کل نماهای صفحه

شنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۹۰

شباهتهای غیر قابل انکار در پاسپورتهای دو متهم بمب گذاری در بانکوک





این گروه هرگز احتمال لؤ رفتن خود را نمیداده و به همین جهت در آرامش کامل اقدام به اعمال خلاف قانون خود میکرده اند . گشت و گذار در بارها و عشرتکده‌ها و همنشینی با زنان روسپی و خوردن مشروب و هزار کار دیگر ، اما کجای کار به ناگهان لنگ خورده که این بلا به سرشان نازل شد و بخت آنانی‌ بود که قرار بود کشته شوند که از این مهلکه جان سالم بدر بردند .

اما نکته قابل تامل و در خور توجه این است که تمام کارهای این گروه از قبل زمان بندی شده و حتی بسیار اصولی بوده است .


 افرادی که اندک آشنایی با سیستم صدور گذرنامه ، اجراییات گذرنامه و اصولا مدولار صدور گذرنامه در ایران آشنا هستند به خوبی‌ میدانند که شماره سریالهای در یک ردیف با تراکنش‌های بسیار محدود و همچنین بارکد شناسایی در زیر صفحه اصلی‌ گذرنامه و تواریخ صدور فقط در مواردی بسیار نزدیک به هم است که از طریق یکی از ارگانهای دولتی درخواست شده باشد در غیر اینصورت شماره‌های سریال و همچنین بارکدها و تواریخ صدور تحت هیچ شرایطی بطور کامل صدق نمیکند و این از قوانین طبقه بندی اطلاعات در اداره گذرنامه هست و هیچ گذرنامه افراد عادی را شما نمی‌بینید که در یک زمان و با اختلاف بسایر کم از یکدیگر چاپ شده باشد چون یکی از قوانین اداره گذرنامه یا بهتر بگوییم اداره کلّ چاپ و توزیع این است که طبقه بندی شماره سریال‌های گذرنامه بر اساس ترتیب بندی شهر محل تولد متقاضی و همچنین کد عملیاتی اداره گذرنامه شهر مبدأ در خواست بوده و بر اساس ترتیب حروف الفبایی بوده و شماره سریالهای هر گذرنامه تلفیقی از اعداد رمز گذاری شده در مجموع اعداد شماره شناسنامه ، شماره ملی‌ ، شماره سریال شناسنامه ،کد منطقه در خواست کننده ، تاریخ در خواست متقاضی ، شماره اساس دفتر بایگانی ، شماره ثبت دبیرخانه و یک سری از اعداد رمز ثبت شده کامپیتری است که در چاپ خانه و دفتر تنظیم عکس وجود دارد . و این اعداد و ارقام زمانی‌ به یک شکل واحد با ترتیب بندی با فواصل شمارهای سریالی به صورت بسیار محدود فقط در زمانی‌ قابل اجرا و صدور است که از طریق یکی از مراجع دولتی و طبقه بندی امنیتی‌ در خواست گردیده باشد و فقط در این صورت است که شما میتوانید یک گذرنامه با این اعداد و ارقام شبیه به هم پیدا کنید ،


  البته این موضوع در نظر اول بسیار غیر قابل مفهوم و حتی در خیلی‌ از موارد اصلا شک بر انگیز نیست ، چون از این موارد که افراد لؤ رفته و این مشخصات آنان کشف گردد بسیار کم اتفاق میفتد و در اصل موضوع هم باید توجه کرد که اصلا نمیشود بر نام و مشخصات عنوان شده در پاسپورت هم کوچکترین اعتمادی داشت چون قطع به یقین این اسامی هیچ یک دروست نبوده و بطور کلی‌ جعلی است .

پنجشنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۹۰

تیم بمب گذاری در بانکوک

در حال حاضر تصاویر این افراد را منتشر می‌کنم
و پس از پیگیری‌های لازم مشروح موضوع را مینویسم






سعید مرادی در انفجار روز سه شنبه دو پای خود را از دست داد و  در بیمارستان چولالونگکورن بستری است .

محمد هزایی در فرودگاه سووارنابومی  و مسعود صداقت زاده نیز در کوالالامپور مالزی دستگیر شد .

 لیلا روحانی  فراری است و خانه ای واقع در خیابان ۳۱ "پریدی بانومیونگ" نزدیک خیابان سوکومویت را اجاره کرده بود


دوشنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۹۰

کالبد شکافی مرگ پنج سردار سپاه و سکوت ولی‌ امر مسلمین ؟ ! ....

 ( در تابلوی شام آخر )
چند روز پیش با خبر شدم که سردار سرتیپ پاسدار ‌ستاد احمد سوداگر ، فرمانده پیشین اطلاعات و امنیت قرار خاتم النبیا به جمع چهار تن از دوستانش پر کشید و قبل از آنکه در زیر آگهی‌ ترحیمش بنویسند احمد جان شهادت مبارک .. نوشتند مرحوم مغفور و یادگار دوران جنگ و خبری از القاب شهید و از این جور چیزها نبود . آره احمد سوداگر هم به دلیل سکته قلبی این جهان را ترک کرد و مشکوکانه در بستر خاک ارمید و پرونده‌اش هم بسته شد ، همانند آن چهار تن دیگر . اما نکته اینجاست که چرا در پشت پرده این سریال سکته‌ها و مرگ‌ها که حضرت عزراییل را اینقدر در نوازش سردارن سپاه پر کار کرده که اصلا وقت ندارد جان هیچ بنده دیگری را بگیرد ، نشنیدن پیام تسلیت و تبریک ولی‌ امر مسلمین جهان است هیچ خبری از ناراحتی‌ آقا مبنی بر عزادار بودن ایشان در سوگ فرزندان انقلاب به گوش نرسید و ایشان هم نزول اجلال نکردند بر اقامه نماز میت ، نه خود آمد و نه رئیس دفترش و نه فرستاده‌اش و نه هیچ کس دیگر از نزدیکان دفترش و نه حتی وحید حقانیان که الان همه کاره‌اش است .


 اگر به قبل بر گردیم میبینیم که تمام این پنج سردار شربت و شهد شهادت نچشیده ، همگی‌ از دوستان گرمابه و گلستان سردار سرتیپ پاسدار حسین علایی هستند که چند وقت پیش کاری کرد و نامه نوشت و صدای همه را در آورد و تمام بسیجیانی که تا دیروز سردار علایی برای اینان قبله گاه یک رزمنده واقعی بود به ناگهان ریختند جلوی درب منزل علایی و آن سر و صدا را بپا کردند و با رنگ روی در و دیوار منزل حسین علایی نوشتند مرگ بر منافق . !!!  آری سردار دیروز جبهه‌های جنگ که تا همین چند وقت پیش همه با سلام و صلوات جلویش خم و راست می‌شدند به یک باره شد منافق و ضدّ نظام و هر آنچه که نباید میشد ..


 این پنج نفر هم که همگی‌ از دوستان گرمابه و گلستان همدیگر بودند پس از ماجرای سردار علایی هر یک به نوعی اعتراض کردند که این چه وضعی است که در آورده شده است و چرا باید با یک فرزند امام و انقلاب این گونه رفتار کرد و هر کدام به نوعی و بسته به ظرفیت ارتباطی خود با استفاده از نفوذ شخصی و ارتباطاتی خودشان نامه‌ها و شکایت نامه‌های فراوانی به دفتر خامنه‌ای و رحیم صفوی ارسال کردند و اعلام انزجار کردند از این ماجرای تجمع در جلوی درب منزل سردار علایی ..


این نامه پراکنی‌ها به طور گسترده ادامه یافت و حتی باعث شد که سردار نظری که از فرماندهان عالی‌ رتبه و از دوستان نزدیک علایی است و با وحید حقانیان دارای ارتباط بسیار خوب و نزدیکی‌ هست ، در یکی از تردد‌های خود به بیت رهبری بر سر این موضوع با وحید حقانیان مشاجره لفظی کند که :  تقصیر شماست با سردار علایی اینگونه رفتار کردند ، شما با علایی مشکل داری و ایشان را یکی از مسببان آن پرونده جنجالی خود در سپاه میدانی‌ و به خاطر ایشان و چند نفر دیگر میخواستی از سپاه بیرون بیایی و بواسطه نسبت فامیلی همسرت با آقای گلپایگانی که رئیس دفتر خامنه ای است توانستی برای همه افراد دخیل در پرونده ات درد سر درست کنی‌ و حالا هم آمدی و جا خوش کرده‌ای اینجا و شدی همه کاره آقا و نفر می‌فرستی جلوی درب منزل سردار علایی و آبرو ریزی میکنی‌ و میگویی شعار بنویسند و هر کاری دلت میخواهد میکنی‌ و اصلا به این فکر نیستی‌ که داری با بچه‌های جنگ چه میکنی‌ فقط به فکر انتقام و زهر چشم گیری از مشکلات و مسببان گذشته خود هستی‌ ، حالا هم که برای تو خیلی‌ هم خوب شده و به همه جا رسیده‌ای پس این کارها چیست که میکنی‌ ...

 و چند روز بعد هم سردار احمد سودگر در مجمع شورای هماهنگی زیر مجموعه‌‌های اطلاعاتی قرار گاه خاتم به نسبت همان حرفهای سردار نظری ، چیزهای دیگری را عنوان می‌کند و بعد هم همگی‌ این پنج مرحوم هر یک به نوعی آب در آسیاب ریخته که امروز با علایی اینکار را کردند و فردا نوبت تک‌ تک‌ ماست . و هر یک به نوعی از دست آویز‌های خود یا بهتر بگوییم ( آتو‌ها ) شروع به صحبت کرده و تمام این حرفها به گوش آنهایی که نباید برسد می‌رسد و پس از پراکنده شدن تمام این حرفها در میان جمع‌های سرداران و قدیمی‌‌های سپاه : 

 باعث میشود که رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه و مشاور عالی‌ رهبر خود نیز به جمع این بازی کنندگان پیوسته و همگی‌ آنها را به ضیافت شامی در مجموعه‌ ۱۳ آبان یا همان ( لانه جاسوسی سابق ) دعوت کند و جویای کم و کیف موضوع گردد و علت ابراز ناراحتی‌ و عنوان شدن برخی‌ از حرفهای همیشه سر به مهر را جویا میشود و به نوعی در مقام دلجویی بر میاد و از آنها میخواهد همان گونه که تا کنون با نظام بوده اند و برای راه امام و انقلاب تلاش کرده اند باز هم هم چنان در همین مسیر بمانند و اسیر دست یک سری تحرکات دشمن ساخته نشوند .

( شاهد جمع شدم این چند نفر در مجموعه‌ سیزده آبان که خیلی‌ هم جای سؤال دارد :  که چرا این مهمانی در آنجا برگزار شده هم این است که : پس از پایان مراسم شام  و گفتگوهای این آقایان و در زمان خروج اتومبیل   حامل رحیم صفوی  از درب مجموعه
۱۳آبان که قبلاً تابلوی هنرستان سپاه در بالای آن بود ، اتومبیل اسکورت این فرد در زمان گردش به داخل خیابان با یک اتومبیل دیگر به شدت برخورد می‌کند و این امر موجب میشود در آن موقع شب - ترافیک و راه بندان بسیار شدیدی حدود ۲ ساعت در آن منطقه بوجود بیاید و تمام پرسنل حاضر در مجموعه‌ سیزده آبان از کادر و سرباز گرفته همه به صورت مسلح تمام طول دیوار مجموعه‌ سیزده آبان را پوشش امنیتی‌ بدهند که این موضوع برای ساکنین آن منطقه بسیار تعجب آور بوده است  ) .

تنها پس از گذشت چند روز از این ماجرا و جلسه در مجموعه‌ سیزده آبان 

 نفر اول آن جمع به ناگهان بر اثر بیماری و درد و ... به جای شربت شهادت ، شربت سکته نوش جان می‌کند و بدون هیچ ردی و آثاری از شهید شدن به ناگهان مرحوم میشود و الباقی ماجرا که دیگر خودتان میدانید .  این سرداران و فرزندان امام و انقلاب و جنگ یکی یکی بدون نوشیدن شربت شهادت ، فقط مرحوم میشوند آن هم از نوع عادی و نه حتی به خاطرات صدمات دوران جنگ که شهید به حساب بیایند . 

  بدین سان تابلوی شام آخر در مورد سرداران و بزرگان جنگ که همه‌شان یادگارها و فرزندان امام و انقلاب بودند بدست نقاشان چیره دست ، صورت پوشیده در حال رقم خوردن است .

و از این پس هم باید به گوش باشیم که دیگر یادگاران جنگ و امام و انقلاب بدون خوردن شربت شهادت و تنها با نوشیدن شربت سکته طعم شهادت را نچشند ..

افرادی چون : سردار حسین علایی ، سردار نظری ، سردار حمید حسام ، سرهنگ ایران پور ، سرهنگ ولیان ، سردار توحیدی ، سرهنگ حق گو ، و خیلی‌‌های دیگر ... حال با این تفاسیر خودتان قضاوت کنید که چرا علی‌ خامنه‌ای و اطرافیانش سکوتی معنا دار در مورد این مرگ‌ها گرفته اند و اصلا حرفی‌ نمیزنند .

آیا در فکر ترسیم یک تابلوی دیگر شام آخر هستند ؟

جمعه، بهمن ۲۱، ۱۳۹۰

مرگ مشکوک پنجمین سردار عالی‌ رتبه سپاه


سردار سرتیپ پاسدار
 احمد سوداگر
بر اثر حمله قلبی
فوت کرد .

احمد سوداگر نامش برای تمامی آنهایی که با سیستم نظامی ایران آشنایی دارند بسیار آشنانست . احمد سوداگر که بیشتر به خاطر توانمندیهای امنیتی‌ و اطلاعاتی‌اش زبانزد نیروهای سپاه بود بر اثر حمله قلبی فوت کرد . این پنجمین مرگ مشکوک فرماندهان عالی‌ رتبه نظامی و اطلاعاتی در سپاه است . 

همزمان با اظهار نارضایتی تنی چند از سران و فرماندهان سپاه با نوع مدیریت و رهبری نظامی در سپاه به نوعی پاک سازی فیزیکی‌ در سپاه 
شروع شده است . طی ماه‌های اخیر ۴ فرمانده عالی‌ رتبه و دارای مسئولیت‌های سنگین در سپاه تماماً بر اثر حمله قلبی فوت شده اند و این خود نشانگر شروع حذف فیزیکی‌ چهره‌های مخالف و البته سرشناس در داخل سپاه است .

 متعاقباً اخبار و اطلاعات کامل تر را منتشر خواهم کرد

پنجشنبه، بهمن ۲۰، ۱۳۹۰




( قسمت دوم )



هر گونه استفاده از این اسناد بدون ذکر نام منبع و وبلاگ پیگرد قانونی‌ دارد
















افشای اسناد دزدی ، غارت ، چپاول در مجلس شورای اسلامی
( قسمت اول )


با سلام خدمت دوستان و همراهان گرامی‌
 
با توجه به نزدیک شدن ایام انتخابات مجلس پوشالی و دروغ سیستم حکومتی ایران ، که از چندین روز قبل هم رسانه‌های حکومتی ایران در همین مورد اقدام به مانورهای گوناگون کرده و حسابی‌ به تکاپو افتاده اند که به هر نحوی که شده از طریق جنگ روانی‌ و انواع ابزارها و حربه‌ها سعی در مشتاق نشان دادن مردم برای شرکت در انتخابات کنند . اما از آنجایی که که تمام این برنامه‌ها و حرکت‌ها فقط در سمت و سوی نیل به اهداف شوم حکومتی دارد و تنها هدف آن به مقصود رساندن امیال پلید و جراران حاکم ایران است .


تصمیم گرفتم که گوشه‌ای از

اسناد ، مدارک ، مکاتبات ، دستنویس‌ها ، لوایح ، قانونها ، و بخشنامه‌هایی‌ که در اصل موضوع چیز دیگر و در هنگام ارائه به ملت به ناگهان تغییری ۱۸۰ درجه را می‌کند برایتان افشا کنم تا تمام ملت بزرگوار ایران بداند که تصمیمات مجلس ایران در اصل و واقعیت آن چیزی نیست که برای مردم عنوان میشود ، تصمیم گرفتم افشا کنم تا همگان بدانند بودجه‌های میلیاردی چگونه حیف و میل میشود ،

تصمیم گرفتم افشا کنم تا همگان بدانند وقتی‌ عنوان میشود
 
۸۹/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰  میلیارد تومان
  
از بودجه کشور غیب میشود و اصلا معلوم نیست در جیب چه کسی‌ رفته است چگونه این شعبده بازی انجام می‌پذیرد .


تصمیم گرفتم افشا کنم تا همگان بدانند

وقتی‌ در تلویزیون رسمی ایران عنوان میشود در یک استان

۶/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰میلیارد تومان 

به خاطر سفرهای استانی رئیس جمهور بودجه پرداخت شده همه بدانند که این مبلغ آن چیزی نیست که عنوان شده .


  تصمیم گرفتم افشا کنم تا همگان بدانند
خیانتی که در جایی‌ به نام
خانه ملت 
به مردم ایران روا داشته میشود 
تا چه حد وسیع و گسترده است .

مردم بدانند نمایندگان آنها شریک دزد و رفیق قافله اند . تصمیم گرفتم افشا کنم تا همگان بدانند که اگر در این انتخابات شرکت نکنند چه خدمتی به خودشان و کشور ایران میشود . تصمیم گرفتم تا افشا کنم تا چهره واقعی دزدها بیشتر از پیش معلوم شود ، تصمیم گرفتم افشا کنم که خون نا حق لاله‌های میهنمان پایمال نگردد ، تصمیم گرفتم افشا کنم تا شاید برای یک بار هم که شده همگان بخوانند و همه با هم یک صدا ، دست در دست هم با عزمی راسخ جلوی این سفاکان و از خدا بی‌ خبران قد علم کنند و کوس رسوایی این خائنان ملت را بصدا در آورند .

در مورد این افشا گری هم چون امکانات من متاسفانه کم هست و از پشتیبانی ابزاری خوبی‌ برخوردار نیستم و به همین دلیل فقط تعداد محدودی از این اسناد را میتوانم افشا کنم البته قرار بود برای افشا تمام این اسناد و مدارک به طور کامل از کمک چند نفر در خارج از کشور استفاده کنم که البته پیشنهاد  خودشان بود  و درست در آخرین لحظه  تصمیمشان عوض شد و  جا زدند        ( حالا کی‌ و چی‌ بماند )   مهم این هست که جا زدند برای من هم فرقی نمیکند چون من از این جور چیزهای رنگ و وارنگ زیاد دیدم و برایم مهم نیست  ،  اما با عرض پوزش از شما خوانندگان عزیز :  به همین دلیل ( جا ) زدن این امکان برای من نیست که تمام این اسناد را به طور کامل افشا کنم و فقط تنها به چند مورد آن اشاره می‌کنم .

اما در هر زمان ممکنه که این امکان برایم از باب پشتیبانی ابزاری فراهم گردید حتما تمام این اسناد را افشا خواهم کرد ، در ضمن از همین جا از تمام آنانی‌ که در دسترسی‌ من به این اسناد مرا کمک کردند و با به خطر انداختن خود موجبات رسوائی این خائنان ملت را فراهم کردند بسیار بسیار ممنون هستم .

چهارشنبه، بهمن ۱۹، ۱۳۹۰

فقط چند عکس ........ بدون هیچ متنی ........ اما با حرفهای زیاد

( قسمت پنجم )












یکشنبه، بهمن ۱۶، ۱۳۹۰

مرکز جاسوسی ایران در کانادا - تورنتو

 با نام پوششی

 ( مرکز مطالعات ایران )


زیر گروه حوزه  کاردار فرهنگی‌ سفارت ایران در کانادا

این ساختمان یکی از واحدهای پوششی وزارت اطلاعات و همچنین نیروی قدس سپاه میباشد .  

ساختمان دارای سه‌ درب ورودی است که در ظاهر فقط یکی از دربها مخصوص تردد میباشد ، فضای داخلی دارای دو نوع معماری بوده و فقط دفاتر قسمت ورودی اصلی‌ قابل رویت میباشد در ظاهر هیچ گونه شک و شبهه‌ای برای مراجعه کننده بوجود نمیاورد و اصلا کسی‌ به نوع فضای داخلی‌ این مکان حتی کوچکترین سؤ نظری نمی‌برد .  معماری ساختمان به گونه‌ای طراحی‌ شده که از از خارج ۵/۲ طبقه به نظر می‌رسد اما در اصل این ساختمان  ۵/۳  طبقه بوده و شامل طبقه پایین ( یا همان زیر زمین ) طبقه همکف و طبقه وسط و بالا میباشد .  ساختمان مذکور از هفت جهت مختلف دارای وسعت دید بسیار بالا بوده و از داخل نیز توسط سیستم مدار بسته تمام ترددهای بیرونی‌ و درونی‌ کاملا کنترل میشود . این ساختمان دارای سه‌ سیستم برق میباشد . سیستم برق شهری ، سیستم برق دیزل و سیستم برق خطر . کابل کشی‌ برق به گونه‌ای انجام گرفته که احتمال هر نوع خرابکاری صفر میباشد یعنی تمام سیستم کابلاهای کار شده فقط نمایشی بوده و کابلهای اصلی‌ از داخل کانال از بین دیوار عبور داده شده است . نوع شیشه‌های بکار رفته غیر قابل دید از بیرون بوده و تصویری که از بیرون توسط فرد دیده میشود تصویر مجازی با سیستم ویدئو پرژکشن میباشد که به صورت لیزری فعّال است .  دوربین عکاسی دیجیتال پیشرفته‌ای از نوع  ( فونیکس )  با قابلیت ضبط عکس لحظه به لحظه در زمان ورود هر فرد با باز شدن درب ورودی فعّال شده و از هر فرد وارد شونده تا ۱۷ فریم عکس از سه‌ جهت مختلف (( روبرو ، چپ ، راست )) تهیه می‌کند .  اغلب قرارهای پوششی سفارت در این مرکز گذاشته میشود ، این محل در مکانی‌ قرار گرفته که امکان تردد ماشین با سرعت بالا وجود ندارد . اغلب تماس‌های صورت گرفته از این محل فقط به وسیله موبایل ماهواره‌ای ثریا انجام میشود و از خط زمینی‌ آن فقط برای موارد کاملا عادی استفاده میگردد .  تمام پسنل این مرکز از سپاهیان مامور به خدمت در وزارت امور خارجه بوده و اصلا کارمند وزارت امور خارجه نیستند ،  فقط مدت کوتاهی یک تبعه افغانی در این محل کار میکرده که طبق آخرین اخباری که به دست من رسیده دیگر در این محل کار نمیکند .   وظیفه اصلی‌ این مرکز کنترل تحرکات سیستم‌های مخالف حکومت ایران ، ایجاد ارتباط بین گروه‌های مسلمان ، شناسایی پناهندگان دارای وضعیت نابسامان مالی‌ ، تهیه و تدارک قرار‌های وزارتی با عوامل مخبر در کشور کانادا ، شناسایی مسلمانان تند رو ، پشتیبانی مالی‌ از نفرات خاص ، که غالبا در پوشش انجام کارهای فرهنگی‌ و هنری میباشد .   در صورت کنترل ترددها به این مرکز که البته امکان بسیار کم است با توجه به نوع منطقه و فضای اطراف و سیستم کنترل مدار بسته غیر قابل دید و نا محسوس این مرکز -   حتما متوجه خواهید شد که تمام ترددها فقط به یک سری افراد خاص خلاصه شده و تحت هیچ شرایطی این ترددها در طول ایام هفته زیاد نیست و دست کم فقط در طول هفته بین ۷ تا ۱۱ نفر مراجعه کننده دارد و همیشه هم این مراجعه کنندگان ثابت هستند   مگر میهمانان این مرکز که خارجی و غیر ایرانی هستند . و مثلاً برای کنفرانس یا برنامه خاصی‌ به این مرکز مراجعه میکنند که آن هم فقط با قرار و هماهنگی قبلی‌ است .
فقط چند عکس ........ بدون هیچ متنی ........ اما با حرفهای زیاد
( قسمت چهارم )























شنبه، بهمن ۱۵، ۱۳۹۰

فقط چند عکس ..... بدون هیچ متنی ...... اما با حرفها و سوالهای زیاد

( قسمت سوم )













جمعه، بهمن ۱۴، ۱۳۹۰

فقط چند عکس ..... بدون هیچ متنی ...... اما با حرفها و سوالهای زیاد



( قسمت دوم )
















فقط چند عکس .....  بدون هیچ متنی ......  اما با حرفها و سوالهای زیاد

( قسمت اول )