کل نماهای صفحه

یکشنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۹۰

افشای اسرارتعطیلی خانه سینما

برایتان نوشتم افشا می‌کنم ماجرای پشت پرده خانه سینما را

متنی را که در زیر مشاهده می‌کنید نامه ای است که به علی‌ خامنه‌ای رهبر ایران نوشته شده و خواستار دستوری به وزیر ارشاد است .

از تمام دوستان و خوانندگان عزیز خواهش می‌کنم در هر چه رسانه‌ای تر کردن این نامه کوشا باشند . نویسنده این نامه لکه ننگ جامعه هنری ایران است .


 
پس از دریافت این گزارش
 خامنه‌ای به وحید حقانیان دستور پیگیری این موضوع را داده
و خاطر نشان می‌کند که در صورت لزوم از اختیارات وزیر ارشاد استفاده کند 
 پس از مدتی‌ در دیداری بین وحید حقانیان و وزیر ارشاد این موضوع مطرح
 و تمام ماجرا که همگان از آن آگاهند


بسم الله الرحمن الرحیم
محضر محترم ولی‌ امر مسلمین جهان ، هنرمند فرهیخته و عالم والا مقام جهان شیعه و رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت آیت الله العظمی آقا امام خامنه ای
سلام و صلوات بر محمد و ال محمد و سپاس بیکران خدای یکتا را که منت قبله گاه جهان شیعه را ایران قرار داد تا به برکت و لطف بیکرانش و در سایهٔ توجّهات قائم ال محمد ،مهدی فاطمه ( س ) سکان این کشتی در این دریای مواج بدست اهل دلی از سلاله پاک زهرای مرضیه افتاده تا مسافرانش را به سلامت به ساحل مقصود برساند و این توفیق تمام عاشقان ولایت را بس که سکان دار این کشتی‌ آقا امام خامنه‌ای است .
حضرت آقا : همان گونه که همیشه در بیانات و رهنمودهای ارزشمندتان نقاط کلیدی را در تاریکی جهل و جهالت این بندگان نا فهم به روشنی‌ خورشید بیان داشته و راه مقصود را نشانمان دادید و مسبب آن شدید که از راه و آرمانهای معمار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی و خون شهدای هشت سال دفاع مقدس دور نیفتیم مایه مباهات و بالندگی مان هست .
حضرت آقا ، همانطور که در جلسه ماه گذشته فرمودید هدف و مقصود سینمای ایران نباید از مسیر اصلی‌ خودش دور بیفتد ، باید تمام دست اندر کران سینما همت خود را جزم کرده و در راه شکوفایی و اعتلای فرهنگ اسلامی ایرانی‌  کوشا بوده و کاری نکنند که از راه سینما ضربه‌ای خدای ناکرده به این انقلاب و نظام وارد شود ، اما حضرت آقا با کمال شرمساری باید به عرض برسانم متاسفانه به عنوان یک فیلمساز انقلابی و دارای سابقه‌ای نزدیک به سه‌ دهه فعالیّت در این حرفه چیزهایی دیدم که نباید میدیدم، چیزهایی شنیدم که نباید می‌شنیدم و اینها همه بصورت یک زخم کهنه سالها روحم را آزرده میکرد ، چندین بار به واسطه‌های مختلف و حتی حضوری در جلسات گوناگون که از حقیر دعوت به عمل می‌اوردند به عزیزان معاونت فرهنگی‌ وزارت اطلاعات خاطر نشان کردم که برخی‌ محافل سینمایی محل فسق و فجور و توسعه فحشا شده اند و تبدیل به بنگاه شوهر یابی برای زنان و دختران هوس باز و مردان نا پاک گردیده اند ، اما متاسفانه چندان ترتیب اثری داده نشد و فقط تنی چند از این لکه‌های ننگ از دامان سینمای ایران پاک گردید آن هم به صورت مقطعی ، اما حضرت آقا موضوع در حال حاضر بسیار حساس شده و متاسفانه در حال حاضر نهاد بی‌ پایه و اساس خانه سینما آبروی هنر اسلامی ایرانی را لکه دار کرده است ، برگزاری مراسم های آن چنانی ، سیاسی جلوه دادن یک سری از به اصطلاح هنرمندان در رسانه‌های ضدّ انقلاب ، رایزنی برای حضور یک سری از سینما گران سینمای ایران در جشنواره‌های خارجی‌ که غالبا با هزینه‌های دولت آمریکا و اسرائیل بر پا میشود ، ناکار آمد جلوه دادن دستگاه‌های حکومت در ساختار فیلمنامه‌های خاص سفارشی ، ترغیب هنرمندان به حضور در گروه‌های سیاسی ، کسب درآمد نا مشروع از طریق خود نمایی در برنامه‌های تبلیغاتی سیاسی ، برگزاری مراسم عیش و عشرت با عنوان جشن و هزاران موضوع دیگر که خود حضرت عالی‌ اشراف به کفایت بر آن دارید ، حضرت آقا در چندین جلسه که در خدمت رئیس جمهور عزیزمان جناب آقای دکتر احمدی نژاد بودم به طور کامل این موارد را عرض کردم اما متاسفانه ایشان با دیده اغماض به موضوع نگاه کرده و عنوان کردند که دستور میدهند پیگیری شود  . اما مقتدای من ، جانم به فدایت هیچ تغییر مثبتی در این روند بوجود نیامد ، آقای من این مرکز نه در جهت ترویج هنر اسلامی ایرانی‌ قدم بر نداشته است بلکه آخرین موردشان هم فرار معلوم الحالی بنام گلشیفته فراهانی است که از وی متاسفانه به نام دختر سینمای ایران نام میبرند که به خارج گریخته و معلوم نیست از چه راهی‌ امرار معأش می‌کند و فردی از فرقه ضالّه بهاییت را اسما به همسری برگزیده و آبروی ایران و ایرانی را برده است . آری مولای من : دستاورد این مرکز با اصطلاح هنری همانطور که خود حضرت عالی هم واقف هستید همکاری مستقیم با جریان فتنه دارد و یکی از محصولاتش هم رامین پرچمی است که به حول و قوه الهی توسط سربازان گمنام اما زمان در جریانهای فتنه دستگیر و به سزای اعمال ضدّ انقلاب خود رسید و محکوم به زندان گردید .
حضرت آقا به عنوان یک هنرمند انقلابی ، به عنوان شاگرد کوچک مکتب اسلام در عرصهٔ هنر ، به عنوان یک داغدیده اغماض برخی‌ مسئولین هنری کشور ، به عنوان سرباز کوچک شما در عرصهٔ هنر و در آخر به عنوان یک فدائی حریم ولایت از محضرتان عاجزانه تمنا دارم نسبت به گزارش حقیر در این مورد توجه خاص داشته و حضرت عالی شخصا نسبت به این موضوع دستور پیگیری صادر نمائید . امید دارم با توجه خاص حضرت عالی به این گزارش مقدمات بر چیدن این لکه ننگ از دامان هنر این مرز و بود فراهم گردد ، انشأ الله
و السلام علی‌ من التبع الهدی
العبد الاحقر فرج الله سلحشور نیا
اعدام خلبان نیروی هوایی سپاه پاسدران
شب گذشته از طریق یکی از دوستان ایمیلی بدستم رسید که فقط در آن نوشته شده بود عکس را بگیر تا اطلاعات بعدی .
نام : رحمت الله
شهرت : حیدری
درجه : ستوانیکم
رسته : خلبان شکاری
محل خدمت : پایگاه هوایی سپاه ( فارس )
مرگ : ۲۶ دیماه ۱۳۹۰ زندان عادل آباد شیراز
اتهام : برابر گزارش ضدّ اطلاعات ستاد مشترک سپاه ( بکلی سری )
شعبه : سوم دادسرای نظامی فارس

شنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۹۰

راز اصلی‌ بسته شدن خانه سینما

به پاس یاری تنی چند از دوستان عزیزم

راز اصلی‌ بسته شدن خانه سینما را افشا می‌کنم 

(( ظرف همین هفته ))

ترور افسران ارتشی در لرستان
امروز اول بهمن ماه سال ۹۰ حادثه   بسیار عجیبی‌ در استان لرستان ، شهرستان خرم آباد رخ داد .

 ساعت ۳۰/۶ صبح امروز در مقابل دژبانی منازل مسکونی لشگر ۸۴ لرستان در محله کوی ارتش و در حضور کلیه سربازان نگهبان و دقایقی قبل از رسیدن سرویس سر نشینان دو دستگاه موتور سیکلت با توقف در جلوی درب دژبانی منازل مسکونی کوی ارتش به سوی افسران و درجه داران این لشگر که در انتظار سرویس بودند شلیک کرده
و یکی‌ از افسران لشگر ۸۴ لرستان به نام 

 ستوانیکم رضا علی‌ پیمانی جمعی‌ لشگر ۸۴ لرستان را به ضرب ۶ گلوله ترور
 و سعید بیرانوند را هم با شلیک ۴ گلوله به شدت زخمی میکنند
  سعید بیرانوند در بیمارستان شفای خرم اباد در بخش مراقبتهای ویژه بستری است ،

 نکته قابل تامل این که با وجود سربازان نگهبان مسلح به سلاح ( ژ ۳ ) در محل ورودی و خروجی محله کوی ارتش که تماماً منازل مسکونی پرسنل لشگر ۸۴ لرستان میباشد و وجود ۴ افسر و درجه دار در آن محل چرا در زمان تیر اندازی کسی‌ از آنها نسبت به شلیک و مضروب کردن ضاربین اقدام نکرده است .

 ((  اخبار کامل این موضوع را پس از پیگیریهای خاص خودم به اطلأع شما عزیزان میرسانم ))

جمعه، دی ۳۰، ۱۳۹۰

 قانون جدید دولت ترکیه در مورد اتباع ایرانی از اول ماه جدید  ( 2012/02/01)  به اجرا در میاید .

 حالا بخوانید اصل ماجرا چیست .
کلیه اتباع ایرانی‌ از این پس فقط به مدت ۹۰ روز حق اقامت در خاک ترکیه را داشته و پس از پایان این مدت بایستی خاک این کشور را ترک و مجدد پس از گذشت ۹۰ روز دیگر اجازه ورود به خاک سرزمینی ترکیه را خواهند داشت .

این قانون پس از تحقیقات سازمان اطلاعات مرکزی ترکیه ( میت . MIT  ) در خصوص گزارش‌های دریافتی این سازمان در رابطه با خرابکاریهای صورت گرفته توسط سیستم امنیتی‌ ایران و نیروی ویژه قدس سپاه در خاک کشور ترکیه به دفتر رئیس جمهوری ارسال و با نظر مساعد عبدالله گل رئیس جمهور ترکیه برابر قوانین و اختیارات رئیس جمهور بصورت ویژه به مجلس این کشور ارجأع و بصورت فوری مورد تصمیم گیری قرار گرفت و به وزارت خارجه ترکیه ابلاغ و از آنجا به ارتش ترکیه دستور داده شد تا با هماهنگی ژاندارم مرزی کشور ترکیه نسبت به کنترل بسیار دقیق ایرانیان در هنگام ورود به خاک کشور ترکیه بیشتر از قبل دقیق بوده و در صورت وجود مورد مشکوک بلافاصله نماینده ویژه سازمان اطلاعات مرکزی ترکیه ( میت . MIT ) را در همان مرزبانی آگاه و مسافر مشکوک بلافاصله دستگیر شود .
این موضوع به اطلأع سفیر ایران در ترکیه می‌رسد و با واکنش منفی‌ سفارت ایران روبرو شده و عنوان میگردد که این بر خلاف قراداد های بین دو کشور بوده و این قانون مورد اعتراض سفارت ایران قرار می‌گیرد که با برخورد محکم وزارت خارجه ترکیه روبرو شده و متاسفانه اسنادی در این خصوص به سفارت ایران داده شده که مایه خجالت و ننگ ملت ایران است .

 همین امر موجب عقب نشینی سریع سفارت ایران میگردد و سفیر ایران در ترکیه بلافاصله موضوع را به ایران مخابره و کپی  تلکس سفیر ایران توسط  (( سرهنگ پاسدار شمشیری قائم مقام حراست وزارت امور خارجه ایران به ستاد فرماندهی کل سپاه پاسدران و دفتر سردار سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه ارسال میگردد .))
اما بشنوید اصل ماجرای این موضوع که چرا سازمان اطلاعات مرکزی ترکیه یا همان ( میت . MIT  ) وارد این ماجرا شد و اساساً این حساسیت چرا بوجود آمد .
دولت ایران در امور امنیتی و سیاسی دارای معاهده‌های امنیتی‌ با ضریب بسیار بالا با دولت ترکیه هست و انصافا هم هر دو دولت به خوبی‌ در این مورد رو سفید هستند و اصل این معاهده‌ها هم در خصوص تبادل نفرات خاص مورد اشاره بین هر دو طرف میباشد اما این موضوع بیشتر از طرف ایران خواسته شده و دولت ترکیه به جز چند مورد انگشت شمار که آن هم فقط خواستار استرداد سران و فرماندهان گروه‌های مخالف کرد یا همان ( پ.ک.ک ) و ( پژاگ ) که توسط وزارت اطلاعات ایران دستگیر شده بودند هیچ وقت در خواست استردادی از ایران نداشته و در عوض سیستم امنیتی‌ ایران از سال ۱۳۷۰ تا پایان سال ۱۳۸۵ یعنی در مدت ۱۵ سال لیست بلند بالایی را تهیه کرده است که شامل ۵۰۹ نفر میباشند و دولت ترکیه هم از این ۵۰۹ نفر طی این ۱۵ سال ۱۰۱ نفر را به انواع مختلف در ترکیه دستگیر ، ابتدا زندانی و سپس به ایران دیپورت می‌کند . بقیه نیز تا حدودی جان سالم بدر میبرند و تعدادی هم متاسفانه در نقاط مختلف شهر‌های ترکیه به قتل میرسند ، عده‌ای در آب خفه می‌شدند ، دچار برق گرفتگی می‌شدند ، در تصادف خیابانی ، خود کشی ، و انواع و اقسام بلاهای مختلف به قتل رسیدند .

 و دولت ترکیه هم همچنان در حال پیگیری پرونده این قتلهاست ، 
(( و در دستگیری قاتل یا قاتلین آنچنان کوشا بوده که اگر من و شما با گالیله همان ستاره شناس معروف چلوکباب کوبیده خوردیم و دیگران باور کردند ، ما هم باور می‌کنیم پلیس ترکیه قاتل یا قاتلین این افراد را پیدا کرده است ))
بگذریم ...
این همه جار و جنجالی که بوجود آمد و پیگیریهای فعالین حقوق بشر در سراسر جهان و برخی‌ توجّهات جوامع بین المللی در خصوص قتل و دیپورت فعالین سیاسی ایرانی‌ در خاک ترکیه اندکی‌ دولت ترکیه را به خود آورد ولی‌ متاسفانه خیلی‌ دیر به این موضوع رسیدند اما به قول یک ضرب المثل ایرانی ( ماهی‌ را هر وقت از آب بگیری ، زنده هست ) باز هم جای شکرش باقی‌ است که این دولت الان به این فکر افتاده است ولی‌ به واقع خیلی‌ دیر .

اما سازمان اطلاعات مرکزی ترکیه پس از مدتها تحقیق و بررسی‌ ورود و خروج اتباع ایرانی ، کشف و توقیف محموله‌های مختلف نظامی که از مقصد ایران به ترکیه وارد و قرار بوده به سوریه و چند کشور دیگر ترانزیت شود ، توقیف محموله طلا و پول ، همچنین دستگیری تنی چند از ایرانیان مقیم ترکیه که مرتبط با سیستم امنیتی‌ ایران بوده و محل کسب و کارشان به منظور سرپوشی برای برخی‌ اعمال خلاف قانون مورد استفاده سپاه و سفارت قرار میگرفته است پازل سازمان امنیت ترکیه را تکمیل و آنها را به سر نخهای جالبی‌ میکشاند . تا اینکه چند ماه پیش پس از شنود تلفن یکی از مظنونین به همکاری در خرابکاریهای دولت ایران در خاک کشور ترکیه این سازمان ( میت . MIT ) متوجه موضوع خرابکاری احتمالی  ایران در سفارتخانه‌های آمریکا و اسرائیل میگردد که بلافاصله از طریق رسانه این موضوع علنی و از رخداد یک ماجرای شاید تراژیک جلوگیری گردیده و تمام این اسناد بصورت کاملا سری در اختیار رئیس جمهور قرار گرفته و این قانون جدید ورود و خروج اتباع ایرانی‌ به ترکیه مورد تصویب قرار می‌گیرد .
و بدین سان
این قانون جدید تصویب
 اما همچنان ماجرای افراد کشته شده در این کشور
  همانند ماجرای مثلث برمودا یا اصرار زندگی‌ توتان خامون مصری پس از قرنها کشف شود

 ((  اگر روزی مکان مناسبی برای افشای نام عوامل مرتبط با سیستم امنیتی‌ ایران در خاک ترکیه پیدا کردم ))  
(( حتما آنها را افشا خواهم کرد اما در حال حاضر چون تنها هستم متاسفانه این امکان برایم وجود ندارد ))

پنجشنبه، دی ۲۹، ۱۳۹۰




نیرو قدس

در تله

  ( میت - MIT )

( ملی . امنیت . تشکیلات - MELI EMNIYAT TESKILAT  )

 سازمان اطلاعات دولت ترکیه


قابل توجه عزیزان گرامی‌
با توجه به تصویب طرح جدید تردد اتباع ایرانی به خاک کشور جمهوری ترکیه
 طیّ روز‌های آینده از ماجرای پشت پرده این موضوع
برایتان به طور مفصل خواهم نوشت

چهارشنبه، دی ۲۸، ۱۳۹۰

افشای قاضی سعید مرتضوی جلاد دو لبه
سعید مرتضوی نامی‌ آشنا برای تمام کسانی‌ که یا متهم این جلاد بوده اند و یا در روزنامه‌ها نام این فرد را شنیده اند ، نامی‌ کاملا آشناست اما شاید بعضی‌‌ها دقیقا از گذشته این جلاد دو لبه دستگاه قضایی ایران - وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران آگاهی‌ نداشته باشند و شاید دانسته‌های این عزیزان اندک تر از آن چه که هست باشد به همین دلیل تصمیم گرفتم گذشته تاریک این جلاد دو لبه را برای شما عزیزان افشا کنم .  در سال ۱۳۴۶ در خانواده‌ای نسبتاً متوسط در شهرستان میبد یزد متولد شد .  (( نقل قول از یکی از همسایه‌ها )):: یکی از همسایگان قدیمی‌ و هم محلّی سالهای نه چندان دور این جلاد خاطرات جالبی‌ از این فرد و خانواده‌اش دارد که بسیار قابل تامل است . او میگوید : یادم هست وقتی‌ سعید نوجوان بود از اغلب هم سنّ و سالهایش کتک میخورد ، اصلا بلد نبود با بچه‌ها بازی کند ، همیشه دوست داشت شاهد دعوا کردن دیگران باشد و از کتک خوردن افراد ضعیف بسیار خوش حال میشد ، من در محله پدری سعید مغازه دار بودم و سر و کارم با تمام اهل محل بود و بچه‌ها هم که جای خودشان بودند ، سعید هم یکی از همان مشتری‌های خاص من بود چون یاد ندارم من سعید را حتی برای یک بار با دست و صورت سالم دیده باشم ، همیشه دست و صورتش یا کبود بود یا قرمز . هر وقت هم که می‌پرسیدم چی‌ شده ؟ میگفت مشهدی ( .... ) عیب نداره نوبت من هم میرسه ، حالا من زور ندارم باید همش التماس کنم که بهم زور نگن و کتکم نزنن اما مشهدی ( .... ) بالاخره نوبت من هم میشه که بهم التماس کنن ، خودت یک روز میبینی‌ !! یادم میاد وقتی‌ این حرفو به من زد خیلی‌ توی فکر رفتم و تو همین لحظه مرحوم آقا سید تراب پیش نماز مسجد هم تو مغازه من بود و بعد از رفتن سعید گفت : خدا به آینده این بچه رحم کنه ؟!! این بچه اینقدر کینه توز هست که یک روزی جلاد میشه .... این حرف توی گوش من بود تا اینکه ...........
( و شما تمام داستان رو میدونید اما ادامه این افشا گری )

سعید پس از سالهای تحصیل در میبد و پس از  جنگ به واسطه حضورش در بسیج مسجد محل به عنوان عضو رسمی‌ بسیج در آمد و با استفاده از سهمیه بسیج و با واسطه فردی به نام حاج غلام حسین منصور یزدی که در آن زمان یکی از انقلابی‌های سر سخت بود به دانشگاه آزاد واحد تفت وارد و شروع به تحصیل نمود و با واسطه همین فرد به دلیل دانشجو بودن و تایید سابقه بسیج سعید مرتضوی به استخدام داد گستری کل استان یزد در آمد و در داد گستری تفت همزمان با تحصیل در دانشگاه مشغول بکار شد . و پس از مدتی‌ به شهر بابک منتقل شد و در دادگستری شهر بابک عنوان دادیار شعبه ۷ دادگاه ,  به عنوان رئيس دادگاه حقوقي ۲ مستقل شهر بابک و با جهشی اعجاب آور رياست دادگستري شهر بابک  شروع به کار کرد ، و این اولین کار قضایی دادیار ۱۹ ساله بود .او سپس در کرمان مشغول بکار شد و پنج سال در این شهر بود و به واسطه دوستی‌ با فردی بنام عبد الرحمان مبلغ ۲ میلیون تومان رشوه گرفته و پرونده اعدام یکی از آشنایان این فرد را به ۱۵ حبس تقلیل میدهد و همین کار باعث جهش کاری او در آینده میشود ........

ماجرای رشوه گرفتن سعید به خاطر تقلیل حکم اعدام یک متهم به ۱۵ حبس حسابی‌ سر و صدا ایجاد کرد و همین موضوع باعث شد که برای سعید جوان و جویای نام مشکل شدیدی بوجود بیاید ، او به خاطر حل مشکلش در دادسرای انتظامی قضات مجبور مهاجرت به تهران شد تا در تهران به واسطه نوه زاده آیت الله یزدی بتواند مشکلش را حل کند و همین حضور او در تهران باعث شد نه تنها مشکلش به کلی‌ محو شود بلکه یک شبه راه صد ساله را رفت و شد قاضی مرتضوی . سعید مرتضوی با واسطه حاج غلامحسین منصور یزدی که دوست صمیمی‌ اسد الله بادامچیان بود و در آن زمان بادامچیان و دار و دسته‌اش در حزب موتلفه اسلامی تمام سیستم معاونت سیاسی قوه قضائیه را در دست داشتند در معاونت سیاسی به عنوان قاضی ویژه تحقیق و بررسی‌ صلاحیت مشغول به کار شد و کلی‌ خدم و حشم دورش را گرفت و سعید دوران بچگی که فقط کتک میخورد حالا خودش رئیس کتک زنها شده بود ......

احکام و دستورات شدید و بیرحمانه سعید مرتضوی باعث شد تا او در سال ۱۳۷۳ به عنوان رئیس شعبه ۹ دادگاه تهران و سپس پس از ۱۹ ماه به عنوان رئیس شعبه ۲۴ مجتمع قضایی ویژه کارمندان دولت منصوب شد و سر انجام به دلیل خوش خدمتیها و قساوتها به عنوان رئیس شعبه ۱۴۱۰ و سپس به عنوان رئیس شعبه ۳۴ منصوب گردید ، شعبه ۱۴۱۰ که برای تمام روزنامه نگاران و روزنامه‌ها نامی‌ بسیار آشناست و دست کم صابون این شعبه برای یک بار به تن تمام روزنامه چی‌‌ها خورده و حالا مامور شد که حسابی‌ دمار از روزنامه‌ها در آورد و در کارش از هیچ قساوتی و جنایتی فرو گذار نکرد و همگان میدانند که این جلاد چه کرد و چه بلایی به سر ارباب جراید آورد و همین خوش خدمتیها بود که در سال ۱۳۸۲ به عنوان دادستان عمومی و انقلاب تهران منصوب شد و به پاداش این مقام را هم با از بین بردن اسناد و مدارک قتل زهرا کاظمی خبر نگار ایرانی‌ کانادایی به اربابانش پرداخت کرد .
داستان جنایات سعید هم که برای همگان واضح است .
 داستان صدور احکام فضایی و نجومی اعدام ، کشتار بی‌ رحمانه مردم به عناوین مختلف ، احکام بلند مدت زندان و خیلی‌ چیزهای دیگر که همگی‌ شاهکار این جلاد است و ماجرای آسف بار بازداشتگاه کهریزک و قتل چند انسان بی‌ گناه و فقط در آخر سعید نه تنها محکوم نشد بلکه در کمال احترام فقط در دادگاه به طور کاملا فرمایشی به سعید مرتضوی گفت دیگر دادستان تهران نباش چون پست مهم تری داری و حالا سعید مرتضوی رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز شده جنایتهایی با شکل و شمایل دیگر را انجام میدهد .

سه‌شنبه، دی ۲۷، ۱۳۹۰

یگان حفاظت از دانشمندان اتمی‌ ایران
یگان حفاظت از دانشمندان اتمی‌ ایران در محل دفتر اصلی‌ سازمان حراست وزارت علوم ؛ تحقیقات و فن آوری تشکیل گردید .

پس از به قتل رسیدن چند تن از دانشمندان فعّال در حوزه اتمی‌ ایران و اظهار نظر مقامات وزارت اطلاعات مبنی بر عهده دار نبودن حفاظت این افراد

 یگان حفاظت از دانشمندان اتمی‌ با ترکیبی‌ بسیار عجیب آغاز به کار کرد

 یگان حفاظت از دانشمندان با ترکیبی‌ از :

 سپاه پاسداران ، سپاه حفاظت انصار المهدی ، یگان نوپو نیروی انتظامی ، معاونت عملیات وزارت اطلاعات ، معاونت ضدّ جاسوسی وزارت اطلاعات تشکیل و در حال حاضر ریاست این یگان به عهده ساداتی نژاد معاون حقوقی و امور مجلس وزیر علوم میباشد !!! ..

بودجه این یگان سالانه ۰۰۰/۰۰۰/۷۵۰/۳ تومان بر آورد گردیده است !!!

( برای چند دانشمند سالانه این مبلغ ، برای مقامات دیگر چقدر بودجه میخواهند ؟؟ !! )

دوشنبه، دی ۲۶، ۱۳۹۰

مصلحي کشورهاي غربي و اسرائيل را به ترور تهديد کرد


 تهدید وزیر اطلاعات ایران پس از ترور دانشمندان اتمی‌

کشورهای غربی مواظب دانشمندان خود باشند

ماشین ترور ایران روشن شد



یکشنبه، دی ۲۵، ۱۳۹۰

اسرار مرگ احمد رضایی
یا
تام جی‌ اندرسون
(( قسمت دوم ))
کشور پر زرق و برق امارات متحده در حاشیه خلیج فارس سال‌ها است که به محلی مناسب برای سیاستمداران و رهبران تبعیدی خارجی تبدیل شده است. برخلاف وجهه به ظاهر خنثی شهر دبی، این شهر به محلی برای حل خرده‌حساب‌های شخصیت‌های سیاسی .اقتصادی ، باندهای مافیایی مواد مخدر ، قاچاق زنان و دختران ، قاچاق بدن انسان تبدیل شده است.«بی‌نظیر بوتو»سیاستمدار پاکستانی، به مدت هشت سال در این کشور اقامت داشت و در نهایت پس از گذراندن سالها تبعید در کشورش ترور شد. نخست‌وزیر تایلند نیز پس از بر کناری اقامت کوتاهی در دبی داشت.در عین حال قتل فجیع و تکاندهنده سلیم یامادیوف شخصیت بر جسته کشور چچن چهره این شهر بی‌ طرف خاور میانه را بیش از گذشته دچار خدشه کرد و به نوعی به همگان خاطر نشان کرد که دوبی محل امنی‌ نیست و بر خلاف چهره زیبا و قشنگش جنایاتی خشن تر و فجیع تر از جنایات محله هارلم در آمریکا را در خود جای داده استیک تحلیلگر امنیتی در مرکز تحقیقاتی دبی معتقد است: «این اولین قتل با انگیزه‌های سیاسی است که رخ می‌دهد. این اتفاق می‌تواند باعث دقت بیشتر مقامات در بررسی سوابق متقاضیان اقامت یا سفر به دبی شود». دیری نپایید و در سال۲۰۱۰محمود المبحوح از فرماندهان نظامي (حماس) در دبی ترور شد. وجهه جهانی دبی به عنوان منطقه‌ای بی‌طرف باعث جذب سیاستمدارن تبعیدی در سراسر جهان شده که مدت زیادی است این محل را برای اقامت خود برگزیدند و حتی جمعیت بومی این امارت را تحت الشعاع خود قرار دادند. قابل ذکر است که قتل یامادیوف در مجتمعی لوکسی رخ داد که در جولای سال قبلش شاهد قتل فجیع «سوزان تمیم» خواننده مشهور لبنانی بود. جسد این خواننده سی‌ ساله با گلویی بریده در آپارتمانش واقع در همین مجتمع لوکس پیدا شد و اگرچه انگیزه جنایت مستقیما سیاسی نبود ولی تاثیراتی سیاسی به همراه داشت.  جهان پهلوان تختی در یک هتل دارفانی را وداع گفت و مرگش را خودکشی خواندند پس از یازده سال روشن گردید که دینداری اش اجازه خودکشی را به او نمی داد و بسیار دیگرانی که سال ها پس از مرگ شان دست های آغشته قاتلان خاموش آن ها آشکار شد و راز مرگ شان برملا گردید و از صندوق خانه اسرار قاتلان شان یک جنایت دیگر بیرون آمد و بر صفحات سیاه کارنامه اعمالشان افزوده شد.طبق استانداردهای بین‌المللی، دبی، شهری امن محسوب می‌شود در عین حال قتل‌های خشونت باری نیز در آن رخ می‌دهند که تنها رخدادهای خاصی از رسانه‌های محلی پخش می‌شود و مقامات از افشای آمار سالیانه جنایت خودداری می‌کنند. راز مرگ در هتل یک رمز تاریخی است که هرگز گشوده نشده است و بسیار چهره های سرشناس دیگری که دستی در سیاست داشته اند و نگاهی به فردا که در هتل ها جان داده اند! و روزهای بعد از مرگ در هتل که یا خودکشی و خود زنی شمردند یا سکته قلبی شاید سالهای بعد ، راز مرگ احمد رضایی افشا شود و در حافظه تاریخ بنگارند که فرزند سردار را برای انتقام از او در دبی کشتند ؛ در آنجایی که یاران عماد مغنیه را کشتند و المبحوح ( از رهبران سرشناس جنبش حماس) را ترور کردند و هزاران شاید های دیگر برای آن روز که خواهد آمد . فقط امروز می توان گفت احمد رضایی درگذشت.... ترور شد.....خود کشی کرد ..... سکته کرد ...... بالاخره چرا مرد ... ؟ 
 
اما حالا قسمت دوم اسرار مرگ احمد رضایی
"ضاحی خلفان"
رئیس پلیس دبی  درباره مرگ احمد رضایی در هتل گلوریای دبی اعلام کرد
  احمد رضایی  با استفاده از یک گذرنامه آمریکایی (با تابعیت آمریکایی)، به نام مستعار "تام جی اندرسون" و به عنوان یک بازرگان آمریکایی وارد دبی شده بود . او نام واقعی خود را اعلام نکرده بود.وی اضافه کرد: نتیجه بررسی ها در آزمایشگاه های جنایی نشان می دهد دلیل  مرگ احمد رضایی ۳۵ ساله، مصرف بیش از اندازه از داروی ضد افسردگی بود. در این وضعیت بعد جنایی این ماجرا و شک و تردیدها درباره این حادثه منتفی می شوند. رئیس پلیس دبی اضافه کرد : مدیریت هتل گلوریا وضعیت مرگ احمد رضایی در طبقه ۱۸ هتل را پس از گذشت دو ساعت از تلاش برای ارتباط با وی به پلیس گزارش داد. براساس این بیانیه، از نظر پلیس دبی گزینه هایی مانند ترور و خرابکاری در این حادثه کنار می ر وند .
اما زمانی‌ که جسد احمد رضایی در هتل کشف گردید
 آثار سه‌ بریدگی در دست وی دیده شد ، آثار جراحات نیمه سوخته که ناشی‌ از اتصال قسمتی‌ خروج برق دستگاه شوک برقی بوده در دست وی دیده شده ، رنگ صورت احمد به صورت کاملا غیر واقعی‌ سفید شده بوده که از نظر پزشکی‌ جنایی این نوع سفیدی چهره پس از مرگ فقط ناشی‌ از اتصال برق با ولتاژ بالا یا اتصال برق با ولتاژ پایین ولی‌ به دفعات میباشد . زنجیر ایمنی اتاق سکونت احمد از داخل باز بوده و این تصور که احمد خود کشی کرده باشد را صفر مینماید ، چون طبق گفته‌های مسئولین هتل در طول سه‌ روزی که به اتاق احمد برای نظافت روزانه مراجعه کرده اند درب از داخل بسته بوده ! ولی‌ پلیس اعلام کرده که درب اتاق احمد باز بوده و مسئولین هتل پس از حضور در اتاق احمد برای نظافت با جنازه احمد روبرو شده و بلافاصله با پلیس تماس گرفته اند . در اینجا دو فرضیهٔ مهم هست و آن اینکه بالاخره درب اتاق احمد در روز‌های قبل کشف جسد بسته بوده ؟ ( برابر نظر مسئولین هتل ) یا اصلا درب اتاق احمد بسته نبوده ؟!! پس بالاخره درب بسته بوده یا نه ؟ فیلمهای دوربین مدار بسته هتل یعنی دوربینهای ورودی هتل از خیابان اصلی‌ ، درب پشتی‌ هتل ، لابی ، قسمت رزرواسیون ، داخل آسانسور ، طبقات ، پله‌های اضطراری راهروهای منتهی‌ به اتاق ها- الان در کجا نگهداری میشوند و چرا این فیلمها به بیرون منتشر نشده است ؟ قطع به یقین احمد نمیتواند دست به خود کشی زده باشد ، احمد نمیتواند از طرف سرویس‌های اطلاعاتی کشور‌های دیگر به قتل رسیده باشد چون اصلا احمد کسی‌ نبوده که در حیطه ترورهای هدفمند قرار بگیرد ، نه اطلاعات با ارزش داشته نه در ایران در ردیف افراد دارای اطلاعات و طبقه بندی‌های محرمانه قرار داشته . پس فقط یک نکته باقی‌ میماند و آن اینکه احمد در ردیف حذف‌های هدفمند وزارت اطلاعات و سپاه قدس بوده چون به صورت دور و نزدیک در مراسم خصوصی پدرش حضور داشته و چیزهایی دیده که نباید میدیده و چیزهایی شنیده که نباید می‌شنیده و از یک سری قراردادهای آن چنانی خبر داشته که زیاد به نفعش نبوده و خیلی‌ موارد دیگر که در حال حاضر دیگر مجال برای بازگو کردن آن نیست و در قسمت بعدی به نکات بیشتری خواهم پرداخت و موضوعات جدیدی را بیان خواهم کرد .


(( پایان قسمت دوم ))


شنبه، دی ۲۴، ۱۳۹۰

احمد رضايي كه بود؟ 
(( اسرار مرگ احمد رضایی ))




(( قسمت اول ))
 نخستين بار نام احمد در سال ۷۷ بر سر زبان‌ها افتاد مبني بر اينكه "پسر محسن رضايي به آمريكا پناهنده شده است" همان زمان برخي مصاحبه‌هاي عجيب به نقل از وي منتشر شد تا اينكه محسن رضايي اقدام به پاسخگويي كرد و در مسجد رسالت واقع در شرق تهران (ميدان رسالت) در پاسخ به اعتراض بسيجيان گفت: با احمد هم بايد مثل بقيه ايرانيان بر اساس قانون رفتار كرد سال ۷۷ شنيده شد كه احمد رضايي از يك سو با رسانه‌هاي ضد انقلابي از سوي ديگر اسناد مهم و سري كشور را در اختيار  آمريكا قرار مي‌دهد. شايعه‌اي كه  بعيد به نظر مي‌رسيد و اسناد محرمانه نظام نبايد در اختيار جواني بيست ساله باشد.
پس از آن بود كه محسن رضايي فاش كرد "گروهي كه خود را از ماموران ناسا معرفي مي‌كردند، به ايران آمدند و وي را اغفال كردند."
احمد رضايي از يادها رفت تا سال ۸۴  وي به كشور بازگشت . احمد همسر ايراني‌اش را طلاق داد و با يك دختر آمريكايي ازدواج كرد و پس از مدتي او را هم طلاق داده و  با دختري كره‌اي تبار ازدواج كرده است. و از همسر کره‌ای‌اش دارای یک فرزند دختر هشت ساله است که در حال حاضر در آمریکا به مدرسه میرود .  بازگشت احمد رضايي و مشغول به كار شدن در مجمع تشخيص مصلحت نظام بي سر و صدا اتفاق افتاد، اما خروج دوباره اش از كشور  در رسانه‌ها تيتر اخبار شد . و پدرش در تلاش براي بازگرداندن وي با استفاده از سيستم‌هاي اطلاعاتي است. تا اينكه  خبر مشکوک درگذشتش در يك هتل در دبي منتشر شد. هتلي كه در سايت رسمي اش كرايه هر اتاق را ۳۶۵ درهم اعلام كرده است. هتل گلوریا محلي كه فرزند ارشد محسن رضايي پس از سال‌ها زندگي پر فراز و نشيب به طور مرموزی در آن جان باخت  یکی از معروفترین هتلهای چهار ستاره امارات و دارای ۱۰۱۰ اتاق و ۴۱ طبقه است. احمد رضایی فرزند محسن رضایی در هتل گلوریای دبی در طبقه ۱۸ اتاق ۲۳ اقامت داشته و در همين اتاق در گذشته است.


این هتل پایان زندگی‌ احمد را رقم زد ، پایان زندگی‌ کسی‌ که پدرش یکی از سرداران ایران بود و چپاول‌های بسیاری کرد ، احمد فرزند ارشد سردار سرلشگر پاسدار ستاد محسن رضایی فرمانده اسبق سپاه پاسداران ایران (( یا همون آقا محسن بچه‌های جنگ ))، مالک نیمی از شهرک صنعتی ماهشهر ، سرمایه گذار پشت پرده ماشین لباس شویی باکنشت در ایران ، سرمایه گذار پشت پرده موتور سیکلت تلاش ، شریک محترم آقای علاقه بندیان میلیاردر معروف همدانی ساکن تهران و ۱۴ کشور جهان ، سهام دار بانک توسعه ، و ۱۹ شرکت خدماتی در ایران که بیشتر کارهای خدمات شهری مربوط به شهرداری را انجام میدهند . بود ، آری احمد فرزند این پدر سردار و تاجر معروف در طبقه هجدهم هتل گلوریا در دوبی به طرز مشکوکی فوت کرد ، و جنازه‌اش سه‌ روز بعد از مرگش در اتاق محل سکونتش در حالی‌ که بروی زمین افتاده و در کنارش قرآن و پارچه‌ای با نوشته‌های مذهبی‌ قرار داشته پیدا شد . برابر اخبار رسیده به دست حقیر از مدتی قبل مشاجره احمد و پدرش برای موضوعات مالی‌ و درخواست احمد برای پرداخت مبلغی تحت عنوان سهم از سود معاملات پدر ، مشکلات عدیده‌ای را برای محسن رضایی فراهم می‌کند . در مابین این مشاجره که اغلب در دفتر مجمع تشخیص مصلحت و منزل مسکونی محسن رضایی واقع در شهرک شهید دقایقی اتفاق میفتاده است در یکی‌ از همین روزهای در اوج مشاجره پدر و فرزند به ناگهان احمد از طرف محسن تهدید میگردد که (( اگر من نبودم و تو پسر من نبودی به خاطر عوضی‌ بازیهایت تا الان باید ۷۷ کفن پوسانده باشی‌ ، تو شانس آوردی که پسر من بودی و الا تا  الان یا تو زندون مرده بودی یا اینکه مثل خیلی‌‌های دیگه اعدام میشدی که احمد با شنیدن این حرف اقدام به درگیری فیزیکی‌ با پدرش می‌کند که با حضور رسول بداقی سر تیم حفاظت محسن رضایی در محل دفتر محسن رضایی و حمله ور شدن وی به سمت احمد خاتمه یافته و احمد پس از پرتاب گلدان شیشه‌ای بزرگی‌ که روی میز کنفرانس محسن رضایی قرار داشته به طرف محسن رضایی از دفتر با هدایت رسول بداقی و سایر اعضا تیم حفاظت محسن رضایی به بیرون ساختمان اصلی‌ دفتر محسن رضایی منتقل میشود و فردای آن روز به کیش رفته و ۱۵ روز در کیش میماند . در کیش پس از تماس تلفنی با یکی‌ از دوستان نزدیکش بنام محسن وی را به کیش دعوت کرده و در آنجا در مورد مسایل مختلفی با محسن حرف میزند ، از آن جمله که در مورد اختلاف شدید با پدرش بر سر موضوعات مختلف علی‌ الخصوص موضوعات مالی‌ و سود حاصل از یک قرار داد به ارزش ۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۶ میلیارد تومان که پدرش از پرداخت سهم احمد سر باز زده و احمد عنوان می‌کند که احساس خطر کرده و در طی چند نوبت در داخل ایران و حتی خارج از ایران تهدید شده که اگر بخواهد به دنبال گرفتن سود این قرار داد باشد ممکن است دیگر طلوع خورشید را نبیند و پدرش با آگاهی‌ از این تهدیدها هیچ اقدامی نمیکند و این برای احمد جای سؤال دارد که آیا پدرش احمد را به پول فروخته ؟ و آیا تهدید کنندگان را میشناسد یا نه چون کاملا نسبت بی‌ این موضوع بی‌ تفاوت هست و این موضوعات موجبات اختلاف شدید بین پدر و فرزند میشود . احمد پس از ۱۵ روز اقامت در کیش و پرداخت هزینه‌ای معادل ۰۰۰/۰۰۰/۱۱ میلیون تومان کیش را به مقصد تهران و سپس مجدد عزیمت به خارج از ایران و اینبار امارات متحده عربی‌ ( دوبی ) . عقد یک قرار داد نیم ساله ساله برای یک سویت اتاق بسیار مدرن و مجلل در زیبا‌ترین طبقه هتل گلوریا در طبقه هجدهم با کلیه امکانات و نظافت روزانه در هر روز راس ساعت ۳۰/۱۰ . اما گویا این سفر آخرین سفر احمد رضایی است . سفری بدون بازگشت . داستان زندگی‌ احمد در این سفر به انتها رسیده و احمد بایستی با این جهان خداحافظی کند . تلاش خانواده برای ارتباط برقرار کردن با احمد بی‌ فایده بوده و این موضوع موجبات نگرانی‌ خانواده احمد را فراهم می‌کند . آنها پس از تماس با یکی‌ از بستگان نزدیکشان در دوبی از وی میخواهند که وی به محل اقامت احمد رفته و پیگیر حال احمد بشوند . پس از حضور این فرد در محل هتل با حضور در دفتر مدیر خواستار ملاقات با احمد رضایی میشود که با راهنمایی مدیر وقت هتل به یکی‌ از افسران دایره جنایی پلیس که در محل هتل حضور داشته معرفی میشود و پس از آن از ماجرای مرگ احمد را از زبان پلیس متوجه میشود و در همان محل اقدام به تماس تلفنی با سفارت ایران مینماید که در همان موقع با جلوگیری پلیس روبرو شده و عنوان میگردد که به سفارت ایران اطلأع داده شده و بزودی به محل هتل میرسند . فرد مورد نظر پس از این موضوع اقدام به تماس تلفنی با ایران کرده و موضوع را از طریق تلفن ابتدا به محسن رضایی اطلأع میدهد و عنوان می‌کند که سفارت ایران چندین ساعت قبل از موضوع آگاه بوده ولی‌ این موضوع برای محسن رضایی جای تعجب دارد چون ۳ ساعت قبل از تماس تلفنی  این فرد محسن رضایی با یکی‌ از کارمندان سفارت صحبت کرده و خواستار پیگیری وضع احمد شده بوده و در آن تماس حرفی‌ از اطلأع سفارت از مرگ احمد را نشنیده است !!..؟؟

پلیس امارات اعلام کرده که احمد رضایی به دلیل مصرف بالای قرص‌های آرام بخش  اقدام به خود کشی کرده در صورتی‌ که احمد از هیچ بیماری رنج نمیبرده و فردی کاملا سالم بوده که این جای سؤال دارد که در کنار جنازه احمد چطور یک بسته قرص آرام بخش و ضدّ افسردگی آن هم با درصد بالا وجود داشته پس از چندین روز جنازه تحویل برادر احمد شده و به ایران انتقال پیدا می‌کند .

 اما سؤال مهم ؛ این فرد کیست ؟ احمد در چندین مورد مشاجره با پدرش به صورت کاملا آشکار از طرف این فرد تهدید شده بوده و این موضوع را به دوستش محسن در جزیره‌ کیش نیز عنوان کرده بوده ؛ رسول بداقی نیز در روز خاکسپاری به یکی‌ از همکاران حفاظتی خود یعنی کمال ارجمند سر تیم حفاظت حدّاد عادل میگوید (( احمد را مرخص کرد حال دوش به دوش آقا محسن داره راه میره )) این حرف همچنان در حاله‌ای از ابهام باقی‌ ماند که این چه حرفی‌ بود که زده شده و این فرد کیست ؛ در همان روز خاکسپاری نیز محسن دوست صمیمی‌ احمد نیز پس از یک تماس تلفنی مراسم خاکسپاری را ترک و تا کنون هیچ خبری از وی نیست . و اینها همه سوالاتی هست که در ذهن وجود دارد و شاید هیچ وقت هم به یک جواب قانع کننده نرسیم .
( اما پیگیری‌های من ادامه دارد )



خواننده گرامی‌ به دلیل مسائل امنیتی‌ و حفظ جان دوستانم در داخل کشور از بیان کردن بعضی‌ از قسمتهای موضوع به طور کامل معذورم و به همین دلیل بعضی‌ از بخش‌های نوشتاری به طور آگاهانه نا منظم نگاشته شده است اما در اولین فرصت پس از اطلأع از شرایط دوستانم در ایران به طور کامل جزئیات نا نوشته را به سمع و نظرتان خواهم رساند

جمعه، دی ۲۳، ۱۳۹۰

مچ گیری از

 محمود کریمی 

 مداح بیت رهبری
مداح بیت رهبری ؟

رفیق شفیق محمود خان احمدی نژاد ؟

 روزه خون امام زاده علی‌ اکبر چیذر ؟ 

 کارمند واحد عملیات وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران
( واجا ) ؟

کدام را باور کنیم .

اینجا جاده چالوس است و محمود خان کریمی‌ با رفقای لباس شخصی با موتورهایی که حتی سپاه هم از آنها ندارد


( این تصاویر با موبایل گرفته شده است )



 (( بمب ، ترور ، محافظ ))
آقای دکتر فریدون عباسی زیاد خوش بین نباش .
 قبل از اینکه رئیس سازمان انرژی اتمی‌ ایران بشوی یک محقق عالی رتبه بودی .
 بمبی منفجر کردن و شما جان سالم بدر بردی و همه تقصیر‌ها به گردن موساد و سیا و هر چی‌ سازمان اطلاعاتی دنیاست افتاد .
  به خاطر خالی‌ نبودن عریضه شما رو کردن رئیس سازمان انرژی اتمی‌ ایران .
 اما دوست عزیز خوش بین نباش ، شما همون محقق پروژه ۲۶/۱۱ هستی‌  .
 مواظب خودت باش . این محافظان هم در برابر بمب نمیتونن کاری بکنن .
( به زودی منتشر می‌کنم )

طبقه : هجده

اتاق شماره : بیست و سه

‌ هتل گلوریا

آدرس : امارات متحده عربی‌ دوبی

 میهمان : احمد رضایی

پشت پرده مرگ احمد رضایی
از خودکشی تا قتل

پنجشنبه، دی ۲۲، ۱۳۹۰


به این میگویند

 شاهکار مدیریت جهانی‌ محمود احمدی نژاد


خودتان قضاوت کنید

 فقط هفت سال از آن زمان تا کنون گذشته است


قیمتهای جدید را خودتان پیدا کنید

عبدالله جعفر علی جاسبی برئیس سابق دانشگاه آزاد
جاسبی
 اگر بار گران بودی ، که رفتی‌
   اگر نامهربان بودی ، که رفتی‌
بالاخره جنگهای زیر پوستی بین محمود احمدی نژاد و اکبر خان رفسنجانی برای بلند کردن جاسبی از روی صندلی ۲۹ ساله ریاست دانشگاه آزاد جواب داد و عبدالله خان جاسبی مجبور شد بعد از ۲۹ سال جلوس بروی صندلی ریاست دانشگاه آزاد ، از روی این صندلی بلند بشه . اما این فقط یک طرف ماجرا هست ، جاسبی که با نظر موافق و به نوعی دستور رفسنجانی از این سمت کنار رفت و مثلا به قول خودش درخواست کرده استعفا بدهد پس از جلسه هیأت امنا دانشگاه آزاد گویا تازه فهمید که چه کلاهی به سرش رفته و در یک واکنش غیر قابل باور تمام کاسه کوزها را به هم ریخت و به کلّی منکر همه چیز شد و گفت که آقای رفسنجانی هنوز با ریاست فرهاد دانشجو موافقت نکرده و این در حالی‌ است که در همین جلسه فرهاد دانشجو با ۵ رای مثبت به عنوان رئیس جدید دانشگاه آزاد انتخاب شده و صورتجلسه رای گیری به شورای عالی انقلاب فرهنگی‌ هم ارسال شده و دیگه آب از سر آقای جاسبی گذشت و ریاست تمام شد . در این جلسه که رای گیری انجام شد به طور کم سابقه‌ای تمام اعضا هیئت امنا دانشگاه آزاد حضور داشتند که عبارت بودند از :
 اکبر هاشمی رفسنجانی،  سید حسن خمینی، حمید میرزاده به عنوان نمایندگان هیئت مؤسس دانشگاه آزاد و  محمد محمدیان رئیس نهاد نمایندگی  رهبری در دانشگاه‌ها، کامران دانشجو، وزیر علوم تحقیقات و فناوری، مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به عنوان اعضای حقوقی این هیئت و فرهاد دانشجو، بهمن یزدی صمدی و فریدون عزیزی به عنوان ۳ هیئت علمی عضو در هیئت امنای دانشگاه آزاد و نیز عبدالله جعفر علی جاسبی به عنوان رئیس سابق دانشگاه آزاد و دبیر هیئت امنا .
حالا دیگه همه چیز تمام شده هست و عبدالله جعفر علی جاسبی  رسماً و قانونا رئیس نیست .


 اما شرح حال کوتاهی از فرهاد دانشجو رئیس جدید دانشگاه آزاد اسلامی ایران که چه کسی‌ هست .

فرهاد دانشجو رئیس جدید دانشگاه آزاد
فرهاد دانشجو کیست؟
فرهاد دانشجو متولد دامغان و دارای رتبه استاد تمامی در رشته مهندسی سازه و مهندسی زلزله از گرایش های رشته مهندسی عمران در دانشگاه تربیت مدرس .  دارای مدرک کارشناسی مهندسی عمران و کارشناسی ارشد مهندسی سیستم های اطلاعات از دانشگاه Queen Mary College انگلستان ا و دکتری در رشته مهندسی عمران در گرایش مهندسی سازه و مهندسی زلزله از دانشگاه Westminister University Central London Polytechnic کشور .  فرهاد دانشجو برادر کامران دانشجو وزیر علوم، تحقیقات و فناوری دولت دهم و خسرو دانشجو عضو شورای اسلامی شهر تهران است.

بیوگرافی مصطفی احمدی روشن
متولد هفدهم شهریور سال یک هزارو سیصدو پنجاه و هشت.

فارغ التحصیل رشته مهندسی‌ شیمی‌ از دانشگاه صنعتی شریف تهران
در سال هزارو سیصدو هشتادویک
همراه فرزندش علی‌
دانشجوی مقطع دکترای دانشگاه صنعتی شریف - یکی از نوابغ علمی کشور و جزو نخبگان سطح بالای علمی -  دارای ۱۴ مقاله تحقیقاتی‌ و علمی در مورد ( ISI) به زبانهای فارسی و انگلیسی - معاون اسبق بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف - از شاگردان درس اخلاق آیت الله خوشوقت استاد معروف اخلاق در تهران - معاون بازرگانی سایت اتمی نطنز -  جزو ۸ کارمند عالی‌ رتبه دارای صلاحیت عقد قرار دادهای خارجی‌ سازمان انرژی اتمی ایران در مورد خریدهای برون مرزی -عضو کمیسیون استخدام و گزینش سازمان انرژی اتمی‌ ایران 

چهارشنبه، دی ۲۱، ۱۳۹۰

افشای سند

( ترور - بخش ۳ )
متنی را که در زیر به صورت کاملا اورجینال مشاهده می‌کنید قرار است به عنوان سند لؤ رفته در آینده‌ای نه چندان دور توسط مقامات امنیتی‌ ایران به عنوان سند دستور و دخالت آمریکا در این  ترورهای هدفمند دانشمندان اتمی‌ ایران استفاده شود . حالا در کجای این سند دستور ترور صادر شده من که نفهیدم ، اگر شما متوجه شدید لطفاً به من هم خبر بدید ، یا  سواد انگلیسی من نم کشیده یأ تحلیل گران وزارت اطلاعات زیادی فیلمهای ماتریکس می‌بینند


پیشگویی‌های من

( ترور - بخش ۳ )

در سال قبل در مطلبی تحت عنوان ( ترور ) خبر از ترور و به قتل رساندن دانشمندان هسته‌ای ایران دادم و عنوان کردم که افرادی با این اسامی و سمتها قرار هست ترور بشوند ، و دقیقا پس از مدت زمان کوتاهی متاسفانه این پیش گویی به یک حقیقت تلخ تبدیل شد و ماشین ترور به راه افتاد و یکی‌ پس از دیگری افراد شاغل در دستگاه اتمی‌ ایران را که همگی‌ آنها از طبقه بندی اطلاعات محرمانه رژیم در امور اتمی‌ و هسته‌ای آگاهی‌ داشتند و بیشتر از آنچه که باید ، می‌دانستند به کام مرگ کشاند از آن روز تا کنون تنی چند از نوابغ اتمی‌ کشور ترور شدند . اما امروز هم این ماشین به کار افتاد و مهندس مصطفی احمدی روشن معاون بازرگانی سایت اتمی‌ نطنز که فارغ التحصیل رشته مهندسی‌ شیمی‌ دانشگاه صنعتی شریف بود را به همراه محمد رضا قشقایی متولد سال ۱۳۵۷ که به عنوان راننده ایشان بود با انفجار بمب دست ساز مغناطیسی‌ که به خودروی این افراد متصل شد در خیابان گل نبی تهران ترور کرده که در این حادثه مهندس احمدی روشن در همان زمان انفجار بمب به دلیل اعصابت ترکش به گردن و پارگی شریانهای حیاتی بدن کشته و راننده وی پس از انتقال به بیمارستان رسالت تهران پس از چند ساعت دست و پنجه نرم کردن با مرگ حوالی عصر امروز در بیمارستان فوت کرد .
قبلاً هشدار داده بودم که ماشین ترور ایران دوباره راه افتاد و در آینده نزدیک نیز مجدد باید شاهد همین نوع ترورها باشیم .
در همین مورد در افشا گری بعدی
یک سند را برایتان نشان میدهم که به قول مقامات امنیتی‌ ایران بخشی از دستورات ترور است که از کاخ ریاست جمهوری آمریکا به دست نیروهای امنیتی‌ ایران افتاده و پرده از راز‌های اقدامات ترور دانشمندان اتمی‌ ایران توسط دولت آمریکا را افشا می‌کند .
خودتان این سند را بخوانید و قضاوت کنید در این سند و در کجای آن دستور ترور صادر شده است . حالا قربانی بعدی و متهم این ترور چه کسی‌ هست
الله اعلم
با سلام خدمت تمام همراهان عزیز و گرامی‌ و عرض پوزش فراوان بدلیل غیبت چند ماهه خودم از عرصهٔ افشا گری و فاش ساختن جنایات رژیم کثیف جمهوری اسلامی ایران . در طول غیبت چند ماهه که به واسطه اذیت و آزار‌های ایادی کثیف دولت جمهوری اسلامی در خارج از کشور برایم به وجود آمده بود و به دلیل درگیریهای هر روزه اصلا امکان به روز رسانی این وبلاگ برایم وجود نداشت . اما تحت هیچ شرایطی از کسب اخبار و اسناد و مدارک غافل نبوده و به لطف دوستان عزیز داخل ایران به طور کامل تمام اخبار و اسناد به دستم می‌رسید ، اما شرمنده که به دلیل شکایتهای مختلف در دستگاه قضائی که از طرف سفارت ایران و تمام کارمندان آن برای من بوجود آمده است و تهدید به قتل و کلّی از موضوعات مختلف و پیگیریهای من در دستگاه قضایی نمیتوانستم وبلاگ را بروز رسانی کنم . اما مجدد از امروز تصمیم به بروز رسانی آن را گرفتم ، البته با یک فرق که احتمالا در روز‌های آتی به دلیل شکایت ۱۶ نفر از کارمندان سفارت ایران و سفیر ایران از بنده روانه زندان خواهم شد و معلوم نیست دوباره چه زمانی‌ بتوانم این وبلاگ را بروز رسانی کنم ، که از همین جا و همین زمان پیشاپیش از شما خوانندگان عزیز پوزش میخواهم.

دوشنبه، دی ۲۷، ۱۳۸۹

پیام تقدیر رهبر از ورزشكاران جانباز و معلول ایرانی مسابقات پارالمپیك آسیایی گوانگ‌جو

پنجشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۹

پیش گویی‌هایم متاسفانه به واقعیت پیوست
 دکتر شهریاری هم در حادثه ترور کشته شد
 ( بخش ۱ )
در تاریخ ۱۳/۰۱/۲۰۱۰ در مطلبی تحت عنوان ( ترور ) در خصوص به قتل رسیدن دکتر علیمحمدی دانشمند هسته‌ای ایران نوشتم : 
 اگر اوضاع به همین روند پیش برود در آینده باید شاهد ترور افراد دیگری مانند : 
 دکتر رشیدی ، دکتر شهریاری , دکتر سلطانی ، دکتر معزی , دکتر رضایی نژاد ,
عباسی . احمدی روشن
 و ... باشیم .

 که متاسفانه پیش گویی‌های من درست از آب در آمد و در ۷۲ ساعت گذشته دکتر شهریاری به همراه همسرش و دکتر سلطانی به همراه همسرش مورد سؤ قصد قرار گرفتند که متاسفانه دکتر شهریاری


 در این حادثه فوت کرده اما دکتر سلطانی با کمی‌ خوش شانسی‌ از مرگ حتمی نجات یافت  . اما در آینده بر سر این فرد چه میاید خدا عالم است .
 متاسفانه بنده به دلیل مشکلات بسیار زیادی که در ۸۰ روز گذشته برایم پیش آمد کرده از خبر رسانی بدور بوده‌ام اما در چند روز آینده در مورد این سؤ قصد و عوامل آن حتما خبرهای موثقی را در این وبلاگ برایتان انتشار خواهم داد.
ترانه‌های ابی
 به روی پارچه‌های خیر مقدم به رهبر معظم انقلاب ایران در شهر خون و قیام قم



با این فتوا که توسط علمای اعلام صادر گردیده است دیگر نیازی به ارتش سایبری سپاه وجود ندارد

پنجشنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۹

وقتی‌ گزارشگر تلویوزیون ایران آنهم گزارشگر شبکه قرآن از اینهمه خرافه سازی مذ هبی به تنگ میاید اینگونه میشود

سه‌شنبه، آبان ۰۴، ۱۳۸۹

مسئولیت مستقیم جان محسن عبدالحسینی تماما با کشور پادشاهی سوئد است
محسن عبدالحسینی پناهنده لب دوخته ایرانی مقیم یونان در حال حاضر به مدت ۵۶ روز است که در تحصن بسر برده و امروز وارد سیزدهمین روز لب دوختن خود شده است .
محسن شاعر ضدّ انقلاب ایرانی است که علیرغم سکونت و اقامت تمام اعضای خانواده‌اش در کشور سوئد به کشور سوئد نقل مکان کرده اما به دلیل وجود اثر انگشت خود در کشور یونان ، توسط اداره مهاجرت کشور پادشاهی سوئد به یونان دیپورت گردیده است ! یونانی که حتی حاضر به شنیدن حرفهای محسن و تمام ۴۴ نفر ایرانی اعتصاب غذا کرده نیست و از دادن هر گونه جواب به این افراد خود داری می‌کند . محسن عبدالحسینی امروز وارد سیزدهمین  روز لب دوختن خود شده است و از خوردن و آشامیدن هر گونه غذا خود داری می‌کند . چهره محسن به سیاهی رسیده و حتی قادر به باز نگاه داشتن چشمان خود برای مدت طولانی نمیباشد ، در راه رفتن و حرکت کردن مشکل دارد ، قادر به حتی تکان دادن سر خود برای پاسخ به سوالی نیست . در واقع این حرکت محسن و سایر افراد ایرانی اعتصاب کرده و دهان دوخته در کمپین ایرانیان متقاضی پناهندگی کشور یونان اعتراض به اوضاع اسف بار ایرانیانی است که قربانی کثیف همکاری دو کشور یونان و ایران هستند ، اعتراض به کشوری است که با نادیده گرفتن حقوق اولیه انسانها ,  آنها را به مبارزه ای دعوت کرده که بازنده اصلی‌ این مبارزه تنها و تنها دولتمردان یونانی هستند ، دولت یونان به دلیل داشتن روابط دیپلماتیک بسیار بالا با کشورایران و عقد قراردادهای امنیتی با ایران با جان صدها ایرانی در خاک کشور خودش بازی می‌کند و با وجود قرار داشتن در فهرست کشورهای عضو اتحادیه اروپا (( شینگن )) قانون دوبلین را زیر پا گذاشته و نسبت به اوضاع افراد سیاسی ایرانی حاضر در یونان مبنی بر اعطای پناهندگی سیاسی خود داری می‌کند .
و حالا اصل ماجرا و سخنی با دولتمردان کشور پادشاهی سوئد ...
محسن عبدالحسینی ایرانی دیپورت شده از کشور سوئد با وجود اقامت و سکونت تمام اعضای خانواده‌اش در سوئد پس از طی مسیری دشوار خود را به کشور سوئد می‌رساند ، در اداره مهاجرت کشور سوئد اقدام به تسلیم درخواست پناهندگی سیاسی می‌کند اما پس از چندی به صورت بسیار نا باورانه با وجود اقامت تمام اعضای خانواده‌اش در سوئد به دلیل داشتن اثر انگشت در کشور یونان توسط دولت سوئد به یونان دیپورت میشود و متاسفانه دولت یونان هم به تقاضای محسن مبنی بر اعطای پناهندگی سیاسی خود داری کرده و محسن هم به جمع ایرانیان متقاضی پناهندگی میپیوندد و سیزده روز پیش به همراه هشت نفر از ایرانیان متحصن که در میان آنها یک زن نیز دیده میشود اقدام به دوختن لبهای خود می‌کند و در شرایط کاملا دشوار بسر میبرد .
 هر لحظه هم امکان خطر مرگ  برای محسن و  برای سایر لب دوختگان وجود دارد .
اما دولت یونان تا کنون از پاسخ به در خواست کاملا مشروع و قانونی‌ این ۴۴ نفر نداده است . اما به دلیل وجود پرونده پناهندگی محسن در کشور سوئد و عدم اعطای پناهندگی از طرف دولت پادشاهی سوئد به محسن و دیپورت این فرد به یونان برابر قانون و مصوبات معاهده دوبلین مسئولیت مستقیم جان محسن عبدالحسینی تماما به عهده دولت پادشاهی سوئد است و هر گونه بروز خطر برای جان این فرد متوجه دولت سوئد خواهد بود .

چهارشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۹

وقتی‌ ایران در برابر تحریمها به زانو در آید
نامه لؤ رفته از دفتر رئیس جمهور


با خواندن این نامه خودتان قضاوت کنید که احمدی نژاد ایران را تا کجا در آستانه سقوط اقتصادی قرار داده است .
 آیا حق ایران این است ؟
 به باد دادن سرمایه‌های ایران تا کی‌ ؟


استفاده جمهوری اسلامی از لقب اشرف پهلوی خواهر شاه
 (( سایپا مخفف چه چیزی است؟))

در اواخر کتاب سفر شاه آمده است که
  دوستان اشرف پهلوي او را سايپا ميخواندند، SAIPA که ظاهرا نام شرکت و ماشين است
البته اين نام ، يعني سايپا مخفف کلمات زيراست:

Son Altess Imperial Preincess Ashraf
همان طور که توجه فرموديد کلمات بالا به زبان فرانسوي/اسپانيائي مي شود:
والا حضرت همايون شاهدخت اشرف 
 و اين نام و عنوان همچنان زينت بخش هزاران ماشين است و حالا يک سوال: در طول اين همه سال بعد از انقلاب، يک مسئول امر، يک سياستمدار ... و غيره متوجه اين نکته نشده است؟!!!