرین نخست وزیر شاه کرد اما با هشیاری محافظان بختیار در جنایت خود موفق نشد . او در درگیری طی سوء قصد مجروح شد ولی جان سالم به در برد . در جریان این ترور یک پلیس و یکی از همسایگان خانه بختیار به دست او کشته شدند . نقاش بوسیله پلیس فرانسه دستگیر و در دادگاه به حبس ابد محکوم شد اما پس از مدتی ، پاریس او را با تهران معامله کرد و به جمهوری اسلامی تحویل داد . انیس نقاش اینک در تهران بسر می برد و ظاهرا به تجارت اشتغال دارد . وی یکی از ثروتمندان بر آمده از جمهوری اسلامی است که مالک یکی از برجهای مرتفع تهران است .
حسین الله کرم، فرزند كفاشي درويش به نام شوق علی‌شاه نجار،
از رزمندگان سابق به حساب می‌آید - وی پس از پایان جنگ به هیئت های رزمندگان اسلام پیوست تا پس از گذشت مدتی کوتاه به همراه دیگر دوستانش یک تشکل سیاسی را به وجود آورد ,  حسین الله کرم به همراه حجت الاسلام پروازی، سردار نقدی، سردار ذوالقدر، عبدالحسین محتشم و .. در سال ۱۳۷۰  اقدام به تاسیس "انصار حزب الله" نمودند - اما آغاز گسترده فعالیت های این گروه به سال  ۷۲ باز می‌گردد. حجت الاسلام پروازی درباره چگونگی تشکیل این گروه می‌گوید: «در این سال ـ ۱۳۷۲ ـ الله کرم آمد و گفت بیا در هیات رزمندگان سخنران باش. تعداد موسسان انصار ۱۸ نفر بودند که به سه گروه تقسیم می‌شدند. گروه وابسته به «ذوالقدر» که تعدادشان ۷ نفر بود. هفت نفر هم از طرف «عبداللهی» معرفی شدند و چهار نفر هم با «الله کرم» بودند - بدین ترتیب حلقه اولیه انصار حزب الله کار خود را آغاز کرد که حسین الله کرم یکی از تاثیرگزارترین افراد این گروه بود. الله کرم به عنوان یکی از سردسته های این گروه به تجمعات مختلف گروه هاي موسوم به اصلاح طلبان حمله می کرد - اصلاح‌طلبان، الله کرم را متهم به نقش آفرینی فعال در ماجرای کوی دانشگاه در سال ۷۸ ، حمله به سینما قدس در سال ۷۴ ، محاصره فرودگاه خرم آباد در سال ۷۹ و بسیاری اقدامات تشنج آفرين ديگر كرده اند
حسین الله کرم در زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی یکی از فعال‌ترین چهره‌های حزب‌الله بود. مسئولین وزارت کشور اصلاحات از الله کرم و دار و دسته‌اش با عنوان "گروه فشار" و "لباس شخصی" یاد می‌کردند - این چهره شاخص انصار حزب الله تا پایان دوران اصلاحات به فعالیت سیاسی خود ادامه داد. اما پس از روی کار آمدن آقاي محمود احمدی نژاد و حمایت همه جانبه از وی در اوایل سال  ۸۶ به عنوان وابسته نظامی ایران در يكي از كشورهاي منطقه ي بالکان برگزیده شد تا از جنجال آفرینی در عرصه سیاسی دور شود - الله کرم بامداد روز سه‌شنبه بیستم فروردین ۱۳۸۶ تهران را به مقصد زاگرب ترک کرد تا چند سالي هیچ فعالیت ویژه ای در ایران نداشته باشد و به گونه ای از فضای سیاسی ایران دور نگه داشته شود  - برخی از همراهان الله کرم معتقد بودند که سیاستمداران دولتی در آن زمان با گماردن وی در این پست به گونه‌ای خواستند او را از جنجال آفرینی در کشور دور کنند - الله کرم در تمام این سال‌ها به فعالیت‌های اقتصادی نیز اقدام کرده است. عده ای او را به عنوان یک چهره اقتصادی می‌شناسند - اما به نظر می‌رسد پروژه های اقتصادی وی ان گونه که باید پیدا و شفاف نیست.
الله کرم یک اژانس مسافرتی هوایی به نام "توکا تور" در خیابان "استاد نجات اللهي تهران دارد و برادرش را عضو هيئت مديره  آن كرده است ...
حسین  طائب - سال تولد: ۱۳۴۲  - محل تولد: تهران  - معروف به حسین طائب و میثم

حسین  طائب، پس از تصدی مسئولیت‌های مختلفی چون معاونت فرهنگی ستاد مشترك و فرمانده دانشكده فرهنگی دانشگاه امام حسین(ع)، به فرماندهی نیروی مقاومت بسیج رسید - در تیر ۱۳۸۷ توجه به آنچه رویكرد جدید نیروی مقاومت بسیج در تعمیق موضوعات فرهنگی و عقیدتی خوانده شد، طائب فرمانده نیروی مقاومت بسیج شد.

                                           تحصیلات
دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه طائب در مدارس محله " ۱۷ شهریور تهران" طی شد. در نخستین سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت سپاه پاسداران درآمد و فعالیت زیادی در سرکوب و بازجویی های تمام عیار نیروهای وابسته به گروه مجاهدین خلق (موسوم به منافقین ) داشت
وی همزمان با انجام ماموریت برای سپاه و وزارت اطلاعات، در حوزه‌های علمیه تهران، قم و مشهد دروس طلبگی خواند 
وی در دروس فقه و اصول استادانی چون شیخ جواد تبریزی، فاضل لنكرانی و رهبری هم حضور یافته است

                                            عضویت در سپاه
سال ،۱۳۶۱  حسن طائب در نوزده سالگی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد  شروع فعالیت او در سپاه منطقه ۱۰  تهران بود، اما ادامه مسئولیت در سپاه با فراز و نشیب همراه بود و طائب از مسئولیت در سپاه قم تا سپاه خراسان رضوی و سپس تا معاونت ضدجاسوسی در وزارت اطلاعات پیش رفت  - مسولیت او در وزارت اطلاعات با ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و وزارت علی فلاحیان مصادف بود. طائب در این زمان بود که با تشکیل پرونده ای در خصوص مفاسد یکی از فرزندان رییس جمهور وقت، مورد غضب قرار گرفت و از وزارت اطلاعات اخراج شد. این دردسر شغلی، بلافاصله به مشکل جسمی انجامید و طائب جوان را به سکته ی قلبی مبتلا ساخت -

حسن طائب، بعدا مدتی معاونت هماهنگ‌كننده دفتر  رهبری و مدتی بیش از سه سال معاونت فرهنگی ستاد مشترك سپاه و نیز فرماندهی دانشكده فرهنگی دانشگاه امام حسین را برعهده گرفت , تا در پله ما قبل فرماندهی بسیج، جانشینی فرمانده نیروی مقاومت بسیج را تجربه کند  - سرکوب تظاهرات مسجد قبا توسط قرارگاه ثارالله که زیر نظر طائب می باشد صورت گرفت. دستگیرشدگان آنروز با ون های سیاه رنگی از صحنه منتقل شدند که این ون های سیاه انحصاراً متعلق به قرارگاه ثارالله می باشد. بازداشتی ها از محل دستگیری به مرکز قرارگاه ثارالله در خیابان سئول انتقال داده شدند. در این مرکز یکی از وحشتناک ترین زندانهای حکومت وجود دارد که به زندان ابوغریب معروف است  - طائب شخصاً بازجویی برخی از این افراد را بر عهده داشته و بقول خودشان دنبال لیدرهای تظاهرات می گشته اند تا از طریق آنها شبکه سازماندهی کننده پشت تظاهرات را کشف کنند. در بین بازداشتی ها ترانه موسوی بدلیل تشابه اسمی با میرحسین موسوی مورد توجه طائب قرار گرفته و از نیروهایش می خواهد که وی را برای بازجویی به اطاق شکنجه ببرند. محوطه بازداشتگاه از اطاقهای شکنجه و بازجویی جدا است و زندانی ها در درب ورودی ساختمان بازجویی به بازجویان تحویل داده می شوند و بجز بازجویان هیچ یک از زندانبانان و پرسنل بازداشتگاه اجازه ورود به این ساختمان را نداشته و اساساً نمی دانند که در آنجا چه می گذرد و برای شکنجه از چه تجهیزاتی استفاده می شود.   ترانه موسوی توسط افرادی که در این مجموعه کار می کنند برای آخرین بار به هنگام تحویل به ساختمان بازجویی دیده شده است و بر خلاف سایر زندانیان که بعد از شکنجه و بازجویی دوباره به بازداشتگاه عودت داده می شوند، هرگز به بازداشتگاه بازگردانده نشد. روز بعد نام وی بدستور طائب از لیست بازداشتی ها حذف می گردد، در صورتیکه اینکار خلاف بوده و ضرورتی نداشته است، افراد عادی و ارگانها و نهادهای حکومت دسترسی به این لیست ندارند و فقط اطلاعات رهبری است که می تواند بنا به ضرورت لیست زندانیان ابوغریب را مطالبه کند. طائب رد پای خودش را پاک می کر دو چیز مسلم است، طائب دستور داده که ترانه موسوی را برای بازجویی نزدش ببرند و دیگر اینکه ترانه موسوی بعد از آن ناپدید شده است. حتی اولین خبرها از این موضوع نیز بطور غیرمستقیم توسط پرسنل همین بازداشتگاه به بیرون درز داده شد، آنها اطمینان یافته بودند که دلیل برنگشتن ترانه به بازداشتگاه، سوء استفاده جنسی طائب از این دختر مظلوم است بعد از ارسال نامه افشاگرانه کروبی به هاشمی و ارجاع این نامه توسط هاشمی به شاهرودی رئیس وقت قوه قضائیه، طائب در جریان این پیگیری قرار گرفته و بشدت وحشت کرده و در صدد چاره جویی بر می آید و به این ترتیب با یاری گرفتن از خانواده باجناقش بعنوان بازیگر، تلاش می نماید در جمعی خصوصی و خانوادگی صورت مسئله ای بنام ترانه موسوی را پاک کند. فیلمی که از تلویزیون پخش شد بسیار احمقانه تدوین شده بود. در ابتدا فردی که در واقع از پرسنل نیروی انتظامی است ولی بعنوان کارشناس ثبت احوال معرفی می شود بطور قاطع می گوید که فقط 3 ترانه موسوی وجود دارد، بجز یکی که 2 ساله است دو نفر دیگر یکی در فرانسه متولد و همانجا زندگی می کند و ترانه موسوی سوم نیز از کشور خارج و دیگر بازنگشته است. بلافاصله گزارشگر برنامه را با مصاحبه با مادر ترانه موسوی ادامه می دهد و وی می گوید که دخترش در کانادا زندگی می کند و آخرین بار نیز سال گذشته به ایران سفر داشته است. در اثر نادانی خودشان بقدری بینندگان را کم شعور فرض کرده اند که فکر نکرده اند اظهارات قاطع کارشناس ثبت احوال با گفته های مادر ترانه در تضاد کامل است. دختر وی نه دو ساله است و نه در فرانسه زندگی می کند و نه اینکه از کشور خارج و دیگر بازنگشته است، دختر وی هیچکدام از این فقط 3 ترانه نیست، دختر او در کانادا زندگی می کند و مرتباً به ایران رفت و آمد می نماید، یعنی یک ترانه جدید و چهارم
طائب همچنین تنها کسی از مسئولین نظام بود که موضع گیری بسیار احمقانه ای در برابر نامه کروبی از خود نشان داد، در حالیکه همه دیگر افراد، موضوع تجاوز را از پایه و اساس تکذیب و دامن حکومت را از چنین اتهاماتی مبرا می دانستند، طائب مطرح کرد که برای اثبات تجاوز در زندان، مدعی باید ۴  شاهد عادل معرفی کند وگرنه بجرم اتهام زنی  ۸۰  ضربه شلاق خواهد خورد. تقریباً بچه های کلاس اول دبستان هم اگر بخواهند نقاشی یک زندانی را بکشند او را با چشم بند و دست بند می کشند، زندانی که با چشمان و دستان بسته در چنگ بازجویان بیرحم گرفتار گردیده و برای درهم شکستن شخصیتش از سوی آنان مورد تجاوز قرار گرفته از کجا باید ۴   شاهد عادل برای اثبات جنایتی که بر علیه اش صورت گرفته بیاورد؟ او حتی نمی داند کجا و توسط چه کسی مورد تجاوز قرار گرفته است، ولی نظام بدون نیاز به شاهد دقیقاً می داند در مورد کدام زندانی چنین حکمی را داده است طائب با تکیه بر تجربیاتش در وزارت اطلاعات بهترین راه رفع اتهام از خود را منحرف کردن موضوع از طریق یک سناریوی جایگزین دید. وی که با نام میثم سالها مسئول بخش ضد جاسوسی وزارت اطلاعات بوده بخوبی با این روش آشنا است. در زمان تصدی وی بارها از سناریوهای جعلی برای هدایت افکار عمومی استفاده شده بود. معروفترین آنها در مورد انفجار حرم امام رضا بود که توسط وزارت اطلاعات طراحی و اجرا و منجر به کشته شدن  ۲۶ نفر و مجروح شدن بیش از ۳۷۰  نفر شد. این انفجار با هدف ایجاد تنفر عمومی از مجاهدین خلق و فشار بر کشورهای غربی برای قطع حمایت و اخراج آنها بود. شاید اگر موضوع قتلهای زنجیره ای و رسیدگی به پرونده آن پیش نمی آمد هرگز این حقیقت برملا نمی شد. وزارت اطلاعات برای اجرای این سناریو از یک زندانی بنام مهدی نحوی استفاده کرد. وی تحت فشار و شکنجه برای اعتراف به انفجار حرم امام رضا قرار گرفت. مهدی نحوی را به صورت فردی مجروح در اثر اصابت گلوله گریم کردند و سپس در بیمارستان مصاحبه‌ای تصویری با وی انجام دادند و وی، که گویا در آستانه مرگ بود، بمب‌گذاری در حرم را متقبل ‌شد. سپس، نحوی را با اتومبیل به تهران پارس بردند و او را آزاد کردند. کمی پس از آزاد شدنش، او را به محاصره گرفتند و به گلوله بستند. نحوی کشته شد. همان شب خبر درگیری مسلحانه در تهران پارس و مجروح شدن و اندکی بعد مرگ عامل بمب‌گذاری در حرم رضوی (ع)، به همراه مصاحبه نحوی، از تلویزیون پخش شد. مهدی نحوی با اتومبیل افراد سعید امامی به تهرانپارس در یکی از شلوغ ‌ترین نقاط که ایستگاه مسافران نیز هست، آورده می‌شود تا عده زیادی از مردم تهران شاهد باشند. به او یک قبضه کلت کمری خالی از فشنگ داده و چنین فریب داده می‌شود که می‌خواهند او را فراری دهند. مهدی نحوی، جوان بی‌تجربه‌ای که گمان می‌کند فرشته نجات به سراغ او آمده است با خیالی خام از اتومبیل بیرون فرستاده می‌شود. او چونان محکومی گریزپا به سوی سرنوشتی نامعلوم، به امید رهایی و بی‌خبر از سناریوی طراحی شده، شتابان می‌دود. چند لحظه بعد ماموران از اتومبیل بیرون آمده و فرمان ایست می‌دهند. نحوی همچنان شتابان می‌دود، اما گلوله‌ها امان نمی‌دهند و او نقش بر زمین می‌شود و در حالیکه عده زیادی از مردم شاهد بودند که او در حال فرار و ماموران در حال تعقیب بودند و به او ایست دادند اما فرد فراری که اسلحه‌ای هم نزد خود داشت تسلیم نشد و هدف قرار گرفت. شب همان روز در اخبار سراسری صدا و سیما گفته شد که عده زیادی از مردم شاهد این درگیری بوده‌اند. ماجرا به اندازه‌ای طبیعی بود که هیچکس به ساختگی بودن سناریوی نحوی تردید نمی‌کند. مصاحبه تلویزیونی قبل از کشتن مهدی نحوی انجام شده بود ولی بعد از کشته شدن وی پخش گردید و گفته شد که لحظاتی پس از مصاحبه و اعتراف به اینکه بدستور مجاهدین خلق حرم را بمب گزاری کرده در اثر جراحات وارده مرده است  مورد بعدی قتل ۳ کشیش ارمنی بود (كشیش هائیك هوسپیان مهر، كشیش مهدی دیباج و اسقف میكائیلیان) که بنا به ابتکار شخص طائب انجام و متعاقباً باز هم یک سناریوی تلویزیونی ساختگی. برای اجرای این نمایش از ۳ دختر بنامهای فرحناز انامی، بتول وافری و مریم شهبازپور برای محاكمه استفاده شد. رهبرپور (رئیس دادگاههای انقلاب تهران) قاضی پرونده قتل كشیشهای مسیحی بود. رهبرپور پس از اجرای محاکمه ساختگی و شوی تلویزیونی، در زمان اعلام حكم آنها گفت: براساس قوانین اسلام حکم اعدام می‌توانست در مورد این  ۳ منافق اجرا شود اما بلحاظ ارزشی كه اسلام برای زن قائل است با تخفیف اعدام، مورد تبعید و زندان در خصوص این منافقین صادر شد .  همچنین در مورد قتل نویسنده نامدار سعیدی سیرجانی موضع رسمی نظام این بود که وی به مرگ طبیعی درگذشته است تا آنکه سعید امامی در جریان بازجویی هایش گفت: «سیرجانی در اواخر کار واقعا بریده و بیمار شده بود. شاید هم تیم فنی در تعزیر وی بسیار زیاده روی نموده بود. حال سیرجانی خوب نبود و ضبط ویدئویی نیز دیگر موثر نبود. یک ماه دیگر وی را در خانه نگهداری کردیم تا که قرار بر حذف وی گرفته شد. آقای محسنی خود از آیت الله خوشوقت حکم حذف سیرجانی را گرفت که همان شب پس از آن که به اطلاعم رسید با اکبر خوش کوش و یدالله رفتیم به خانه ی امن. پرسنل عملیات را فرستادیم. آن ها که از خانه رفتند، یدالله قرص آرام بخشی به وی داد و بعد با آمپول هوا کارش را تمام کرد....

Executions in Islamic Regime

چه میتوان گفت


چه میتوان گفت


ایران، یک زندان بزرگ ؛

فحاشی دیپلمات حکومت اوباش سالاران در مونیخ