کل نماهای صفحه

شنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۸۸






پسر دوم خامنه ای، به آرامی خود را در سلسله مراتب رژیم تهران بالا کشیده است. او همان کسی است که جریان تقلب در انتخابات ریاست جمهوری ، و به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد را برنامه ریزی کرده بود. او بندرت در اجتماعات همگانی دیده می شود. چهره اش برای مردم ناشناس است. او کار هایش را در سایه قدرت پدرش، رهبر جمهوری اسلامی انجام می دهد.

مجتبی خامنه ای، برنامه ریز سرکوب های اخیر مردم در تهران می باشد. به نظر شماری از ناظران، او بود که در « قفس شیر» را باز کرد، و کنترل تهران را به دست پاسداران انقلاب، و شبه نظامیان بسیجی سپرد، وآنان را بجان مردمی انداخت ، که برای اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری، به خیابان های پایتخت سرازیر شده بودند. رخدادی که یاد آور روز های آغازین دوران انقلاب سال 57 بود.

جمع دوستان در کنار دریای مازندران. مجتبی خامنه ای، نفر دوم از چپ، او در آن هنگام در قم طلبه بود، در کنارش امیر فرشاد ابراهیمی ، با پیراهن زرد رنگ، عضو بسیج در آن زمان ، به همراه دو تن دیگراز دوستانشان دیده می شوند.



محسن سازگارا، پاسدار سابق انقلاب، که امروز بنام پناهنده در واشنگتن بسر می برد، می گوید که از مجتبی آگاهی زیادی در دست نیست، ولی همه نشانه ها حاکی از آن است که، او نقش اساسی در « کودتا» و سرکوب مردم پس از انتخابات تقلبی را داشته است. بگفته سازگارا ، با شناختی که از علی خامنه ای در دست می باشد، او مردی نیست که شجاعت چنین تصمیم گیری را داشته باشد. از سوی دیگر او در وضعیت شکننده ای بسر می برد، و به گما ن بسیار، پسرش در این تصمیم گیری نقش مهمی داشته است.

مجتبی جوان چهل ساله، دریک خانواده شش فرزندی می باشد. اوبا دختر غلامعلی حداد عادل، رئیس پیشین مجلس شورای اسلامی ازدواج کرده است. وی تحصیلات مذهبی را در شهر مقدس قم گذرانده، و به درجه حجت الاسلامی رسیده است.

محسن سازگارا می گوید « از منابع خود در ایران شنیده است که ، مجتبی از گروه پشتیبانان احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری در سال 2005 بود، که توانستند قدرت را به دست بگیرند. به دست گرفتن قدرت با زور، به او اجازه می دهد که در دراز مدت بتواند بر جای پدرش تکیه بزند».



به دست گرفتن کار ها، پیش از دیر شدن.

هنگامی که خامنه ای بر تخت خمینی تکیه زد، از شخصیت و قدرت او برخوردار نبود، او در یک جلسه در بسته روحانیون، که از سوی رقیب امروزش، علی اکبر هاشمی رفسنجانی اداره می شد ، به رهبری برگزیده شد. رفسنجانی امروز نقش کلیدی را در رژیم بازی می کند.

در سال 1997، محمد خاتمی، کاندیدای اصلاح طلب، با افکار لیبرال ، و با دادن وعده آزادی های اجتماعی، و گشایش بسوی غرب، به ریاست جمهوری رسید.

این انتخاب به مزاج خامنه ای خوشایند نبود، او نگران از دست دادن تدریجی قدرت اش بود. یک زور آزمایی میان طرفداران اصلاحات و دموکراسی از یک سو، و پیروان اسلام اصولگرا از سوی دیگر آغاز شد.

در سال 1999، برای نخستین بار از زمان روی کار آمدن جمهوری اسلامی ، شورش دانشجویان به شدت سرکوب شد. برای نخستین بار شعار های « مرگ بر خامنه ای» شنیده شد. اولین بار تظاهر کنند گان شجاعت بخرج دادند، واز خط قرمز عبور کردند. از آن زمان تاکنون، مجتبای جوان فرصت بزرگ شدن را داشته است.

از سوی دیگر نسل تازه ای از روحانیون بوجود آمده است، آنان در درس هایشان، فلسفه غرب و زبان خارجی را فرا می گیرند، ولی خامنه ای جوان میلی به بیرون آمدن از لاک خودش ندارد. او ترجیح می دهد که با کتاب های مذهبی اش خود را سرگرم نماید، کسانی که او را از نزدیک می شناسند، می گویند که؛ افکارش بسیار نزدیک به آیت الله مصباح یزدی استادش می باشد.

امیر فرشاد ابراهیمی، یکی از دوستان قدیمی اش می گوید: « او یک طلبه است که عادت کرده، کتاب های مذهبی بخواند». امیر فرشاد ، یکی از اعضای سابق بسیج است ، که امروز در آلمان پناهنده می باشد، او به دلیل مخالفت با رژیم به زندان افتاده بود. نخستین ملاقات میان او و مجتبی به سال 1987، پیش از پایان جنگ ایران و عراق باز می گردد.



مدافع سر سخت اصولگرایی

پس از 48 ساعت نبرد با ارتش صدام، سربازان جوان و خسته در حال تعویض بودند، امیر فرشاد ابراهیمی ، نوجوانی که به زحمت چهارده ساله بود، تشنه در جاده ای بسوی شهر خرمال نزدیک حلبچه در شمال عراق رهسپار بود، دستی به سوی او درازمی شود و قمقمه آبی را برادرانه به او می دهد « امیر فرشاد، تشکر می کند و نامش را می پرسد؛ پاسخ می شنود؛ " مجتبی" . او نزدیک به هجده سال داشت. سپس از هم جدا می شوند. امیر فرشاد می گوید: « سه سال بعد ، دوباره با او برخورد کردم، در نماز جمعه تهران، بهم سلام گفتیم، یکی از دوستان نزدیکم گفت " می دانی کی است؟ پسر خامنه ای" نمی دانستم» .

این دو با هم دوست شدند، با هم به سفر مشهد و به شمال، کناره دریای مازندران رفتند. در یک عکس یادگاری که امیر فرشاد هنوز با خود دارد، آنان در برابر دوربین خندان، به همراه دو تن دیگر از دوستانشان دیده می شوند، در آن هنگام مجتبی هنوز در قم دوران طلبگی را می گذراند، او با دوستانش احساس برادری می کند، ولی هنگامی که پای سیاست به میان می آید « یک مدافع سرسخت رژیم است».

در سال های 1990 او جزو کسانی بود که می خواستند، آیت الله منتظری جانشین سابق امام خمینی را تکه و پاره کنند.

منتظری به دلیل مخالفت با اصول ولایت فقیه، به طرفداری از غرب متهم ، و از کار برکنارشد. وی از سال 1999 تا 2003، در حبس خانگی بسر می برد.

امیر فرشاد ابراهیمی می گوید: « مجتبی، سفیر مخصوص خامنه ای است، هر وقت می خواهند پیامی به او برسانند، و یا پیامی در یافت کنند، این کار به وسیله مجتبی انجام می شود ».

به گفته امیر فرشاد، مجتبی به پاسداران انقلاب نزدیک است، امروز او در میان اطرافیان خامنه ای دارای نفوذ زیادی است. « او فرماندهان رده بالای سپاه را می شناسد» و توانسته است، در درازای این سال ها، روابط عمیقی بوجود بیاورد.

مهدی خلجی، طلبه سابق، که هم اکنون بعنوان پژوهشگر درانستیتوی سیاسی خاورمیانه، در واشنگتن بسر می برد، می گوید؛ این اشتباه است که تنها مجتبی را مسئول سر کوب ها ی اخیر بدانیم. « بی شک او با نفوذ است، ولی دلیل نمی شود که بتوان گفت، او با نفوذ ترین شخصیت پیرامون خامنه ای می باشد، بیاد آوریم که ، خامنه ای در اطرافش یک گروه بیست نفری مشاور دارد، و نزدیک به هفتصد تن در دفتر او کار می کنند».

خلجی افزود، کاندیدای احتمالی جانشینی پدرش، پس از مرگ، یا برکناری؛ مجتبی باید موافقت مجلس خبرگان رهبری را، که به وسیله رفسنجانی، یکی از رقبای سیاسی پدرش اداره می شود بدست بیاورد.

« ضمانتی برای جانشینی او در دست نیست، بویژه که او هنوز به مقام آیت الهی، که لازمه این کار است نرسیده است».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر